به گزارش سلام لردگان به نقل از خبرگزاري فارس، در مقالهاي با عنوان «آيا انسانيتر نبود که ايرانيها را بمباران ميکرديد تا اين که آنها را با تحريمهاي اقتصادي بکشيد؟» که به قلم «گلن گرين والد» در پايگاه اينترنتي ضد جنگ «استاپوار» منتشر شده، آمده است: سختي و محنت انساني ناشي از اين نظام تحريمي عليه ايران چنان سخت و شديد است که برخي اينگونه عنوان ميکنند آيا کشتن ايرانيها با حملات هوايي انسانيتر از اين تحريمها نبود؟
* آمريکا و غرب در زمان اعمال تحريمها دم از تحريمهاي هوشمند ميزدند
اين تحريمها باعث شد که ارزش ريال ايران افت پيدا کند. هفته نامه «اکونوميست» اينگونه عنوان ميکند که تشديد سختي و محنت هفتاد ميليون شهروند ايراني حاصل اعمال نظام تحريمها بر ايران از سوي آمريکا و همپيماناش بوده است اما نکتهاي که من[نويسنده مقاله] ميخواهم بر آن تأکيد کنم اين است که: 6 سال پيش، وقتي که آمريکا و اروپا نخستين اقدامات تحريمي را براي اعمال فشار بر ايران تحميل ميکردند تا اين کشور درباره تمايلات هستهاي خود شفافسازي کند، آن موقع از «هوشمند بودن» تحريمها حرف ميزدند.»
در آن زمان گفته ميشد غرب با مردم ايران سر دشمني ندارد و تنها با نظامي دعوا دارد که به نظر ميرسد به سمت توليد بمب هستهاي در حرکت است يا اين که تلاش دارد دستکم قابليت توليد يکي از آنها را داشته باشد. با اين حال، تحريمها با توجه به کوتاه نيامدن ايران بطور فزايندهاي جنبه تنبيهي پيدا کردند و اين مردم عادي ايران هستند که مشغول پرداخت بهاي آنها هستند.
* تحميل رنج و سختي بر مردم بخشي از اهداف تحريمها است
اين که تحريمها بر کشورهاي مسلمان موجب ناراحتي و رنج مردم شوند نهتنها حتمي است بلکه بخشي از اهداف طراحي اين تحريمها همين امر است. در سال 2006، «داو ويسگلاس» افسر ارشد اسرائيلي در اظهاراتي هدف اصلي از تحريم و حصر نوار غزه را در اين جمله اعتراف کرد که « هدف، رژيم غذايي فلسطينيان است نه اين که آنها بخاطر گرسنگي بميرند.»
* اعتراف نمايندگان و مقامات آمريکايي به فشار بر مردم عادي با استفاده از تحريمها
«برد شرمان» نماينده دموکرات مجلس نمايندگان آمريکا نيز تحريمها عليه ايران را با اين جمله توجيه ميکند که «منتقدين تحريمها عنوان ميکنند که اين تدابير و اقدامات به مردم ايران آسيب خواهد رساند. به صراحت بايد گفت ضروري است اين کار را بکنيم».
حتي جملهاي معروفي از «مادلين آلبرايت» وزير امورخارجه پيشين آمريکا نقل است که وقتي «لسلي استال» مجري برنامه 60 دقيقه در برنامهاي در سال 1996 نظر او را درباره مرگ 50 هزار کودک عراقي بخاطر تحريمهاي اعمال شده بر اين کشور سؤال کرد، گفته بود: به نظر من برگزيدن اين گزينه سخت است اما بهايي است که بايد پرداخت شود و به نظر من اين بها ارزش هزينه کردن را دارد.
* اکنون تحريمها عليه ملت عراق عليه ملت ايران در حال تکرار است
سختي و محنت ناشي از تحريمها بر عراق چنان زياد و شديد بود که «دنيس هالادي» يکي از مقامات پيشين سازمان ملل از سمت خود استعفا داد و گفت که سياست تحريمها درست مطابق تعريفي است که درباره نسل کشي آمده است. ما اکنون مسئول مرگ مردم، نابودي خانوادههايشان، کودکانشان و مرگ والدينشان بخاطر نبود دارو هستيم. ما هستيم که اجازه ميدهيم کودکاني جان خود را از دست بدهند که در زماني که صدام اشتباه حمله به کويت را مرتکب شد، حتي به دنيا نيامده بودند.
در سرمقالهاي که هفته گذشته در شبکه الجزيره منتشر شد، «مرتضي حسين» به طور مستند نشان داد که چه سختيهايي بر 26 ميليون عراقي از جانب نظام تحريمهايي وارد آمد که آلبرايت گفته بود «ارزش اعمال دارند». حسين افزود: «اکنون همان تحريمها بار ديگر تحميل شدهاند و فرق آن اين است که اين بار جامعه ايراني هدف اين تحريمها هستند.»
