آخرین اخبار
کد مطلب: 73588
متن سخنراني سردار نقدي پيرامون اقتصاد مقاومتي
تاریخ انتشار : 1393/01/01
نمایش : 1242

 به گزارش سلام لردگان به نقل از سايت بسيج

بسم الله الرحمن الرحيم

الحمد لله ربّ العالمين و الصّلاة و السّلام على نبيّنا و حبيب قلوبنا ابى‌القاسم المصطفى محمّد و على آله الأطيبين الأطهرين المنتجبين

تبريک عرض مي کنم اين روز مبارک را به همه ي بزرگواران، حلول ماه ذي الحجه الحرام و پيوند آسماني اميرالمومنين عليه السلام و حضرت زهرا عليها السلام که بزرگترين نعمات و برکات را براي امت اسلام و جامعه بشري بدنبال داشت که از جمله آنهاست مواليد بسيار گرانقدري چون حضرت امام حسين عليه السلام و امام حسن عليه السلام و حضرت زينب کبري عليها السلام و ميدان هايي که براي بشريت اين بزرگواران اداره کردند و درس هايي که آموختند. اميدواريم که اين روز بر همه مبارک باشد و بتوانيم قدردان اين نعمات الهي باشيم.

جلسه اي که خدمت بزرگواران و عزيزان هستيم تبيين مساله اقتصاد مقاومتي و چگونگي بازگويي آن براي جامعه است. از زبان بسيج و در جامعه بسيج طبيعتا اين موضوع از نگاه هاي مختلف قابل تجزيه و تحليل و بررسي است مثلا در ابعاد اقتصاد کلان، ابعاد روابط بين الملل و در ابعاد ساختار هاي مالي يک کشور، وقتي ما ميخواهيم به سراغ تبيين اين مسئله براي جامعه و براي بسيج برويم  ممکن است نا خوداگاه در اين مسير و اين ريل ها قرار گيريم که بخواهيم در اين افق ها مسئله را طرح کنيم.

اين بزرگترين آفت و آسيبي است که ممکن است کار ما داشته باشد ما اول بايد بدانيم که هدفمان از تبيين اقتصاد مقاومتي و بحث ترويج گفتمان ولايت در بحث اقتصاد مقاومتي چيست؟ آيا ما مي خواهيم يک بحث نظري و تئوريک را بشکافيم و افراد بايد روشن بشوند؟ خير، اين نيست حتما اين نيست، شايد فقط در يک اقشاري مثل اساتيد، اصناف و کارگزاران عالي دولتي اگر ما قرار بگيريم و بخواهيم جلسه اي براي تبيين بگذاريم وارد ابعاد اقتصاد کلان ،  مسائل روابط اقتصادي بين الملل و امثال اين موضوعات بشويم. اما اينجا ما مي خواهيم براي بدنه انبوه بسيج و مردم، اقتصاد مقاومتي را بشکافيم، براي آنکه آنها را وارد عمل کنيم تا نقش خودشان را ايفا کنند.

از ميان دوازده رکن مهمي که از تحليل فرمايشات مقام معظم ولايت در خصوص اقتصاد مقاومتي استخراج کرديم شش رکن آن مخاطبش عموم مردم هستند در بقيه موارد نيز مردم نقش دارند و در آن شش رکن ديگر دولت، دستگاه ها و ديگران نقش دارند. اما مخاطب اصلي شش محور از 12 محور و مولفه اصلي  ارکان مهم اقتصاد مقاومتي خود مردم هستند که ما بيشتر بايد با تاکيد بر اين شش مولفه و محور، مساله را تبيين کنيم.

نحوه تبيين مطلب هم بايد به گونه اي باشد که منجر به عمل بشود. بايد حواسمان جمع باشد توجه کنيم که بيان اين مساله فقط براي استدلال و اغناي فکري مخاطب نيست که ما فقط يک بحث استدلالي - علمي تئوريک خشک را ارائه بدهيم و ابعاد مسئله را بشکافيم؛ بلکه بايستي توام با شوق، انگيزش و حرکت دادن به فرد و مخاطب باشد. صرف اين که ما استدلالي بگوييم اقتصاد مقاومتي اين است و حالا اين بخش ها عمدتا مربوط به دولت است و اين بخشها مربوط به مردم است با استدلال ها و مباني آنها را تبيين کرديم، کفايت نمي کند. نحوه ي بيان ما و نحوه طرح مطلب ما بايد به گونه اي باشد که شوق بيانگيزد در مخاطب و حرکت کند و بيايد به ميدان، يعني شما شب عمليات، طرح عمليات را خشک و خالي تبيين نمي کنيد براي بچه ها، مثل جبهه، کالک را بگذاري و بگويي گردان الف از اين طرف ميرود، اينجا که رسيد سکوت مي کند تا گردان ب برسد، وقتي خبر دادم  حمله مي کنيم، اينها رو خشک و خالي که نمي گفتند. شب عمليات با يک روح حماسه با يک زيارت عاشورا با يک حرکتي با يک عشقي با ياد شهدا، يادش بخير کي ،اينجا چيکار مي کرد ،سنگر دشمن وقتي مقاومت ميکرد  چه کرد، لحظه به لحظه را فرمانده توصيف مي کرد براي رزمنده که رزمنده حس بگيره براي عمليات.

اينجا بايد شما اگر ميخواهيد تبيين کنيد و تمام بدنه اي که مي خواهند بروند نهضت روشنگري که معاونت فرهنگي متولي آنهاست يا نمايندگي براي هاديان سياسي که مي خواهند آماده کنند براي کار، يا تربيت و آموزش يا مربيان يا سر گروه هاي صالحين، همه اينها که مي خواهند آماده کنند؛ براي بيان اين مطلب، اين را بايد قشنگ براي گروه ها تبيين کنند که آقا مساله فقط يک استدلال نيست اول بايد در فضاي اقتصاد کلان نرويد، بياييد در اقتصاد خرد. دامنه اي از مردمي توانند نقش آفريني عمده داشته باشند و در اين دامنه اقتصاد خرد و اين محورها و مولفه هايي که مردم مخاطب آن هستند و بدنه مردم هستند توام با انگيزش و شوق دادن و حرکت دادن ،حس دادن براي حرکت و اقدام، که يک رزمنده بيايد به ميدان عرضه اقتصاد حضور پيدا کند. اينجوري بايد ما مساله را بيان کنيم و شرح دهيم که منجر به عمل شود. نرويم بگوييم طوري نباشد که فقط بگوييم اگر از همه امتحان بگيريم همه بلد هستند، بگوييم راه افتاده اند، چقدر اشتغال ايجاد شد در اثر گفتار ما، چقدر کار ايجاد شد، چقدر مشکلات الگوي مصرف حل شد، يقينا اتفاقاتي مي افتد، بالاخره بسيج وقتي دارد وارد عرصه مي شود اين انتظارات ازش هست.  اينجا ميدان جنگ است، اينجا ما الان در گير جنگ اقتصادي هستيم به طور کامل، از همه ابزارش داره دشمن استفاده ميکند که ما رو، زمين بزنه. همه استعدادهايش را بکار گرفته و هيچ شوخي هم ندارد. همانطور که در جنگ جنگيديم بايد اينجا هم بجنگيم. تئوري جنگ را بلد باشيم خرمشهر آزاد نمي شود، حالا ما هر چقدر بلد باشيم. تاکتيک چيه، استراتژيک نظامي چيه، سلاح ها را چطور بکار مي گيرند، توپخانه چطور شليک مي کنند، چطور نقطه يابي بکنيم، چطور ديده باني بکنيم، همه را اگر تئوري بلد باشي خرمشهر که آزاد نمي شود، فتح المبين که ايجاد نمي شود، بستان که آزاد نمي شود، براي اينکه اينها آزاد بشوند بايد عمل کني. فلذا تصور نکنيم که مثلا مي خواهيم توحيد، معاد، نبوت و اصول دين بگوييم بلکه مي خواهيم يک طرح عملياتي را بدهيم تا بچه ها بروند وارد عمليات شوند. نمي خواهيم يک اصول اعتقادي و باوري را بگوييم. بلکه يک طرح و برنامه اجرايي را مي خواهيم شرح بدهيم و انگيزه و روحيه بدهيم تا بيايند در عمل. اين مساله خيلي مهم است. تاکيد بر اين مطلب مي شود همه اين را بدانند.

فلذا بحث ما بايد توام با مثال هاي عملي باشد. مسائل زنده باشد، دوستان بعضي اوقات مي گويند شما چرا نسبت به مثال ها حساس هستيد، فقط تئوري مطلب را بگوييد. ولي اين مثال ها مهم است و بايد به مخاطب نمونه عملي نشان داده شود. اگر مي شود سرگروه ها بيايد و اينها را ببيند، اگر بشود سرگروه حلقه هاي صالحين، افراد را ببرد تا يک کارگاهي که در آنجا کارآفريني و توليد شده را از نزديک ببينند. ما بايد تا آنجا پيش برويم و اگر مهارت افزايي لازم است براي اينها آموزش هاي تخصصي در رشته اي که مي توانند فعاليت کنند بگذاريم.

