کد مطلب: 74128
تاریخ انتشار : 1393/01/01 نمایش : 885
بسمالله الرّحمن الرّحيم «رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي وَيَسِّرْ لِي أَمْرِي وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِّن لِّسَانِي يَفْقَهُوا قَوْلِي» اثر اعتقاد قلبي به مسأله معادتوجّه و تفکّر پيرامون مسأله مهمّ معاد و باور قلبي آنچه در قبر، برزخ و قيامت، بر انسان ميگذرد، يکي از عوامل و نيروهاي کنترل کننده براي انسان است. اگر کسي باور يقيني و قلبي به وجود برزخ و قيامت داشته باشد، ميتواند در مقام آدميّت، تا سر حدّ عصمت پيش برود و از تمامي گناهان دست بشويد و اعمال و رفتار خود را به صورت دقيق کنترل کند. علاوه بر اين، استحکام اعتقاد به معاد، موجب اهميّت دادن بيشتر به واجبات و انجام کاملتر مستحبّات ميشود. مونس تنهايي انسان در قبردر روايات آمده است که وقتي انسان نيکوکاري را در قبر گذاشتند، باغي از باغهاي بهشت براي او پديدار ميشود و در تنهايي قبر، رفقايي پيدا ميکند که از نظر جمال و کمال، بسيار نيکو هستند و م?انست با آنها، براي او بسيار لذّتبخش است. يکي از آنها ميگويد من نماز تو هستم، ديگري ميگويد من زکات تو هستم، سوّمي ميگويد من روزه تو هستم و... در ميان ايشان، يکي از همه درخشندهتر، زيباتر و معطّرتر است، او ميگويد: من ولايت آل محمّدم.[1] اگر کسي به راستي اين مطالب را باور کند، براي اينکه مونس خوبي در تنهايي و ظلمت قبر داشته باشد، مسلّماً به طرف گناهان نخواهد رفت و در مورد واجبات و مستحبّات نيز اهتمام بيشتري ميورزد. کسي که باور دارد قبر هر روز او را صدا ميکند و ميگويد: «أنا بيت الوحدة؛ فاحملوا إليّ أنيسا، و أنا بيت الحيّات؛ فاحملوا إليّ ترياقا، و أنا بيت الظلم فاحملوا إليّ سراجا، و أنا بيت التراب فاحملوا إليّ فراشا، و أنا بيت الفقر فاحملوا إليّ كنزا»[2] من خانه ظلماتي هستم، پس چراغي بفرست. من خانه وحشتناک هستم، پس مونس بفرست. من خانه تنهايي هستم، پس رفيق بفرست. من خانه پر از مار و عقرب هستم، دارويي براي زهر آنها با خود بياور، مسلّماً به سوي گناه نخواهد رفت و اگر نعوذ بالله گناهي مرتکب شد، فوراً با توبه و انابه و تدارک، آن گناه را نابود ميکند و مار و عقرب قبر را با داروي توبه، از بين ميبرد. اعتقاد به معاد، نماز را به مکالمه با خداوند تبديل ميکند نماز، مراتبي دارد؛[3] گاهي انسان نماز صحيح را به طور معمول ميخواند، اين مرتبه از نماز، واجب و ترک آن، مستوجب عقاب است. امّا نماز، در مراتب والاتر، آدمي را به جايگاهي ميرساند که گويي خدا را ميبيند و از سخن گفتن و مکالمه با او که نوعي معاشقه است، مدهوش ميشود. کساني که به راستي معاد را باور کردهاند، خداوند را و حقيقت معاد را مييابند و نماز آنها به مکالمه با خداوند مبدّل ميگردد. از اين جهت مشتاق اقامه نماز هستند و با فرا رسيدن وقت نماز، از خود بيخود ميشوند و به جز نماز، به چيزي نميانديشند. در روايات داريم که چهره مبارک پيامبر اکرم«صلّي الله عليه و آله و سلّم» هنگام نماز، تغيير ميکرد، رنگ ايشان عوض ميشد و ميفرمودند: «أَرِحْنَا يَا بِلَال»[4] همسران رسول خدا«صلّي الله عليه و آله و سلّم» نقل ميکنند که در هنگام نماز، به گونهاي پيامبر اکرم«صلّي الله عليه و آله و سلّم» تغيير ميکردند که گويا ما را نميشناختند و ما ايشان را نميشناختيم.