*تحريمها بيش از سلاحهاي کشتار جمعي آدم کشتهاند
اين يک واقعيت است که بايد براي هر انسان منصفي آشفته کننده باشد. در سال 2001، «چاک سودتيچ» نويسنده به عراق سفر کرد و در مطلبي درباره آن چه ديده بود، نوشت که «نظام تحريمي آمريکا بيش از همه سلاحهاي شيميايي، بيولوژيک و هستهاي که در طول تاريخ بشري استفاده شده، آدمهاي غيرنظامي را به کشتن داد.»
با اين حال همانطور که حسين نيز به آن اشاره کرده است، درد و رنجي که به مدت ده سال بر مردم عراق وارد آمد بي فايده بودند اگر تحريمها از منظر تحقق هدفي که برايشان تعيين شده بود، ارزيابي شوند. برخي موارد خاص استثناء هم در مخالفت با اين ايده پيش آمده که يک نظام را ميتوان با تضعيف شديد جمعيت و مردم آن تضعيف کرد. ايدهاي بطور کلي مسخره و از نظر اخلاقي سخيف که حتي از نظر تجربي نيز اثبات نشده است.
* تغييرات اجتماعي اولين قرباني تحريمها است
به عوض اين که از دور قضاوت و گمانهزني کنيم ما بايد به مردم ايران در کوچه و بازار گوش فرا دهيم، کساني که مستقيماً براي دموکراسي در تلاش هستند. رهبران مخالف و مدافعان حقوق بشر و دموکراسي نيز در ايران به شدت با تحريمهاي وسيع عليه کشور مخالفت کردهاند و هشدار دادهاند که تقابل، انزوا و تنبيه شديد اقتصادي تنها آرمانهاي دموکراسي را در ايران تضعيف ميکند. گزارش جديدي که توسط شبکه اقدام جامعه مدني منتشر شده، به صورت مستند نشان داده که چگونه تحريمها در حال نابود کردن منبع تغييرات اجتماعي در ايران هستند. در اين گزارش آمده است که «طبقه متوسط شهرنشين در ايران که همواره نقش اصلي پيشرفت ايران را بازي کرده، اصليترين قرباني نظام تحريمها است.»
* نخبگان سياست خارجي آمريکا خيلي راحت از مرگ هزاران نفر حرف ميزنند
همانطور که در اين گزارش دست اول ميداني آمده، تحريمها طبقه کارگر را به جنبش دموکراسيخواهي ايران سوق نميدهد بلکه اثر آنها برعکس است و ريزش شديدي در طبقه متوسط که در محوريت جريان دموکراسي خواهي هستند و از طريق تشديد نزاعهاي اقتصادي، بوجود ميآورد.
چند روز پيش «بليک هونسل» سردبير مجله فارين پاليسي گفت که به نظر او آغاز حملات محدود هوايي شايد عملاً رويکرد و عملي اخلاقيتر باشدچرا که شايد بهتر باشد چند هزار نفر جان خود را از دست بدهند تا اين که زندگي 75 ميليون ايراني مختل شود.
* سياستمداران آمريکايي نيز به راحتي از مرگ هزاران نفر سخن به ميان ميآورند
اظهارات هونسل نشان دهنده رويکردي است که نخبگان سياست خارجي آمريکا طي آن درخواست براي اقدام عملي دارند با وجود اين که ميدانند جان شمار زيادي از آدمهاي بيگناه از بين خواهد رفت اما با اين حال ميگويند شايد زمان آن باشد «چند هزار نفر» بميرند و اين پيشنهادي است که آنها آن را با آسودگي خيال مطرح ميسازند.
بخشي از اين حرفها آن چيزي است که «لسلي گلب» رئيس انديشکده بانفوذ شوراي روابط خارجي به صراحت آن را «ارايه مشوقها» در ميان افراد حرفهاي سياست خارجي آمريکا توصيف ميکند تا آنها براي کسب اعتبار سياسي و حرفهاي خود از جنگ حمايت کنند. به عبارتي ديگر، حمايت از اقدام نظامي چيزي است که مفسران بانفوذ سياست خارجي آمريکا خودشان مطرح ميکنند تا بتوانند پيشرفت حرفهاي در کار خود داشته و خود را موجه جلوه دهند.
* اجازه نميدهند مردم آمريکا متوجه شوند تحريمهاي دولتشان به مرگ هزاران کودک عراقي منجر شد
اما بخشي از اظهارات هونسل در عين حال نشان دهنده درک و برداشت اين دسته از سياستمداران از شدت و گستردگي محنت و سختي عمومي است که نظام تحريمها با خود به دنبال دارند. وقتي که از نظر واشنگتن تنها دو گزينه پيش رو است يعني تحريم يا حملات هوايي. در اين صورت از بين بردن جان هزاران ايراني بيگناه ممکن است در مقايسه با سختي و مشکلات75 ميليون ايراني ديگر بخاطر تحريمهاي شديد، رقم قابل توجهي نباشد.