حالا ما از کليات بياييم بيرون و در خود اين محورها و مولفه ها از اين فرصت  که داريم يک استفاده خوب و بهينه بکنيم، ببينيد اين مولفه هاي اصلي که از فرمايشات حضرت آقا استخراج ميشود و در هئيت گفتمان ولايت و تبيين انديشه ولايت را در آنجا استخراج کرديم و محور ها را بيرون آورديم اينها چه هستند:

1- تقويت فرهنگ کار و توليد

کار ، کار ارزش است. پيامبر اعظم  صلي الله عليه و آله و سلم کف دست هاي کارگر را مي بوسيد آنجا که دست فردي زبر است، وقتي به او دست مي دهند مي فرمايند که چرا دستت زبره؟ او توضيح ميده که من با اين دست ها طناب ميکشم و بيل ميزنم و بعد (پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم) مي فرمايد:« که اين دست ها هيچگاه آتش جهنم را لمس نخواهد کرد.» اينقدر ارزش دارد کارکردن. اشاره به هيچ عنصر ديگري نميکنند پيامبر عظيم الشان اسلام، طبعا طرفشان مسلمان و مومن بوده اما ديگر به هيچ عنصر ديگري اشاره نمي کنند. اين کار اين دست ها را از آتش دور مي کند.

فلذا اين کار اهميت داره ارزش داره. الان همه فکر ميکنند کار يعني پشت ميز نشستن ،افتخار اين است که ما اصلا کار نکنيم يک پولي داشته باشيم در بانک و هي زياد بشه ،سود بياد روش يا يک زميني بخريم قيمتش برود بالا. مثلا اين خيلي هنره؟ هنر اين نيست. هنر اين است که انسان از دست رنج بازوهاي خودش قوت خود را  در بياورد. يک حالت اضطراري است که کسي نتواند به خاطر يک شرايط خاصي، زحمت جسمي و بدني به خود بدهد براي کار و تامين قوت خودش.

خوب در اين زمينه تا شما بخواهيد روايت داريم براي اهميت کار. حديث داريم و خود اميرمومنان عليه السلام، پيامبر عظيم الشان اسلام چقدر کار مي کردند در گروه هايي که مي رفتند، در جنگ ها در سفر ها ....کار مي کردند مثل بقيه. خود پيامبر اکرم که اشرف مخلوقات است . بعضي ها آمدند يک انحرافاتي را وارد کرده اند مثلا يک حرف هاي بي ربطي را نسبت مي دهند که ارزش در اين است که ما چون مسلمان يا مومن يا مثلا بعضي ها حرفهاي افراطي مي زنند که ما چون شيعه علي بن ابي طالب عليه السلام هستيم پس قوت ما را خدا مي رساند يعني اصلا ارزش اين است که ما بنشينيم. اما ائمه کار مي کردند و بيل مي زدند، کلنگ مي زدند. خود پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله و سلم و ائمه اطهار عليهم السلام اينجور نبوده که فقط بنشينند و بخورند و ديگران بروند کار کنند. اين خيلي روايات داره ،آيات داره ،احاديث داره، عزيزاني که مي خواهند بروند متن تهيه کنند و براي اين که بييند که چي بايد بگويند، بايد از اين آيات و روايات و احاديث استفاده کنند. در مورد ارزش کار روايات، خيلي زياد داريم، فرهنگ کار که مثلا حالا کسي که در راه "الکاد لعياله کالمجاهد في سبيل الله" مثل مجاهد در راه خداست يا کسي که در اين راه از دنيا برود شهيد است در اين دنيا بروند شهيد است يعني خيلي عبادت است. باب بزرگي از اين روايات است که ميشود همه را آورد و مثال ها که کار کردن ارزش است .خب متاسفانه اين يک فرهنگ غلط است که تنبلي و رخوت و نشستن و منتظر بودن؛ خيلي جا ها مي بينيد که افراد ميشينند، قليان مي کشند و در قهوخانه ها ساعت ها مي گذارند ،حرکت کنند. افراد بايد حرکت کنند براي اقتصاد.

اقتصاد مقاومتي، اقتصاد رياضتي نيست. نمي گويد که آقا نخور، هزينه نکن، دست به هيچي نزن. اقتصاد رياضتي  يعني همين کاري که غرب دارد انجام مي دهد. مي گويند ماليات را اضافه مي کنيم ، از مردم بيشتر مي گيريم ، خدمات هم کاهش مي دهيم ،مي شود اقتصاد رياضتي.

اقتصاد مقاومتي اقتصاد زنده ،رو به جلو ورشد يابنده است . اقتصاد مقاومتي پاسخ به اين سوال است که چگونه مي توان در شرايط  فشار و تهديد، رشد اقتصادي را ادامه داد و وضعيت رفاه مردم را بهبود بخشيد؟

ميخواهيم به اين سوال پاسخ بدهيم، يکي از کليد هاي آن کار است ،تنبلي بد است .چقدر ما در مورد رخوت و تنبلي حديث داريم و از بد بودنش و زشتي آن ،همه اينها را مي شود رديف کرد اسنادش را ارائه کرد  .از زبان بزرگان، تفاسيري که روي اين احاديث گذاشته شده است مي توان به عنوان فصل مهمي از اقتصاد مقاومتي بيان کرد که ما بتوانيم حرکت در بياوريم جامعه را براي کار کردن و ارزش بودن کار را فرهنگ سازي کنيم.

2- اصلاح الگوي مصرف و پرهيز از اسراف

اين مستند خيلي روشن از قرآن داره، جاهاي مختلف روايات بسيار زياد داره و ميشه به اينها استناد کرد و جمع کرد و مطرح کرد وضرورت آن را بيان کرد.

هم بحث هاي منطقي و استدلالي داره و هم بحث هاي روايي و حديثي و هم ريشه اصلي و مستقيم از قرآن داره. اصلاح الگوي مصرف يکي ديگر از مطالب مهم است. خيلي از مصائبي که امروز بشر گرفتار آن است در محيط زيست به خاطر افراط درمصرف
مي باشد . اگر ما متعادل از ذخاير و خزائن الهي که  در اختيار ما قرار داده شده استفاده کنيم طبيعت هم توازن خودش را حفظ مي کند و به اصطلاح عنصري که ما بهره برداري مي کنيم ،جايگزين و مرتب مي شود و ما باز هم ميتوانيم بهره برداري کنيم. اما آن چيزي که امروز محيط زيست را بهم زده، بشر را اساسا در معرض نابودي کامل قرار داده و همه حيات با خطر آن تهديد مي شود در روي زمين اين اسراف ميباشند، بيش از اندازه مصرف کردن و يا تبذير و ريخت و پاش اين هم ديگر توضيح نمي خواهد. هم سال اصلاح الگوي مصرف بوده کتاب هاي مختلفي نوشته شده ، خود بسيج کتابي در اين زمينه نوشته ، کساني که مي خواهند براي اين مطلب، متن و مطلب تهيه کنند مي توانند رجوع کنند به اين کتاب اصلاح الگوي مصرف که توليد سازمان بسيج است و جاهاي مختلف ديگر که در اين زمينه خيلي کار کردند . يکي از روساي کشورمان که رفته بود در چين، آنجا  هنگام شام با رييس جمهور چين، دو تا برنج از بشقاب افتاده بود بيرون، اين رييس جمهور برداشته و خورده بود. رئيس جمهور چين گفته بود اگر هر چيني دو تا برنج ازش بيافته و نخوره ضرب و تقسيم کرده بود که چند تن برنج از بين مي ره. اين يک واقعيت است. حالا ببينيد ما چه مي کنيم شما برويد شبها در تالارها و مجالس عروسي و وليمه حاجي ها ببينيد چه خبر است؟ چقدر غذا دور ريخته مي شود؟! چه کسي اينها رو جمع ميکنه؟! چه کسي دقت ميکنه که بيشتر توليد نشه و بعد اگر توليد شه به مصرف برسه و به نحو شايسته استفاده بشه؟! چراغ هاي زياد، الان همين جا چقدر چراغ روشن هست و کمتر از اين نميشه جلسه رو اداره کرد چرا با نصف اين هم ميشه. يعني اينها سبک هايي است که اومده وارد زندگي ما شده. يک خانه در شب با اينکه هيچ يک نمي خواهند مطالعه کنند و مي خواهند صرفاً غذا بخورند يا همان خانواده بنشينند تلويزيون تماشا کنند، با بچه بازي کنند، داستان براي هم تعريف کنند با يک لامپ معمولي، روشنايي آنها کفايت مي کند. حالا مي خواهد مطالعه کند، خُب چراغ مطالعه روشن کند. حالا هر جا مي روي مي گويند آقا دلم گرفت اين چراغ را روشن کن، چقدر اينجا تاريک است. خب چه خبره؟ خود ما در اتاق، بالاي سرمان رو روشن مي کنيم و چراغ هاي ديگه را خاموش مي کنيم. ميگويند چقدر اينجا دلگير و تاريک است. چشمتان اذيت نمي شه؟ خب چه ايرادي دارد بالاي سر من روشن باشد و ديگر جاها تاريک باشد.

