پرسش
شيعه ميگويد: پنهان شدن امام دوازدهم(عج) در غار، به جهت ترس از ستمگران است، پس وقتي اين خطر با به قدرت رسيدن حکومتهاي شيعه مانند عبيديها (فاطميها) و آل بويهها و صفويها و دولت فعلي ايران رفع شد، چرا ظهور نکرد؟!
پاسخ اجمالي
منظور از غيبت امام دوازدهم(عج) پنهان شدن آن حضرت در غار و زندگي دور از مردم نيست، بلکه آن حضرت در بين مردم زندگي و رفت و آمد ميکنند و همانند ديگر افراد جامعه، يک زندگى عادى دارند، حضرت مردم را ميبينند و آنها را ميشناسند مردم نيز حضرت را ميبينند، اما ايشان را نميشناسند و نميدانند که ايشان همان حضرت مهدي موعود(عج) هستند تا وقتي که زمان ظهور فرا برسد و ايشان خود را به عنوان امام و پيشواى شيعيان جهان، به مردم معرّفى خواهند کرد؛ زيرا امر غيبت و ظهور حضرت مهدي به اراده و فرمان الهي است و هر گاه خداي تعالي اراده فرمايد واقع خواهد شد.
غيبت امام علاوه بر حفظ جان امام مهدي(عج) علتها و حکمتهاي ديگري نيز دارد از جمله:
1. ايجاد زمينه اجراي احکام الهي در جامعه.
2. اميدبخشيدن به مؤمنان و منتظران
3. تربيت و خودسازى؛ در روايات زيادي بيان شده است که؛ امام زمان(عج) در دوران غيبت بهطور مداوم مراقب حال پيروان خويش است.
4. پاسدارى آيين خدا در جلو گيري از آميختن آن با سليقهها و افکار شخصى.
5. امام زمان(عج) در زمان غيبت همچون خورشيد پشت ابر است که مردم از برکات و هدايتهاي پنهان و آشکار امام زمان (عج) بهرهمند هستند.
پاسخ تفصيلي
امامت، همان ادامه مسير نبوّت است[1] و امام تمام ويژگيهاى يک نبى را دارد، مگر اينکه ديگر بر او وحى نشده و نزول آيات قطع ميشود. امام و پيشواي دينى در اسلام از سه جهت ممکن است مورد توجه قرار گيرد:
1. از جهت حکومت اسلامي؛ يعني اقدام براى برقرارى حکومت و رها نمودن مردم از سلطه حاکمان جور
2. از جهت بيان معارف و احکام اسلامي
3. از جهت رهبرى و ارشاد حيات معنوى
شيعه معتقد است همانطور که جامعه اسلامى به هر سه جهت نامبرده نيازى ضرورى دارد، کسى که متصدى اداره جهات نامبرده است و پيشوائى جماعت را در آن جهات به عهده دارد، از ناحيهي خدا و رسول بايد تعيين شود و البته پيغمبراکرم(ص) نيز به امر خدا تعيين فرموده است.[2] پس، سه مورد بيان شده، عمدهترين وظايف امام را نشان ميدهند.
انجام اين وظايف در صورتي ممکن است که جان امام و سلامتي او حفظ شود. امام نيز وظيفه دارد براي حفظ دين، جان خود را حفظ نمايد. همانطوري که انجام وظايف پيامبر نيز منوط به حفظ جان و سلامتي اوست. بر همين اساس است که وقتي پيامبر اکرم(ص) اوضاع مکه را نامساعد و جان خويش را در معرض خطر ديدند با يک برنامه امنيّتي حساب شده امام علي(ع) را بهجاي خويش گذاشته و مخفيانه به همراه ابوبکر به غار ثور رفته و در آنجا براي مدتي مخفي شدند و در يک شرايط مناسب مکه را به مقصد مدينه ترک کردند؛ زيرا زندگي و سلامت شخص پيامبر اکرم(ص) شرط دوام نزول وحي و بقاي اسلام در آن برهۀ زماني خاص بود.
لازم به تذکر است غيبت امام زمان(عج) بهصورت پنهان شدن در غار نيست، بلکه آنحضرت نيز، همانند ديگر افراد جامعه، يک زندگى عادى دارند، در بين مردم رفت و آمد ميکنند و مردم او را ميبينند اما ايشان را نميشناسند و نميدانند که ايشان همان حضرت مهدي موعود هستند.[3] وقتي که زمان ظهور فرا برسد، ايشان خود را به عنوان امام و پيشواى شيعيان جهان، به مردم معرّفى خواهند کرد؛ زيرا امر غيبت و ظهور حضرت مهدي(عج) به اراده و فرمان الهي است و هر گاه خداي تعالي اراده فرمايد واقع خواهد شد.
از طرف ديگر غيبت امام مهدي(عج) علاوه بر حفظ جان آن حضرت، علتها و حکمتهاي ديگري نيز دارد از جمله:
1. ايجاد زمينۀ اجراي احکام الهي در جامعه: اگر شرايط نابسامان اجتماعى و عدم آمادگي امت اسلامى، به گونهاي باشد که امام نتواند برخى از وظايف را که جنبه طرفينى دارد و اتمام آن به مساعد شرايط امت وابسته است انجام دهد،[4] مطمئناً بايد به دنبال ايجاد آن زمينهها و شرايط باشيم که آماده شدن آنها نياز به زمان زيادي دارد مخصوصاً اگر به دنبال حکومت جهاني و پياده کردن دستورات اسلام در تمام گيتي باشيم که هدف اسلام چيزي جز اين نيست، چنانکه قرآن ميفرمايد: «ما ميخواهيم بر مستضعفان زمين منّت نهيم و آنان را پيشوايان و وارثان روى زمين قرار دهيم!».[5]
2. اميدبخشى: اعتقاد به امام زندهاى که هر لحظه اميد به ظهور آن است، همچون زنده بودن فرمانده در ميدان جنگ است که موجب دلگرمى و اميد به پيروزى در سربازان است.
