به گزارش سلام لردگان به نقل از بلاغ - اواخر هفته گذشته برخي منابع خبري خارجي مدعي سفر علي اکبر ولايتي و حسين طائب به امريکا و مذاکره با امريکاييها شدند، موضوعي که از سوي ولايتي تکذيب شد.
رابطهاي به معناي عرف ديپلماتيک بين ايران و امريکا برقرار نيست و آنها منافع يکديگر در کشور مقابل را از طريق سفارتهاي سوئيس براي امريکا و سفارت پاکستان براي ايران پيگيري ميکنند. رابطه با امريکا موضوعي است که هر از چندگاهي در سپهر سياسي ايران مطرح ميشود و مخالفان و موافقان آن استدلالهاي خود را مطرح ميکنند.
اصولا در روابط بين الملل ترديدي در اين اصل نيست که رابطه بين کشورها به هر ترتيبي بايد برقرار باشد ولي وقتي سخن از رابطه ايران با امريکا به ميان ميآيد جنس ارتباط فرق ميکند و حتي موافقان آن هم بعضا با احتياط درباره آن اظهارنظر ميکنند.
روابط ايران و امريکا از همان نقطه آغاز پرفراز ونشيب نبود ولي اين روابط وقتي براي مردم غيرقابل قبول شد که آنها ديدند چگونه امريکاييها بر عليه دولت مصدق کودتا به راه انداختند و قدرت مردم را با فشار به عقب رانده و فردي مطيع و مستبد را بر سر کار آوردند.
کودتاي 28 مرداد هنوز از خاطره ايرانيها پاک نشده و همواره ياد آن کودتا، تلخي کامها را تجديد ميکند تا جايي که آلبرايت (سال2000ميلادي) و کلينتون، وزاري خارجه پيشين و کنوني امريکا براي تطهير امريکا در اذهان مردم ايران بابت اين کودتا عذرخواهي کردند؛ هرچند که مسئله بين دو کشور تنها کودتاي 28 مرداد نيست.
رابطه ايران و امريکا با قبل و بعد از انقلاب تغيير بنيادي داشته و بعد از انقلاب برخوردهاي ديپلماتيک و حتي نظامي مستقيم و غيرمستقيم بين دو کشور اتفاق افتاده است.
بدون تنشترين رابطه بين دو کشور از نظر واقعهنگاري به فاصله سالهاي 1979 (1358) تا سال 1985(1364) بر ميگردد که در اين فاصله بازهم جمهوري اسلامي ايران درگير جنگي تحميلي بود که امريکا پشت آن قرار داشت.
حمله به سکوهاي نفتي در 1987، حمله به هواپيمايي مسافربري در سال 1988، تحريم سرمايه گذاري در صنايع نفت ايران در سال 1995، منع سرمايهگذاري بيش از 40 ميليون دلار در صنعت نفت و گاز ايران و ليبي در سال 1996، تشديد تحريمها عليه ايران با وجود پيروزي اصلاح طلبان حامي برقراري رابطه با ايران در سال 2000، نامگذاري ايران به عنوان محور شرارتها، در سال 2002 توسط بوش با وجود روي کار بودن دولت خاتمي و شروع تمرکز سياست خارجي امريکا با هدف تضعيف موقعيت ايران در مجامع بين المللي بر موضوع فعاليتهاي هستهاي براي دستيابي به بمب هستهاي از سال 2003 تنها مجموعهاي اندک از تحولات پرتلاطم بين ايران و امريکا است.
تمرکز امريکا، رژيم صهيونيستي و غرب در سالهاي اخير بر برنامه هستهاي ايران با هدف تضعيف جمهوري اسلامي ايران تنها بر تضعيف حاکميت متمرکز نشده و تحريم ورود دارو و قطعات هواپيما، تحريم سيستم بانکي ايران و مصادره داراييهاي ايران در امريکا که همه برخلاف موازين بين المللي هستند از جمله اقدامات اين کشور است که باعث فشار زياد بر مردم ايران شده است.
تاريخ روابط بين ايران و کشوري که از آن با عنوان "شيطان بزرگ" ياد ميشود به خوبي بيانگر اين نکته است که امريکا حتي با روي کارآمدن گروههايي که در ايران حامي رابطه با اين کشور هستند نيز هدفي جز براندازي نظام جمهوري اسلامي ايران و فشار بر مردم ايران ندارد و از هر فرصتي براي نيل به اين هدف خود بهره برداري ميکند.