چرا ما بايد اين طور مصرف کنيم؟! در هر جايي از غذا، پوشاک، هزينه برق و گاز و... در خونه ها مون در زمستان با آستين رکابي ، راه مي رويم در مقابل گاز و بخاري و شومينه روشن است. در تابستان کولر روشن ميکنيم پنجره رو باز مي گذاريم. يعني چي؟ اين ها يکي از مشکلات داشتن زيادي است و يعني ثروت زيادي که ملت ايران دارند يکي از ضربه هايي که مي زند مصرف گرايي زياد و افراطي است.  ما در خيلي از جاهاي دنيا که رفتيم و ديديم، شبها پشت پنجره ها رو کيپ مي کنند و وقتي همه خانواده آمدن خانه و درب خانه قفل شد سيستم گرمايشي را خاموش مي کنند، ديگر نزديک صبح که ميشود مي لرزي ، با پتو و .... خودشون را گرم مي کنند.

يا مثلا يک ظرف نفتي را که ريختند در بخاري ديگه نفت نمي ريزند و يا مثلا تا ساعت يک شب بخاري روشن است گرما ميدهد و بعد خودش خاموش مي شود و بايد زير پتو گرم بماني. اصلا اينطور نيست که تا صبح در خانه هاشان بخاري را روشن بگذارند . ما ها خيلي راحتيم با آستين رکابي و زير پيراهن مي گرديم، و بخاري هم روشن است، گاهي اوقات پنجره هم باز است تا هوا عوض شود. يعني خيلي اسراف براي ما عادي است.

اسراف آب، گاز، برق، اسراف در غذا، چندين مدل غذا هاي آنچناني با مدل هاي رنگارنگ و بعد دور ريزها، خيلي اسراف متاسفانه بالاست. در صورتي که خيلي صراحت داره قرآن بر ردّ اسراف و خيلي تنده، خب اين بايد تبيين بشود و مثال هاي آن زده بشود، خواسته شود که ما الگوي مصرف خود را اصلاح کنيم، کاهش دهيم. سر ماه بياييم اندازه بگيريم و بگوييم اين ماه برقمان اينقدرشده است.

يکي از دوستانمان از کشوري آمده بود مي گفت شبها که ما اينجا راه ميرفتيم ميديديم که همه خانه ها خاموش هستند در حالي که اينها رسمشان است که فقط با همان روشنايي تلويزيون در هال خانه شبها زندگي مي کنند برق آن کشور گران است و با همان روشني تلويزيون جابه جا مي شوند، غذا مي خورند، رفت و آمد مي کنند در روشنايي تلويزيون انجام مي گيرد، مگر آنکه بخواهند مطالعه کنند اصلا چراغ روشن نمي کنند ساعات اوليه شب فکر مي کني همه خوابيدن چون شهر خاموش است در صورتي که نخوابيده اند و بيدار هستند.

ما اينجا نعمتمان زياد است، خوب بياييم ماه به ماه حساب کرده و کنترل کنيم ببينيم چقدر اين ماه مصرف کرده ايم؟ کجايش را مي توان کاهش داد؟ و چطور مي شود کنترل کرد و به حداقل رساند و بهينه کرد و به حد معقول و منطقي رساند؟ نميخواهيم بگوييم که ما مصرف نکنيم ولي مصرف معقول و منطقي. اسراف نکنيم. در اين مساله خيلي صحبت شده و حضرت آقا يک سال را به اين نام گذاشته اند.

3- «حمايت از توليد ملي» که مخاطبش مردم هستند

اين مساله بسيار کليدي مي باشد خصوصا امروز در جامعه ما عمده ترين مشکل بيکاري است. الان شما در هر استاني بروي مشکل اول «بيکاري» است و هيچ مشکلي بالاتر از بيکاري نيست. اين بيکاري بايد چطور حل بشود؟ وقتي ما کالاي خارجي را مصرف مي کنيم، مي شود بيکاري حل گردد؟ نه. کارگر خارجي شاغل مي شود، آدم ايراني هيچي، چه کار کند؟ توليدي ندارد، کاري ندارد که توليد کند  و يا اشتغال پيدا کند و آنهايي هم که الان شاغل هستند هم بيکار مي شوند. وقتي جنس از خارج مي آيد آنهايي که الان شغل دارند هم بيکار و ورشکست مي شوند. فلذا ما بايد يک مقدار در اين مساله تعصب نشان دهيم. اين مساله را بايد ابتدا تبيين کنيم، براي جوان ها، براي مردم بگوييم که بيکاري مشکل است براي شما يا نه؟ اگر نيست که هيچ اما همه ميگويند که هست، هر جمعي که برويد در خانواده خودشان يا همسايه شان يک بيکار است. آقا بيکاري برايتان مشکل هست يا نيست؟ اگر نيست که به سلامت و اگر هست چطور بايد حل شود؟ شما اگر کالاي خارجي مصرف کنيد بيکاري حل مي شود يا بيکار اضافه مي شود؟  بيکاري زماني حل مي شود که ما کالاي داخلي را مصرف کنيم که نياز به توليد داشته باشد، کارگر حرکت کند، نياز به شبکه توزيع داشته باشد، يک کسي مواد اوليه بياورد، يکي توليد کند، يکي توزيع کند و اگر از خارج کالا بيايد، بيکاري روز به روز اضافه مي شود. خب بعضي ها ممکن است بگويند قطعات هواپيما اف14 و... ما آنها را هم که درست کرديم، پيچيده ترين ها را درست کرديم. ما نمي خواهيم بگوييم قطعات اف14، قطعات بوئينگ و... چرا شما از خارج وارد کرديد؟ مثلا همين شکلات، اسباب بازي، عروسک، توپ، ميوه، آبميوه و... خب يعني چي ما اين ها را از خارج مي آوريم؟ بايد مصداق هايش را به مردم بگوييم. آقا چرا در برنامه هاي بسيج که ميرويم آب آناناس ميدهند؟ مگر در ايران آناناس توليد ميشود؟ مثلا ما اين شكممان چي ميشه به جاي آب آناناس، آب سيب بخوريم، آب انگور بخوريم، چرا بايد آب آناناس بخريم؟! چرا بايد موز بخريم؟! مثلا چاي که مي خوريم، نوشيدني است که مال خودمان است، شربت آبليمو بخوريم، شربت آب پرتقال بخوريم، شربت آلبالو بخوريم. چرا بايد قهوه بخوريم كه از خارج وارد ميشه؟! چون در ايران توليد نمي شود. نسكافه بخوريم ضرورتش چيست؟ ميميريم؟ همه اينها را شما بگذاريد روي هم چندين ميليارد دلار واردات مي شود.

 اسباب بازي، ميوه جات، تنقلات، شيريني جات، البسه اي كه توليد داخل ميشه، كفش و كلاهي كه هست، دفتر و مداد رنگي همه اينها توليد داخل ميشه و اينجا مطلبي است كه ما وقتي مي آييم وارد بحث مي شويم و در بحث هاي ديگر، مي بينيم تمام اقشار بسيج مي توانند مخاطب ما بشوند هيچ قشري بيرون از اين نيست.

 مهمتر از همه در اقتصاد مقاومتي در بعد اقتصاد خرد 70 درصد مساله در دست خانم ها مي باشد يعني اگر خانم ها خوب توجيه بشوند، الگوي مصرف در خانه، مصرف كالاي خارجي يا ايراني، مي خواهيم جنس بخريم چه چيزي بخريم، دانش آموز مي خواهد پدرش برايش دفتر و کيف بخرد چه بخرد؟ خب بگويد من ايراني مي خواهم. توجيه كنيم
دانش آموزان را چون مي توانند نقش آفريني كنند. استاد دانشگاه مي تواند نقش آفريني كند، پزشك مي تواند در دادن دارو و سفارش هايي كه به بيمارش مي دهد مي تواند نقش آفريني كند.‌ كارگر در توليد با كيفيت كالا تا مردم به كالاي ايراني دلگرم بشوند و احساس نكنند اين جنس ايراني بي كيفيت است مي توانند نقش آفريني كنند، مهندس در همين قضيه مي تواند نقش آفريني كند، استاد دانشگاه و مهندس در ارتباط با صنعت و دانشگاه مي توانند خيلي از كالا هايي كه از خارج وارد مي شود را توليد داخلي كنند و نقش آفريني كنند، تمام اقشار حتي كشاورز نقش آفرين است مثلا همين كه كشاورزان ما قانع باشند در اين شرايط كه حساس است به جاي اينكه كالايي كه مقداري ممكن است زودتر به دست بيايد مانند هندوانه و خربزه، در آنجايي که امکانات و آب و زمين هست تا آنجايي كه مي شود محصولات استراتژيك را توليد كنند. اينها مخاطبش مردم هستند.