[5] اين نمازها و تغيير حالات، از باور دروني و يقين قلبي سرچشمه ميگيرد. کساني که به مراتب والاي نماز دست مييابند، با زبان نماز ميخوانند، اما دل آنها نيز در نماز، همراه آنان است. وقتي ميگويند: «إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَ إِيَّاكَ نَسْتَعينُ»، دل نيز واقعاً همين آيه شريفه را ميخواند و به آن باور دارد. به راستي در برابر خداوند خاشع بوده، تنها به او اميد ميبندد و فقط از او استعانت ميطلبد. وقتي به رکوع و سجده ميروند، با خداوند متعال حرف ميزنند و توجه دارند که خداوند ميشنود و پروردگار عالم نيز جواب آنان را ميدهد. چنين کساني هيچگاه دوست ندارند نمازشان که مکالمه ميان عاشق و معشوق است، به اتمام برسد؛ لذا تا ميتوانند نماز را طولاني ميکنند. نماز اين افراد، کم کم به نماز امام سجّاد«سلاماللهعليه» شبيه ميشود که وقتي به آيه شريفه «مالِكِ يَوْمِ الدِّين» يا ذکر رکوع و سجود ميرسيدند، مرتّب آنرا تکرار ميکردند.[6] آنها عاشق خداوند متعال هستند و خداوند نيز عاشق آنهاست؛ از اين رو از نماز خود لذت ميبرند و اين لذت، بالاترين لذتها است. خداوند متعال به بندگان خود خطاب ميکند که شما يک قدم بياييد، من ده قدم ميآيم. اگر شما عاشق من شديد، من صد در صد عاشق شما ميشوم. اگر نماز کسي اينگونه شد و با شوق به اقامه آن پرداخت و از آن خسته نشد، به مرور دانستنيهاي او يابيدني ميشود. در آن وقت است که خدا را مييابد و ميبيند و رسيدن به اين مقام، از نظر اولياي الهي، لازم است. امام حسين«سلام الله عليه» در دعاي عرفه ميفرمايند: «عَمِيَتْ عَيْنٌ لَا تَرَاك»، يعني کور باد چشمي که خدا را نبيند. معاد در قرآن:در قرآن مجيد هيچ مسئله اي بعد از توحيد به اهميت مسئله ي معاد نيست . حدود 1200 آيه درباره ي معاد در مجموع قرآن مجيد که قريب يک سوم آيات قرآن را تشکيل مي دهد ، آمده است. تقريباً در تمام صفحات قرآن ، بدون استثناء ذکري از معاد به ميان آمده ، قرآن جواب هاي متين و مستحکمي است به سئوالات ظاهر و مقدَّر بشر در طول تاريخ ، به راستي چه جوابي کوبنده تر از اين آيه ي شريفه مي توان تصور کرد در جواب پاسخ اين سئوال که آينده به کجا مي رويم؟ الله لا اله الاّ الله هو ليجمعَّنکم الي يوم القيامة لا ريب فيه و من اصدق من الله حديثاً (نساء /87) زعم الذين کفروا ان لّن يُبعَثُوا قل بلي و ربّي لتُبعَثُنَّ ثُمَّ لَتُنُبَّ?ُنَّ بِما عَمِلتُم و ذالک علي الله يسير (تغابن / 7) قال الذين کفروا لا تأتينا الساعة قل بلي و ربّي لَئأتِينَّکُم علِمِ الغيب لا يُعزُبُ عنه مثقالُ ذرّة في السمواتِ و لا في الأَرضِ و لا اصغر من ذالک و لا اکبر الا في کتابٍ مبين ( سبأ / 3) ... الآ انّ الذين يُهارُونَ في السَّاعة لفي ضَلالٍ بعيد (شوري / 18 ) و اَنَّ الذين لا ي?منون بالاخرة اَعتَدنا لهم عذاباً اليماً (اسراء / 10 ) اگر در همين چند آيه که ذکر شد ، اندکي تامل نماييم ، جايگاه معاد در قرآن به خوبي براي ما روشن مي گردد . خداوند متعال با بيان هاي بسيار جدي و تعبيرات تکان دهنده وجود عالم آخرت را به بشر گوشزد مي کند و با الفاظ صريح ، محکم و بيدار کننده در مقابل منکرين و کفار وعده ي عذاب مي دهد و جاي هيچ گونه شک و شبه اي باقي نمي گذارد. اين همه تأکيد و سوگند و عظيم شمردن قيامت از طرف خداي متعال ، مي فهماند که معاد نيز همچون توحيد از نواميس انکار ناپذير عالم حقيقت است که انکار و بي اهميت نسبت به آن غيرت ذات ربوبي را به جوش مي آورد و طومار سعادت آدمي را در هم مي پيچد.
پي نوشت ها : 1. المحاسن، ج 1، ص 288 2. تحرير مواعظ العدديه، ص 390 3. ر.ک: نماز، نجواي م?منان (از تأليفات معظّم له) 4. مفتاح الفلاح، ص 182 5. عدّة الداعي، ص 152 6. الکافي، ج 2، ص 602 منابع: پايگاه اطلاع رساني آيت الله مظاهري پايگاه اطلاع رساني حوزه سايت سازمان تبليغات اسلامي
|