آن چه که در اين ميان بيشتر از مسايل ديگر مطرح است اين است که درد و رنج تحريمهاي آمريکا بر مردم کمتر در گفتار جريانات اصلي سياسي آمريکا مطرح ميشوند. يکي از دلايل آن اين است که همانطور که بعد از حملات 11 سپتامبر، آمريکاييها حيران بودند و از خود ميپرسيدند «چرا آنها [مسلمانان] از ما متنفر هستند؟» اکنون نيز با تشديد اعتراضات ضدآمريکايي در جهان اسلام بار ديگر آمريکاييها حيران هستند و از خود ميپرسند «آنها [مسلمانان] براي چه اين قدر عصباني شدهاند؟»
بايد گفت که مردم عادي آمريکا عملاً هيچ نظري درباره علت اين امر ندارند زيرا هيچ کس حتي به آنها نگفته اعمال تحريمها از سوي دولتشان بود که به مرگ هزاران هزار نفر از کودکان عراقي منجر شد و همينطور آنها هيچ اطلاعي از درد و رنجي ندارند که ايرانيها بطور فزاينده در معرض آن قرار گرفتهاند.
* مردم آمريکا از واقعيت اثرات مخرب تحريمها بر مردم ناآگاه نگه داشته ميشوند
مردم مسلمان به پيامدهايي که تحريمهاي آمريکا به دنبال داشته آگاه هستند اما مردم آمريکا (که خود را برخوردار از فوايد آزادي بيان و مطبوعات ميدانند) تا حدود زيادي از دانستن اين واقعيتها محروم نگه داشته شدهاند. اين متغيرها است که منجر به بروز ديدگاهها و نقطه نظرات متفاوت از هم در اين دو نقطه از دنيا ميشوند.
مثل هميشه به دنبال يک فرد از حزب دمکرات نباشيد که با اين مسايل مخالف باشد. تا آنجايي که به نوع حرف زدن آنها از نظام تحريمها بر ميآيد آنها نوعاً آن را تقديس و تأييد ميکند و آن را نشان دهنده جديت باراک اوباما و وظيفهشناسي نسبت به منافع اسرائيل ميدانند. از اين رو همانطور که در سالها رياست بيل کلينتون [رئيس جمهور دموکرات] نيز تعداد اندکي از هم حزبيهاي دموکرات وي از اين که به پيامدهاي مرگبار تحريمها بر شهروندان عراقي اعتراف کنند، مشکل داشتند امروز نيز تعداد اندکي از آنها اين نظر را ميپذيرند که تحريمها از نظر راهبردي اقدامي نابخردانه و از نظر اخلاقي غيرقابل دفاع است. آنها حتي حرفي از آن به ميان نميآورند و در عوض از اوباما بخاطر سرکوب اقتصاد ايران تمجيد ميکنند.
* ذهني که از تحريمها حمايت ميکند هماني است که حامي حملات هواپيماهاي بي سرنشين است
در اساس همان ذهنيتي که موجب حمايت دموکراتها از پيامدهاي استفاده از هواپيماهاي بيسرنشين ميشود موجب حمايت از تحريمها شده است. آنها بطور ضمني از اين فرضيه حمايت ميکنند که آمريکا بطور غيرقابل اجتنابي به سمت تهاجم و کشتار مسلمانان ميرود و بعد از آن به خود ميبالند در اين ميان از روشي حمايت کردهاند که طي آن تعداد کمتري کشته ميشوند (خود من حمله با هواپيماهاي بدون سرنشين را ترجيح ميدهم چرا که بهتر از حملات همه جانبه هستند. من از تحريمها حمايت ميکنم چون بهتر از حمله هوايي است) . به نظر ميرسد آنها گزينه سومي پيش رو ندارند. اين که آمريکا ميتواند از کشتن انسانهاي مسلمان در کشورهايي با جمعيت مسلمان خودداري کند.
حمايت دموکراتها از تحريمهاي ايران نشان دهنده نسبت آنها را با ذهنيتي است که طرفدار حملات هواپيماهاي بدون سرنشين است. مهم نيست چقدر اسناد و گزارشات حاکي از اين باشد که استفاده از هواپيماهاي بي سرنشين از تهديد تروريسم کم نميکند بلکه آن را افزايش ميدهد زيرا منجر به بروز نفرت از آمريکا ميشود و ميتواند به تقويت تروريسم بينجامد. اما طرفداران استفاده از اين نوع هواپيماها ميگويند که «ما بايد اين کار را براي متوقف کردن تروريستها انجام دهيم.»
حتي اگر اين حرف درست باشد که تحريمها در مقايسه با حملات هوايي خسارت کمتري به غيرنظاميان ميرساند، باز هم اين امر اعمال تحريمها را توجيه نميکند. اما با افزايش فشار انساني ناشي از تحريمها در ايران، حتي فرض اين ادعا نيز با وجود همه بيربط بودنش به نظر کمتر از هر زمان ديگر متقاعد کننده است.