الان ما كارخانه روغن داريم که 750 هزار تن مي تواند سويا مصرف كند در سال که در حال حاضر 250 هزار تن به او محصول مي دهند و 500 هزار تن ظرفيتش خاليست در نتيجه بايد از خارج روغن وارد كنيم، از خارج بايد كنجاله وارد كنيم، چون تفاله آن پس از روغن گيري را به مرغ مي دهند که آن را هم بايد وارد کنيم. در صورتي که ما مي توانيم با جهت دادن در محصولاتمان نقش آفريني كنيم.

كشاورز، كارگر، مهندس، دانش آموز، استاد، زن ها، مردها و همه مي توانند در اين موارد نقش آفريني كنند كه توليد ما توليد داخلي باشد و مصرف ما مصرف داخلي باشد. بايد جلوي اين تبليغات بي رويه كه متاسفانه درب و ديوار و فضاي شهر را پر کرده است بايستيم، اعتراض و مخالفت كنيم. شما ببينيد در بعضي كشور ها چه مي كنند؟ در همين كره جنوبي كه به راحتي در و ديوار هاي ما را اشغال كرده و تبليغ محصولات خودش را مي كند، وقتي تصميم مي گيرد دولت كه از آمريكا گوشت وارد كند، دامداران مي آيند جلوي وزارتخانه كشاورزي خودشان را آتش مي زنند و واقعا يك نفر آنجا كشته مي شود. اين جوري اعتراض مي كنند، تظاهرات چند ده هزار نفري و صد هزار نفري در پايتخت مي كنند كه مثلا گندم که ما داريم را چرا وارد مي كني؟ برنج را که ما داريم را چرا وارد مي كني؟ اعتراض مي كنند.

ما خيلي راحتيم با واردات. خيلي راحت. فرهنگمان جوري القاء شده كه هر چي از خارج اومد خوبه و هر چي در داخل است بد است. حجاج ما مي روند در حاليکه چقدر حضرت آقا نصيحت كردند كه نرويد و از همين جا سوغاتي بخريد. آيا همه گوش مي كنند؟ وقت طلايي كه بايد رفت مسجد الحرام و مسجد النبي زيارت كرد كه يك دقيقه آن اصلا قابل ارزشگذاري نيست كه بگوييم چقدر مي ارزد را به بازار مي رود و چندين ساعت در بازار چانه مي زند كه يك مشت آشغالي كه مي آورد اينجا و يا اقلامي كه مي آورد اينجا، تسبيحي كه تا ميگي سبحان اله بندش پاره مي شود و دوام آن به يك روز نمي رسه.

اينها را بايد تبيين كرد و مثال هايش را آورد كه چرا ما بايد كالاي خارجي وارد كنيم؟ چرا؟ گل هاي تزئيني و گل پلاستيكي براي چي بايد از خارج بيايد؟ ميميريم... مشكلي پيش مي آيد... خب نخريد. بگوييد ما اين را داخلي اش را مي خواهيم. من شايد به شما گفته باشم با تاجري جلسه گذاشته بودم درباره قاچاق كالا، يك تاجري در جلسه بود كه مي گفت: من به فرانسه رفته بودم و در ايران قاب توليد مي كرد و ديدم مثل همون قاب رو داره و عين همون را توليد مي كند اما قيمتش 5 برابر قيمت من هست. گفتم من 2 برابر ارزانتر از اين به شما مي دهم، مي خريد؟ گفت براي كجا هستيد؟ گفتم براي ايران. گفت: اين جنس را من مي خرم چون كارگر فرانسوي مشغول كار مي شود كه اگر از تو بخرم كارگر ايراني مشغول كار مي شود. من كه وظيفه ام اين نيست كه كارگر ايراني مشغول كار شود. يعني مغازه دار که بايد وقتي به نفعش هست از تو با قيمت خيلي ارزان تر بخرد اما مي گويد اشتغال جوان مملكتم مهم است. بالاخره اين ها برايش تفهيم شده است.

ما نبايد بي خيال باشيم و بازارمان را به راحتي در اختيار هر كسي قرار بدهيم. يك جمله اي من عرض كردم اما بعد يك سري ها اعتراض كردند و آن اينکه "بازار ناموس اقتصاد كشور است" يعني كسي كه بخواهد از اقتصادش با غيرت و تعصب دفاع كند، بازارش را به هر كسي نمي دهد، دست نامحرم نمي دهد، بازار را نبايد به هر كسي داد، بايستي مواظب بازار باشيم. هر چيزي به بازار ما مي آيد تا پولهايمان را ببرند و جوانهايمان را بيكار بكنند. اين مساله، مساله بسيار مهمي است.

ما بدون اين كه كوچكترين آخي بگوييم و اصلا حس بكنيم كه كوچكترين اتفاقي افتاده است، 15 ميليارد دلار از 64 ميليارد دلار واردات كالايي كه در كشورمان است را مي توانيم كم كنيم. من از روي فهرست مي توانم به شما بگويم چه چيزهايي را اصلا نياوريم تا هيچ اتفاقي هم در مملكت نيافتد و آب از آب تكان نخورد و هيچ كمبودي هم احساس نشود.15 ميليارد دلار، مي دانيد يعني چند تا شغل؟ اين يعني 3 ميليون شغل، يعني همه بيكارهاي ايران بروند سر كار و به هيچ جايي بر نخورد و چيزي نيست كه اگر نباشد كمبودي احساس گردد و يا چيزي متوقف شود و يا مرغ توليد نشود و يا ماشين توليد نشود. نه، هيچ اتفاقي نمي افتد و همان مثالي كه براي شما زدم. ماشين، عروسك، اسباب بازي، گل مصنوعي، بادبادك. ميوه، شكلات، چوب بستني.

 40ميليون يورو چوب بستني وارد شده به اين كشور در سال گذشته. 40 ميليون يورو، يعني 100 ميليارد تومان چوب بستني وارد شده است واقعا لازم است؟! خوب مي رفتيد چوب پلاستيكي مي زديد. ميمرديد؟! اين ها واقعيت داره و مي شود 15 ميليارد دلار چيزي كه مي شود وارد نكرد، همه ما داريم فقط وارد مي كنيم و مصرف مي كنيم از کجا؟! از آلماني كه دشمن ماست، توهين به پيغمبر ما مي كند. آخر غيرت هم خوب چيزي است. ما اگر وقتي مي رويم خريد از مغازه سر كوچه كه خيلي هم نزديك تر است به ما و ارزان تر هم مي دهد، يك فحش ناموسي بدهد ديگر نمي رويم آنجا و از او خريد نمي كنيم. بلکه دو تا كوچه بالاتر مي رويم.

چطور ما راضي مي شويم كسي كه توهين مي كند به پيغمبرمان، برويم چوب بستني از اونها 40 ميليون يورو بياوريم؟! چطور غيرت ما اجازه مي دهد؟! خب نبايد اين كار را بكنيم. مشخص است كه پررو مي شود، باز هم توهين مي كند، ميگويند اينها كه حاليشون نيست، مي گن پول بايد به من برسه كه مي رسه و بعد ما افتخار هم مي كنيم و مي گوييم علي رغم تحريم ها، مبادلات تجاري ايران و آلمان افزايش يافت.فکر کردي ‌كار خوبي شده كه افزايش يافته است؟! خب اينها را بايد مردم بدانند و موضع بگيرند. واقعا همه بياييم آنها را تحريم كنيم و آن بستني فروش كه مي رود چوب از آنجا مي آورد بايد اعلام كنيم بستني او را تحريم كنيم و نخوريم و هر وقت رفت چوب ايراني زد ما بستني مي خوريم. دنيا چه ارزشي دارد که بستني که در آن هيچي نيست و ارزشي ندارد ما بخواهيم خفت و خواري را تحمل كنيم و از كشوري كه با ما دشمني مي كند، ما را تحريم مي كند، تهمت مي زند، سفارت خانه تعطيل مي كند، جاسوسي مي كند، خرابكاري مي كند، فتنه 88 راه مي اندازد، توهين به پيغمبرمان مي كند و همه كار مي كند؛ آن وقت ما برويم از آن جنس وارد کنيم و كارخانه هايش را به گردش درآوريم خصوصا در اين شرايط. باور كنيد كه دو تا حركت بشود آنها مي مانند. شما الان فكر مي كنيد كانادا كه سفارتش را بست چقدر وارداتش به ايران كم شد؟ هيچي. فرانسه كه توهين كرد چي؟ هيچي. كدام شركت تعطيل شد؟ اين شركت ها كه لوازم خانگي فرانسوي بودند يك دونه آنها تعطيل شدند و بگن كه ما ديگر از فرانسه وارد نمي كنيم؟ بسيج اصناف نمي تواند اين كار را انجام دهد؟ بگوييم شما كه فلان مارك فرانسوي داري، آنها توهين به پيغمبرت كردند، بگو من ديگر جنس فرانسوي وارد نمي كنم. باور كنيد دو تا از اين كار ها بشود ديگر توهين نمي كنند و غلط مي كنند. اينها مي بينند كه ميدان باز است و هيچ كاري ما نمي كنيم در نتيجه رويشان زياد مي شود چرا که در قبال تحريم آن ها، ما تحريم نمي كنيم و كيف مي كنيم كه مبادلاتمان با آن ها افزايش يافته، بي خود افزايش يافته. اينها چيزهايي است كه بايد گفت و حس داد به جامعه كه بيايند موضع بگيرند مقابل كالا هاي خارجي، برود در مغازه و بگويد من كالاي ايراني مي خواهم و اگر جنس خارجي بهتر بود باز هم بگويد من جنس ايراني مي خواهم. اصناف ما بدانند در توزيع كالاي ايراني را ببرند بالا و به مشتري توصيه كنند و بگويند آقا اين را بخريد. بسيج اصناف چه بايد بكند؟ همين كار را بايد بكند.

