به گزارش سلام لردگان به نقل از حميد بازگشا ايالات متحده آمريکا شايد در دوراني به سبب سلطه بر کمپاني‌هاي عظيم رسانه‌اي در نزد افکار عمومي به عنوان نمادي از حکومت طرفدار آزادي و حقوق بشرمطرح بود اما با گذشت زمان و ثبت عملکرد سردمداران کاخ سفيد در تارک تاريخ آشکار شد که اين امر در واقع توهمي بيش نيست به گونه اي که هم اکنون بر اساس نظرسنجي ها احساسات ضد امريکايي در جهان رو به افزايش بوده و ميزان بي‌اعتمادي جهانيان به سياست‌ها و ادعاهاي اين کشور تقويت شده است.
کشتار سرخپوستان در 29 دسامبر 1890 و يا کشتارهايي همچون "داخائو"، "بيسکاري"، "کانيکاتي"، "شينونه" و بمباران اتمي هيروشيما و ناکازاکي طي جنگ جهاني دوم و جنگ هاي ويتنام، کره، عراق، افغانستان که منجر به قتل و عام گسترده مردمي شد از جمله جناياتي است که اين کشور در پيش چشم جهانيان مرتکب شده است.
اين در حالي است که بيشتر جنايات جنگي، توسط ديوان بين المللي کيفري، کنوانسيون ژنو و قوانين جنگي مربوط به حقوق بين الملل کاملا تعريف شده‌اند اما جنايات جنگي آمريکا در هيچ دادگاه بين‌المللي مورد پيگيري و اثبات قرار نگرفته است! که همين امر نيز گواهي است که اين نهادها در واقع در راستاي تسهيل اقدامات هولناک کاخ سفيدنشينان بنا شده اند.
شايد آمريکاييان چنين تلقي کنند که گذشت زمان اقدامات ددمنشانه آنان را در راستاي کشتار مردان، کودکان و زنان بي گناه به فراموشي مي سپارد اما افزايش شکاف ها و محروم ماندن بسياري از ملت ها از مولفه هاي پيشرفت در نظام بين الملل که بر اثر مانع تراشي و سنگ اندازي آمريکا ايجاد شده است هيچ گاه خاطرات تلخ به جا مانده از قدرت طلبي اين کشور را از اذهان و افکار عموم مردم جهان پاک نخواهد کرد. البته گفتني است که نفرت از آمريکا در ميان مسلمانان بسيار متمايزتر و قوي تر از نفرت از اين کشور در ميان ساير فرهنگ ها مي باشد زيرا جنايات اين کشور عليه مسلمانان عراق و افغانستان، ليبي، سوريه، پاکستان و مصر علت العلل اين نفرت فزاينده بوده است.
جانبداري از رژيم نژاد پرست اسرائيل و وتوي قطعنامه هاي ضد اسرائيلي يکي ديگر از دلايل شکل گيري اين نفرت ميان مسلمانان مي باشد.
همچنين سوريه نيز هم اکنون در معرض شديدترين توطئه هاي صهيونيستي،آمريکايي با حمايت دست نشانده هاي مرتجع عربي قرار گرفته است. به گونه اي که برخي از کارشناسان بر اين باورند بيش از آن که ارزش ها و حقوق ملت ها براي آمريکا مهم باشد انرژي، امنيت اسرائيل و منافع حيلتي و آرماني اين کشور برايش مهم تر مي باشد که با اين نگاه تلاش استعمار گونه آنها براي ماندگاري والگو شدن براي ساير ملت ها و فرهنگ ها با چالش هاي جدي و غير قابل اجتنابي همراه شده است.
در همين زمينه "ديليپ هيرو" كارشناس مسائل خاورميانه در كتاب خود تحت عنوان "آمريكا در شيب سرازيري" نوشته است "وقتي از نظر جهاني و تاريخي به نظريه استثناء گرايي آمريكايي بنگريم كه باعث شد نومحافظه كاران در اواخر قرن بيستم پروژه قرن جديد آمريكا را (كه دولت بوش كاملا با صميم قلب آن را پذيرفت) اعلام كنند، خواهيم ديد كه اصلا نكته جديدي نيست... هيچ ابر قدرتي در دوران معاصر نتوانسته است برتري خود را بيش از چند نسل حفظ كند."
وي افزوده است: رهبران آمريكا نيز هر اندازه خود را استثنائي تلقي كرده باشند، اين كشور قطعا از نقطه اوج خود عبور كرده و به هيچ عنوان نمي تواند در اين الگوي باستاني تاريخ استثناء باشد.
همچنين به نظر مي رسد با ظهور انقلاب در قلب خاورميانه و خلق گفتمانهاي استکبار ستيز از سوي اين انقلاب موجبات رسوايي اين کشور اين کشور بيشتر فراهم شده است.
يکي از دلايل كليد خوردن جنگ نرم عليه ايران در مقطع فعلي ناشي از گسترش حس تنفر از آمريكا در جهان مي باشد كه به نظر سران كاخ سفيد، ايران مركز اصلي ايجاد اين تنفر و گسترش آن است.