4- استفاده حد اكثري از همه ظرفيت ها

ظرفيت هاي بي نهايت در كشورمان وجود دارد. بعضي ها مي گويند شعب ابيطالب هستيم، مي خواهند بترسانند مردم را و تسليم شوند. اولا اگر شعب ابيطالب هم بشويم يعني يك سرزمين بي آب و علف كه يك علف هم در آن سبز نمي شود يعني ريگ و سنگ مثل كوير لوت که شده شعب ابيطالب، نه رودخانه اي دارند كه بكارند نه انبار غذايي و هيچي ندارند، تكليف ما چيست؟ اگر مسلمانيم بايد راه پيغمبر را برويم و بگوييم مثل پيغمبر مقاومت كنيم، پيغمبر مقاومت كرد. مگر پيغمبر تسليم شد؟! و در آنجا که آنها را در يک زمين ريگ و سنگ محدود کردند پيغمبر مقاومت كرد تا بالاخره دشمن شكست خورد و تسليم شد البته با امداد الهي، اما تسليم نشد و بالاخره دشمن تسليم شد. حالا بگوييم شعب ابيطالب است؟!

يک ميليون و 780 هزار کيلومتر مربع زمين داريم با اين همه آب كه به اندازه 150 ميليون نفر مي توانيم غذا توليد كنيم و بخوريم. اگر تمام مرز هاي ايران را آدم بچينند و نگذارند كه هيچ ايراني نه چيزي بيرون ببرد و نه چيزي به داخل کشور بياورد. آب داريم. بيل هم داريم كه بتوانيم زمين را بكنيم، بكاريم و غذا بخوريم. اينجا که شعب ابيطالب نيست. ظرفيت هاي مان را بايد شناسايي كنيم. خيلي از ظرفيت ها بلا استفاده هست و خيلي از ارزش هايي كه ما داشتيم را الان كنار گذاشتيم. توليد ارزش است. يك خانم در خانه 2 تا ميله بافتني داشت اين كارخانه بود. نزديک 20 ميليون خانوار الان در ايران هستند، سالي يك عدد كلاه يا شال گردن مي شود 17 ميليون كلاه، 17 ميليون شال گردن. همه ژاكت هاي ما بافتني بود والان منسوخ شده. خانم داشت براي بچه اش قصه  تعريف مي كرد و يا مثلا به بچه اش ديكته مي گفت و يا تلويزيون نگاه مي كرد و اين دستش هم كار مي كرد و نخ ها را به هم مي زد، مي شد كلاه، شال، جليقه. بدون كارخانه و مواد اوليه؛ يا انرژي مصرفي آن چقدر مي شود؟ از كجا مي آيد؟ بارش چه مي شود؟ فقط با دو تا گلوله نخ. تمام اين ظرفيت بلا استفاده است در حال حاضر. در گوشه حياط خانه هاي مان مرغ داشتيم و همين ته مانده سفره را مي گذاشتيم جلوش، پوست خربزه، هندوانه، پوست خيار را خرد مي كرديم و يا آشغال سبزي خوردن، سبزي آش مي گذاشتيم جلوي اين مرغ ها و مي خوردند و به ما تخم مرغ مي داد، گوشت مي داد. خب الان همه اين ها منسوخ شده است و اين خيلي بد است. سگ نگه داشتن در خانه خوب شده ولي حالا مرغ و خروس نگه داشتن زشته. چرا؟ اين ظرفيتي است كه دارد هدر مي رود.

الان در همين پادگان ما اگر شما 400 كندوي عسل بگذاريد گل و چيز هايي كه زنبور نياز داره شيره آن را بمكد و عسل توليد كند هست خوب اين ظرفيت است كه بلا استفاده مي باشد. اين ظرفيت بايد استفاده شود. حالا رايج شده از رودخانه ها آمده اند انشعاب مي گيرند در مناطق كوهستاني حوضچه مي زنند و ماهي پرورش مي دهند. در حالي كه 10سال پيش از اين ظرفيت هيچ چيز استفاده نمي شد همين رودخانه ها بودند همين الان هم صد ها رودخانه هستند كه استفاده نمي شوند. يك انشعاب آب و بعد بر مي گردد سر جايش و هيچ اتفاقي هم نمي افتد. فقط 2 تا حوضچه مي خواهد كه بغل آن ماهي پرورش داده شود.

ما در كشورمان 250 هزار چاه رسمي داريم كه جواز دارند و همان طور كه آقايان كشاورزي مي گويند 750 هزار چاه كشاورزي غير رسمي داريم، يعني يك ميليون چاه و از اين يك ميليون چاه مي گوييم 750 هزار تاي آن آب آن آهك دارد و گچ و ماهي نمي تواند در آن تنفس كند و... اگر 250 هزارتاي ديگر مفيد باشد براي پرورش ماهي يك حوض بگذارند زير آن و بچه ماهي بريزند زير آن، 2-3 ميليون تن ماهي مي شود پرورش داد در سال و اين ها ظرفيت است. ظرفيت توليد غذا است و شما هر چقدر بخواهيد از اين مثال ها هست. از شمال خوزستان راه بيفتيد برويد تا انتهاي اروند تا نهر قميجه، هزاران بركه و نهر در آنجا آب شيرين هست اما شما ببينيد چقدر غاز و اردك در آنجا هست ؟! چند ميليون قطعه غاز و اردك مي توانند در همين بركه ها و نهرهاي منشعب از كارون، كرخه، اروند و بهمن شير بچرند و هيچ هم مصرف نمي خواهند يعني هيچ غذايي نمي خواهد به آنها بدهي بلکه در همين علف ها و نيزارها بچرند و به شما گوشت بدهند، تخم بدهند. اين ها ظرفيت است و ما سريع مي رويم سراغ صنعت مرغ داري. يك صنعت وابسته درست كرده ايم و اين كه دانه آن از كجا بيايد؟ واكسن آن از كجا بيايد؟ تخم آن از كجا بيايد؟ در صورتي که به راحتي مي شود كه هر خانوار 50 تا 60 تا غاز اردك در خانه اش داشته باشد صبح ها در بركه رهايش كند و شب راهي لانه اش كند و تخم مرغ و گوشت خودش و چند خانوار اطرافش را تامين مي كند. از اين ظرفيت ها ما كم نداريم. از اين ظرفيت ها ما زياد داريم. و اگر شما يك زير زمين نمور داشته باشيد يعني نمناك كه پر از سوسك باشد، کافي است تميزش كنيد و ضد عفوني بكنيد، در 15 متر زيرزمين نمناك خراب كه رهايش كرده ايد و توجه به آن نمي كنيد 6 ميليون تومان درآمد از راه توليد قارچ مي توانيد داشته باشيد، در سال 6 ميليون تومان سود. با چقدر كار روزانه؟ مثلا شايد حداكثر 2 ساعت كار روزانه. يعني يك شغلي داري و 2 ساعت وقت کافي است که برويد به آن قارچ ها سري بزنيد و برداشت كنيد و رطوبطش را حفظ كنيد 6 ميليون تومان سود محاسبه شده است. خب ما چه مي خواهيم؟ اينها ظرفيت هاست ظرفيت هاي بي نهايت در كشور ما موجود و در دسترس است براي كار كردن، براي اشتغال، براي توليد. خب اينها يكي از ارکان اقتصاد مقاومتي مي باشد که بايد حواسمان جمع باشد. يكي از آقايان گفتند گرفتار بوده و بيكار بوده. بعد ديديم سرحال و خوشحال است. گفتيم چي شده؟ گفت پاگرد پشت بام خانه را قفس و فنس كشيدم و مرغ هاي تزئيني پرورش مي دهم و الان زندگي من مي گردد. يك پاگرد پشت بام بلااستفاده. اين را مي گويند شناخت ظرفيت ها و بكارگيري آن ظرفيت ها.

حالا وارد كارهاي بزرگ تر هم بشويم هست. اين ها كارهاي كوچك فردي است. شما ببينيد در كشورهاي ما چقدر بنر در سال استفاده مي كنيم؟ ميليون ها متر و شايد ده ها ميليون متر مصرف مي كنيم براي تبليغات، الان همه وارد مي شوند. چرا؟ ‌مواد اوليه اين براي پتروشيمي خودمان است مي گيرند ميبرند آنجا يا نفت خام از ما مي گيرند يا پتروشيمي ما را بنر مي كنند 50 برابر قيمت به خودمان مي فروشند. يك بشكه نفت 100 دلاري كه به آن ها مي فروشي؛ تبديل مي كنند به بنر، 1500 دلار مي شود همان يک بشکه نفت و به ما مي فروشند. چرا؟ 10 نفر آدم عاقل جمع  بشوند يك صنعت پايين دستي در کنار يكي از پتروشيمي ها بزنند و اين كار را خودشان انجام دهند. اين ها ظرفيت هايي است كه در كشور ما هست، يعني يك بازار مصرف بزرگ، يك بازار مصرف به اين عظمت در دست شما هست، چرا نمي رويد و سرمايه گذاري نمي كنيد؟ اين ها ظرفيت هاي بلااستفاده که اگر من بخواهم تا صبح براي شما مثال مي زنم. شما خودتان بايد مثال ها را در بياوريد براي بچه ها در حلقه هاي صالحين بازگو كنيد و با اين مثال ها مردم را به حركت در بياوريد و راه بيفتيد.

5- روح خودباوري و خوداتكايي

باور داشته باشيم كه مي توانيم. باور داشته باشيم، اعتماد به نفس داشته باشيم. شما نگاه كنيد به صنعت دفاعي، واقعا حادثه اي مثال زدني مي باشد، در يک دهه يعني دهه 80 در صنعت دفاعي ايران معجزه شده است. چيزهايي كه اصلا نبوده و علم اوليه آن هم بعضا نبوده در يک دهه ساخته شده است. زير سطحي، ماهواره، ماهواره بر، بي سيم، انواع رادار، پيچيده ترين رادار هايي كه فقط دو سه تا كشور در جهان فقط دارند، در همين  ده سال ساخته شد. انواع موشك هاي ضد هوايي، ضد كشتي، زمين به زمين، اژدر و.... چطور اين اتفاق افتاد؟ اول كه آمدند در منطقه، نقشه جديد شان را اجرا کنند و به افغانستان حمله كنند دو اتفاق افتاد:

1- ايران را شديد تهديد کردند و همه احساس كردند همين امروز و فردا به ما حمله مي كنند

2- تحريم، سلاح به ما نمي دادند و بعد به ما قطعات نمي دادند و در همين مرحله از سال 80  آمدند مواد اوليه را هم تحريم كردند. يعني گفتند آلومينيوم مثلا 20، 24 و يا فولاد فلان نوع و اينهايي كه در تسليحات نظامي كاربرد دارد را ممنوع کردند. سه كشور توليد مي كردند در دنيا و ممنوع است و به ايران به هيچ وجه نمي دهيم، فلان فلز با خلوص فلان، فلان مواد شيميايي و فلان چيز که کاربرد تسليحاتي دارد همه رو ممنوع کردند و همين دو تا باعث شد که از تهديد و تحريم يک جهش درست شد، جهشي که فقط معجزه است، يعني کسي بگذارد جلوي خودش ليست اتفاقاتي که در اين 10 سال افتاده، شگفت زده مي شود که چطور اين همه اتفاقات افتاده؟ خودرو ساخته شده، بي سيم ساخته شده، اصلا ما بي سيم نداشتيم همه واردات بوده، خودروي تاکتيکي ساخته شده، موشک ساخته شده، کشتي و ناو جنگي ساخته شده، ناوچه جنگي ساخته شده، زير دريايي ساخته شده، اژدر ساخته شده و همه چيز، بي سيم روي آب، بي سيم زير آب، بي سيم توي هواپيما، رادار زميني و ... هيچ کدام از اين ها نبوده تا قبل از سال 80، تهديد و تحريم. چون انسان يک انرژي هايي را دارد که در شرايط ويژه اگر بخواهد مي تواند از آن استفاده کند. انساني که گرگ به او حمله مي کند با سرعتي دو برابر سرعت قهرمان دوي جهان مي دود، چون تهديد مي شود و مي خواهد جانش را حفظ کند. منتها زماني که اعتماد به نفس داشته باشد، کُپ نکند، وحشت زده نشود، نگويد من تسليم و آقا گرگه بيا من رو بخور، اگه اين جوري نباشه و اعتماد به نفس داشته باشد، باور کنيد که قهرمان دوي جهان که 100 متر را در 10 ثانيه مي دود، به يک پيرمردي که همين الان بگوييد بدود، مي گويد من اصلا چه جوري بدوم؟ اگر گرگ او را دنبال کند او اين 100 متر را در 8 ثانيه مي دود، رکورد قهرمان دوي جهان را هم مي شکند. مساله، جان فرد است ولي اعتماد دارد و مي گويد من مي توانم خودم را نجات بدهم، تسليم نمي شود. اين اعتماد به نفس، ظرفيت هاي ناشناخته را که در وجود ما هست بکار مي اندازد و انسان در شرايط فوق العاده، کارهاي عجيبي از او سر مي زند.

همين الان اگر به شما بگويند از اين بالا بپر پايين، اصلا ممکن نيست. ولي اگر اينجا آتش زبانه بکشد و محاصره شده باشيد و هيچ راهي نداشته باشيد براي حيات از اين بالا مي پريد پايين و پاي شما هم شايد پيچ بخورد ولي مشکلي نيست، يعني در شرايط فوق العاده ظرفيت هاي ناشناخته اش شکوفا مي شود. ما بايد اعتماد به نفس داشته باشيم. اين را بايد بازگو کنيم و به جاي اينکه منفعل بشويم، حرکت کنيم و از انرژي خود استفاده کنيم و ظرفيت هاي ناشناخته را بکار بگيريم و اعتماد به نفس داشته باشيم. اين يک اصل است، روح خود باوري، خود اتکايي و بدانيم که مي توانيم.

 بعضي از اين مدل رادارهايي که ما ساختيم ما فهميديم که يکي از اين کشورها دارد و ما را فرستادند آنجا و جلساتي داشتيم که شما اين را به ما بدهيد، اصلا انکار کردند و مي خنديدند که همچنين چيزي که شما مي گوييد امکان ندارد و محال است و تکنولوژي را انکار مي کردند. ولي بچه هاي خودمان اين را ساختند و عملياتي است و توليد انبوه شده است، نه اينکه يک مدل آزمايشگاهي ساخته باشيم بلکه الان توليد انبوه در دست يگان ها است.  يک ابرقدرتي، منکر اين تکنولوژي است که ممکن نيست و اصلا مي گويد حرفش را هم نزنيد و همچنين پديده اي را نمي شود به وجود آورد؛ و در حالي که بچه ها الان توليد کرده اند. مي توانيم، واقعا مي توانيم که اين کارها را انجام دهيم، در صورتي که خود را باور کنيم، اين مساله مهمي است.

6- مردمي کردن اقتصاد

اين محور خيلي به مردم و مخاطب هاي ما ربط دارد. اقتصاد نبايد فقط دولتي باشد، مردم بايد بيايند در صحنه، خب يک وقت ما به دولت انتقاد مي کنيم که خصوصي سازي کنيد.

اما وقتي مخاطب مردم هستند چه بايد بگوييم؟ بايد بگوييم مردم عزيز سرمايه خود را برداريد و بياوريد در توليد. خداي متعال مي فرمايد:

"الذين يکنزون الذهب و الفضه و لا ينفقونهم في سبيل الله

فبشرهم بعذاب اليم"

 کساني که طلا و نقره ذخيره مي کنند و در راه خدا انفاق نمي کنند به عذاب دردناکي آنها را خبر بده. يعني چي که ما در خانه هايمان طلا و نقره و ارز و... ذخيره مي کنيم؟! آقا اين سودش بيشتر است، زمين بخريم قيمتش مي رود بالا. خوب حتما بايد سودش زيادتر شود، خوب اون سود به چه درد تو مي خورد، بلاهايي که الان آمده چيزهاي کمي هستند؟! اين گرد و غبارهاي که آمده. هفته پيش ما در ايلام بوديم، ديديم يک سري درخت هاي بلوط خشک شده اند. گفتيم چه شده؟ گفتند غباري که مي آيد مي نشيند روي برگها و تنفس نمي توانند بکنند برگها و درخت خشک مي شود. در کوه هم هست و کاري نمي توان کرد. مثلا اگر باغي بود با آب پاش آبي مي پاشيدند و مي شستند، در سينه تيز کوه است. اين جنگل ها که اگر از بين برود چه اتفاق و فاجعه اي رخ مي دهد در محيط زيست؟ اين بلا ها را شما دست کم نگيريد "فبشرهم بعذاب اليم" نگفته حتما روز قيامت هست، شايد همين عذاب هاي دنيايي هم جزء آن باشد.

خشکسالي، درياچه اروميه خشک شد و بعضي ها آمدند استفاده سياسي و تظاهرات کنند، با تظاهرات که درياچه تر نمي شود، هرچقدر هم محاسبه مي کنند که دو سه سد زدند بالا دستش و ورودي آب آنها به درياچه اين  مقدار بوده که خود مردم از آب سد استفاده مي کنند و اگر اين سدها بشکند و آب را رها کنيد در مقابل خشکسالي درياچه عددي نيست و اين درياچه دارد خشک مي شود، باور کنيم اين ها ارتباط با عالم معنا دارد و اين طور نيست که ما گناه کنيم بي پروا. چرا بايد اين قدر جوان بيکار داشته باشيم؟ پول هايمان را ذخيره کنيم، کسي نمي خواهد شما مجاني پول هايتان را بدهيد، پول ها را بياوريد و به جريان و کار بياندازيد و به جاي اينکه بگوييم سود طلا اين درصد است و يا دلار بخريم اين قدر مي رود بالا، خوب اگر شما بياييد يک کارخانه آب انگورگيري راه بياندازيد مثلا در اروميه، قزوين، زنجان و... تا اين انگورهاي مردم نپوسد و نرود در خاک، براي هزاران نفر اشتغال به وجود بيايد، اين ممکن است 10 درصد سود داشته باشد، خب باشد اين سود برکتش فرق داره، همه پول را ببريم جايي که خيلي سود دارد، آن پول هايي که راکد بوده در صندوق خانه ها را بياورند بيرون.

مردمي کردن اقتصاد يک بعد آن اين است که ما به دولت نق مي زنيم که اقتصاد را بدهيد به مردم و بعد ديگر اين که خصوصي ها بيايند سرمايه گذاري کنند، يک ثروت کوچکي اگر کسي داشته باشد يک موسسه يا شرکتي را راه بياندازد براي جمع آوري عسل از مردم روستاها، تمام روستا مي روند دنبال کندوي عسل چون مي بينند کسي جنس آنها را مي خرند.

شما يک کاميون داشته باشيد در همين مناطق روستايي با يک بلندگو دِه به دِه بگوييد روزهاي چهارشنبه اول ماه مي آييم و مرغ هاي شما را مي خريم. کيلويي اين قدر، يعني با سرمايه گذاري يک کاميون، بياوريد کشتارگاه پَر بِکنند، بسته بندي کنند، مرغ طبيعي و محلي، کل مردم تشويق مي شوند که مرغ در خانه پرورش دهند و اين کار را رها نمي کنند چون مي بينند که خريده مي شود.

و يا بگوييد من تخم مرغ هاي شما را در فلان ساعت مي آيم و يک شرکت کوچک را ايجاد کرده و روستاييان را جمع کرده و روستاييان ترغيب مي شوند مرغ اضافه کنند، تخم مرغ اضافه کنند، چون يک نفر خريدار تضميني پيدا شده است. يک شرکت کوچک ايجاد کند.

چند نفر که يک اندک ثروت دارند و پول اندکي دارند بيايند کامپوست قارچ را با بذرش بسته بندي کنند بين روستاييان و بين مردم پخش کنند و بگوييد قارچ خود را به من بدهيد و اين مقدار به شما دستمزد مي دهم با يک سرمايه اي، سرمايه داشته باشد و بدهد به روستايي و بگويد که اين را بگذار در انباري و يا آغلي که الان بلااستفاده است آموزش بده که، ضدعفوني کن و اين را بگذار آنجا، در مدت 20 روز اين طور مي شود و اينطور برداشت مي توان کرد و بعد بده به خود من و خودم خريدار هستم، حالا شما بگوييد اين جوري 15 درصد سود دارد اما بگذاري بانک 25 درصد سود دارد و يا طلا بخريم 2 برابر مي شود و يا ارز بخريم مي شود 3 برابر، اين چرتکه انداختن چي؟ اينها رزق و روزي ما را مي برد. و اين ترغيب مردم است براي سرمايه گذاري کردن و الان محاسبه مي کنند که چندين ميليارد دلار، در خانه مردم است، يعني چي؟ اين را بيايم راه بياندازيم، برکت به زندگي ما برمي گردد.

اين مردمي کردن اقتصاد يعني مردم بيايند در اقتصاد، سازماندهي کنند، موسسه راه بياندازند توليد را رونق بدهند.

حالا يک حرفهايي هم خطاب به دولت مي باشد که ارتباط اقتصاد با نفت را قطع کنيد، زمان طرح ها را کوتاه کنيد، صنايع دانش بنيان را اهميت دهيد. اين ها فرمايشاتي است که حضرت آقا بيان داشته اند به دولت، به دستگاه هاي قضايي. مبارزه با مفاسد اقتصادي و مديريت منابع مالي يکي از مسائلي اقتصاد مقاومتي مي باشد و از ارکان کار مي باشد.

منتها اين 6 مؤلفه که من عرض کردم و سر شما را درد آوردم اين ها ارکاني هستند که مخاطبانش خود مردم هستند و ما بايد اين مطالب را با رواياتش و احاديثش بيان کنيم- وقتي مي گوييم حمايت از توليد داخلي بحث اينکه ما حق نداريم سلطه بيگانگان را بپذيريم. قاعده نفي سبيل بيان شود و نمونه هاي تاريخي و اينکه بزرگان و علما و ديگران چه کار کرده اند؟  اقتصادهاي دنيا چه کار کرده اند؟ گاندي در هند چه کار کرده با کالاي خارجي؟ اين ها را بايد بگوييم مقاومتي که صورت گرفته نمونه هاي زيادي داره، هم نمونه هاي تاريخي و هم انقلابي. بايد ما بتوانيم با موارد و اشاره ها با توجه به احاديث و روايات و آيات قرآن و با استدلال و به شکلي که بتواند انگيزه بدهد و تحريک کند مخاطب را به حضور، يعني فردا برود کاري انجم بدهد و اگر ديد که مثلا پدرش دارد طلا ذخيره مي کند با پدرش صحبت کند و او را مجاب کند که پولش را بياورد در بازار و اقتصاد را راه بياندازد.

ما اين همه ساحل داريم در تمام اين سواحل که 3700 کيلومتر در شمال و از آن طرف 2000 کيلومتر ساحل در جنوب که در تمامش شما ميتوانيد حوضچه هاي ماهي، پرورش ميگو راه بياندازيد، سرمايه را بياوريد اينجا خب ممکن است به اندازه بالا رفتن طلا سود نداشته باشد اما بالاخره سود دارد و ده ها  کارگر مشغول مي شوند و چقدر شيرين است که آدم با سرمايه اي که دارد بيايد 20 خانوار را راه بياندازد، و آنها دعاگوي او مي شوند. چرا اين کار ها را ما نکنيم؟ چرا در صندوق خانه بگذاريم؟ 

خب اين يک کار سنگين مي خواهد و برادران ما در قسمت فرهنگي بايد کار بکنند، مستند، فيلم و...  درست شود يا گرافيگ يا پوستر تهيه گردد، شعار برايش تهيه گردد، پيامک تهيه شود، فيلم کوتاه برايش تهيه شود، و بيايد سر زبان مردم و اين مطلب بحث شود و جزو گفتگوهاي مردم شود و مردم، حرکت در مسير اقتصاد مقاومتي را مطالبه کنند و بدانيد اگر که اين حرکت آغاز بشود دشمن به شدت مايوس خواهد شد. اينکه مردم با اين رويکرد حرکت کنند در اقتصاد مقاومتي، دشمن به شدت مايوس خواهد شد چون ملت ما را تجربه کرده است و عقب نشيني خواهد کرد. اگر ما رفتيم در حالتي که دشمن را کمک کرديم، وقتي ارز گران شد و رفتيم دلار خريديم که اين گران تر شد و پول را در خانه انبار کرديم يعني کمک کرده ايم به دشمن و دشمن در هدفش موفق مي شود.

بايد ما همت کنيم و خوب بتوانيم بيان کنيم. هم برادران در تربيت و آموزش مطالبي که مي خواهند تهيه کنند براي مربيان و سرمربيان، خوب و انگيزه بخش و با مثال و نمونه هاي عيني و مبتني بر مباني ديني و با استدلال و منطق قوي و پويا باشد و هم برادران در تبليغات زحمت بکشند ما بتوانيم شاهد يک موج باشيم.

ما الان خودمان را براي عمل آماده کرده ايم و اين طور نيست که فقط شعار دهيم و خود سازمان بسيج، قرارگاه جهاد اقتصادي دارد که در اين قرارگاه براي 14 عنوان توليد محلي دم دستي که مردم عادي مي توانند انجام بدهند برنامه ريزي مي کنيم، يعني طرح اقتصادي برايش درست مي کنيم و حمايت هاي مالي درست مي کنيم و خود دولت حمايت دارد و خود ما هم داريم حمايت مالي درست ميکنيم براي کمک هاي بيشتر. در حال تدوين برنامه هاي آموزشي هستيم.مثلا براي توليد مرغ خانگي برنامه آموزشي تهيه مي کنيم جزوه تهيه مي کنيم. چگونه بروند اين را ترويج کنند؟ در ابعاد چند تايي باشد به صرفه است؟ و چگونه اين را جمع آوري کنند؟ تمام اين ها جزوه مي شود آموزش داده مي شود در رده ها، پشتوانه هاي مالي برايش پيش بيني مي شود.

اين موج را که شما راه بياندازيد اين بستر را آماده مي کند که آدم ها بيايند. امروز من رفته بودم دانشگاه تربيت بدني، در آنجا اجلاسي بود براي بررسي مراکز استعداديابي، آمده بودند سراغ ما که اگر شما حمايت مي کنيد ما ظرفيت داريم قارچ پرورش دهيم يعني مي آييم. کاري بکنيم بيايند سراغ ما، بيايند و بگويند که ما مي خواهيم عسل توليد کنيم، قارچ توليد کنيم، تخم مرغ توليد کنيم، مرغ توليد کنيم.... بگذاريم به حرکت در بيايند.

ما الان دو و نيم ميليون هکتار زمين زير سد ها را داريم که شبکه آبياري ندارد و اگر اين دو و نيم ميليون يا سه ميليون هکتار زمين که ما زير سدها داريم شبکه آبياري آن وصل شود توليد استراتژيک کشاورزي ايران مي شود 2 برابر، يعني حداقل ما بيشتر از گندمي که در کشور توليد مي کنيم مي توانيم توليد کنيم، يعني دو و نيم ميليون شغل مي توانيم ايجاد کنيم، چون هر هکتار زمين آبي يک شغل است و اين بحث علمي است، منتها کجاست همت؟ اين پول هايي که خوابيده در صندوق خانه ها بيايد بيرون و برود اين کانال ها را بکشد، الان دولت مي گويد برويد اين زمين هاي کشاورزي را آباد کنيد و من کمک مي کنم و حتي براي آبياري تحت فشار يعني کساني که آبياري قطره اي کنند، آبياري تحت فشار کنند و باراني کنند به ازاي هر هکتار بلاعوض سه و نيم ميليون تومان دولت پول مي دهد، همه ما دوست داريم اين پول را تبديل کنيم به زمين و سکه و ارز تا قيمتش برود بالا. خوب اين پول را برداريد بياوريد اينجا و زمين را آباد کنيد، دو و نيم ميليون شغل کم نيست و حالا کِي قراره اين آباد شود؟ اين سدها هرسالي که از آن مي گذرد دارد عمرش تمام مي شود، منتها کانال ها هنوز کشيده نشده است. ميدان براي کار فوق العاده زياد است.

زمين ها را بگذاريد کنار، اگر ما با آموزش درستي که مي دهيم همين زمين هايي که زير کشت هستند را بهره برداري کنيم 2 برابر اين را مي توانيم محصول برداشت کنيم، شما ببينيد اگر مي خواهيد صحت حرف من را بسنجيد در اطلاعات جستجو کنيد که کساني که کشاورز نمونه شده اند چه کار کرده اند؟ مثلا کشاورز نمونه در کشور ما از يک زمين چند تن سيب زميني يا چغندر يا گندم برداشت کرده اند؟ اين عدد را بگيريد و بعد مقايسه کنيد با متوسط کشور، مي بينيد بيشتر از 2 برابر مي باشد يعني همان کاري که اون آقاي کشاورز نمونه کرده و به موقع کارهاي علمي و مراقبت هايي که بايد سرموقع انجام داده، اگر بتوانيم همين را به موقع در بسيج به بقيه کشاورزان آموزش دهيم و مجابشان کنيم که اين کارها را بکنند مي توانيم بدون اينکه کار جديدي کرده و کانال جديدي کشيده باشيم، کشاورزي را 2 برابر کنيم.

ميدان کار خيلي زياد است اقتصاد مقاومتي يعني اين، يعني حل کردن اين مسائل، شناخت اين مسائل، اين مدل ها که بحث شد بايد تبيين کنيم و بياوريم در ميدان، جوانان بيايند، بسيجي ها بيايند اين انرژي که بسيج دارد که در جبهه درخشيدند و آن طور در عرصه هاي انقلاب درخشيدند در عرصه هاي فرهنگي در عرصه هاي امنيتي بيايند در عرصه توليد، اين انرژي را بتوانيم آزاد کنيم در عرصه توليد و حالا آقايي که مثلا مداح است مي گويد ما اينجا چه کاره ايم؟! آقايان مداح که مي خواهند بروند محرم، صفر در صحبتهايشان بگويند آقا ما چيکار بکنيم؟ همه اقشار کار دارند. روحانيون اين مطالب خود را شيوا بنويسيد مستند به حديث و روايات و آيات، اول محرم که مي خواهند بروند دستشان بدهيم و اصلا برويم با مراجع صحبت کنيم اين جزوه را به مراجع عظام بدهيم و زماني که آقايان طلاب و روحانيون مي خواهند بروند شهرها و روستاها، به آن ها بگوييد و از آنها بخواهيد بگويند:

- چرا در روستاها مرغ خانگي نيست؟

- چرا در روستاها ما مرغ و اردک نيست؟

_چرا کارهاي توليدي را گذاشته ايد کنار و همه شما شده ايد مصرف زده؟

_ دو تا گوسفند گذاشتن کنار خانه روستايي چه اشکالي داره؟

ما اين برنامه گفتمان را از آبان رسما بايد شروع کنيم و نهايتا به طور جدي از 15 آبان تا 15 دي وقت آن است که مي شود در  همين محرم. اگر در محرم مداحان و طلاب، خوب اين مساله را حس کنند و درک کنند اين مساله عميق را با مثال ها و پاسخ به شبهاتش و به مردم بالاي منابر بگويند خيلي قدم بزرگي را برداشته ايم  يعني جوشش مي افتد بين مردم، به اصناف بگويند که سرمايه گذاري کنيد و به همه با زبان خودشان بگويند همين 2 تا قشر اگه خوب در اين محرم استفاده کنند و تبيين کنند به آموزش اقتصاد مقاومتي و بيان ديدگاه هاي آقا در اين مورد، ما قدم خيلي بزرگي برداشته ايم.

فلذا هيچ قشري بيرون از دايره نيست و خصوصا کساني که زبان تبليغ دارند و اميدواريم اين کارها واقعا انجام بگيرد و در زمان کوتاه، ما اين بسته هاي اطلاعاتي را تهيه بکنيم و به صورت پرده نگار و يا به صورت جزوه اين ها را تهيه کنيم و در اختيار اقشار قرار دهيم. نشرياتي بايد تهيه شود و بتواند به جريان بيافتد و حلقه هاي صالحين در اين 2 ماه اشباع کنند جوانان را از اطلاعاتي که بايد بدانند و فرمايشات آقا را بدانند و همه به حرکت بيافتند.

اين ها مي توانند از خود مردم محل مثال بياورند من خودم رفتم در ديواندرّه کردستان، مردم استقبال کرده بودند در همين جمعيتي که آمده بودند به جواني رعنا گفتم شما چه کاره اي؟ گفت بيکارم. به بغلي او اشاره کرده و گفتم شما چه کاره اي؟ گفت من کندوي عسل دارم، سال گذشته 30 ميليون درآمد داشته ام، يعني در همان محل آن کسي که در مقابل اين حرفهاي ما به طعنه مي گويد تو سواره اي يا پياده جواب بدهيم همسايه شما که مثل خودت است اين همت را دارد و شما هم همين قدر همت کن. گفت من بلد نيستم. به او ياد بدهيم. گفت سرمايه ندارم. بگوييم باشه به شما وام مي دهيم. کندو قسطي مي دهيم، دستگاه جوجه کشي قسطي ميدهيم  توليد کن پولش را بده. يعني از خود محل، براي اينکه ما منفعل نشويم نمونه هاي زيادي است که اهل محل نسبت به کار جدي بودند و رفتند انجام دادند.

اگر ما توانستيم توليد داخلي را رونق بخشيم مساله تورم حل خواهد شود، مساله اشتغال حل مي شود، اقتصاد داخلي به معناي حقيقي کلمه استحکام پيدا مي کند، اينجاست که دشمن با مشاهده اين واقعيت مايوس و نااميد مي شود و وقتي دشمن مايوس شد تلاش دشمن توطئه دشمن هم تمام خواهد شد". اين صحبت حضرت آقاست و اين تحريم و جنگ اقتصادي آخرين ترفند آنهاست و چيزي براي ارائه کردن ندارند. اين ها فرمايشات حضرت آقا بوده و انتظار ماست. از خداوند ميخواهم توفيق دهد اقتصاد مقاومتي را خودمان پياده کنيم و همه جامعه را به تحقق آن ترويج کنيم.

والسلام عليکم و رحمه الله و برکاته

 
 
 
ارسال کننده
ایمیل
متن
 



جهت عضويت در کانال های خبري سلام لردگان روی تصاویر کليک کنيد
پیوند
سايت رهبري

دولت

مجلس