3. اثر تربيتى و خودسازى: در روايات زيادي بيان شده است که؛ ائمه اطهار(ع) همه هفته پروندهي اعمال پيروان خويش را ميبينند[6] که در دوران غيبت، امام مهدي(عج) مراقب حال پيروان خويش است و همه هفته بر اعمال آنها نظر ميافکند. توجه به اين نظارت امام زمان(عج) ميتواند تأثير ويژهاى روى افراد بگذارد؛ زيرا مؤمنان منتظر، خود و اعمال خود را حاضر در محضر آن وجود شريف ميدانند و از ترس اينکه مبادا خاطر آن عزيز را مکدر نمايند و موجب ناراحتى و يا محروم از عنايت ويژه ايشان شوند، مواظب اعمال و رفتار خويش بوده و براى قرب بيشتر و جلب توجه خاص آنحضرت، در راه تعالى و آمادگى بيشتر تلاش مينمايند.
4. پاسدارى دين خدا: امام على(ع)، در کلامى نورانى و کوتاه، لزوم وجود رهبران الهى در هر عصر و زمان را بيان فرموده: «بلى لَا تَخْلُو الْأَرْضُ مِنْ قَائِمٍ لِلَّهِ بِحُجَّةٍ إِمَّا ظَاهِراً مَشْهُوراً وَ إِمَّا خَائِفاً مَغْمُوراً لِئَلَّا يَبْطُلَ حُجَجُ اللَّهِ وَ بَيِّنَاتُه»؛[7] بله، هيچگاه زمين از قيام کنندهي با حجّت و دليل خالى نميماند. خواه ظاهر و آشکار باشد، يا بيمناک و پنهان از ديد مردم. تا دلايل روشن الهى ضايع نگردد، و به فراموشى نگرايد.
مقصود از «ظاهراً مشهوراً» (آشکار)، اولياي الهي و جانشينانشان است که قدرت و توانايي بر اظهار علم و عمل به آن، دارند، در ميان مردم آشکارا زندگي ميکنند و به هدايت آنها ميپردازند؛ يعني انبيا و يازده امام معصوم(ع) که اين وظيفه الهي را آشکارا انجام دادند. و مقصود از «خائفاً مغموراً» (بيمناک و پنهان از ديد مردم)، کسى است که به امر و مصلحت الهي چنان موقعيّتي را ندارد؛ يعني حضرت حجّت منتظر(ع)؛ آنحضرت به جهت دشمنان زيادى که دارد، و دوستان مخلص او اندکاند، به امر الهي از ديد مردم پنهان است و ظهور و آشکار شدن او به امر الهي و در موقعيّت مناسب تحقق پيدا خواهد کرد، اما آنحضرت وجود دارد؛ هر چند ظاهر نيست، و وجود او براى بشر لطفى از سوي خداي متعال است و ظهور او لطفى ديگر و بالاتر. همچنين شيعه معتقد است که اين سخن امام علي(ع) تصريحى است از طرف آن بزرگوار، بر لزوم امامت ميان مردم در تمام زمانها تا وقتى که تکليفى وجود دارد، و امام با حجّت و برهان الهى بر امور مردم رسيدگى ميکند و بر طبق حکمت الهى وجود او ضرورت دارد.[8] بنابراين، خداوند هرگز خلق خودش را از حجّت و هادى و راهنما خالى نگذاشته است؛ خواه پيامبرى بوده باشد يا کتاب آسمانى بازمانده از پيامبران يا امام معصوم ظاهر يا پنهان از ديد مردم و يا سنّت و سيره و روش آنان.
با گذشت زمان و آميختن سليقهها و افکار شخصى به مسائل مذهبى و گرايشهاى مختلف به سوى برنامههاى ظاهر فريب مکتبهاى انحرافى و دراز شدن دست مفسده جويان به سوى مفاهيم آسمانى، اصالت پارهاى از اين قوانين از دست ميرود و دستخوش تغييرات زيانبخشى ميگردد.
اين آب زلال که از آسمان وحى نازل شده، با عبور از مغزهاى اين و آن، تدريجاً تيره و تار گشته، صفاى نخستين خود را از دست ميدهد و با آرايشها و پيرايشهاى کوته بينانه افراد و افزودن شاخ و برگهاى تازه به آن، چنان ميشود که گاهى بازشناسى مسائل اصلى دچار اشکال ميگردد.
با اين حال، آيا ضرورى نيست که در ميان جمع مسلمانان کسى باشد که مفاهيم فنا ناپذير تعاليم اسلامى را در شکل اصلياش حفظ و براى آيندگان نگهدارى کند؟ آيا مجدداً وحى آسمانى بر کسى نازل ميشود؟ مسلماً نه! زيرا با خاتميت دين اسلام باب وحى براى هميشه بسته شده است. پس چگونه بايد آيين اصيل حفظ گردد و جلوى تحريفات و تغييرات و خرافات گرفته شود و اين آيين براى نسلهاى آينده محفوظ بماند، آيا جز اين است که بايد اين رشته به وسيلهي يک پيشواى معصوم ادامه يابد، خواه آشکار و مشهور باشد، يا پنهان و ناشناس،[9] تا «دلايل الهى و نشانههاى روشن پروردگار باطل نگردد و به خاموشى نگرايد». سينهي امام زمان(ع) و روح بلندش، صندوق آسيبناپذير حفظ اسناد آيين الهى است که همهي اصالتهاى نخستين و ويژگيهاى آسمانى اين تعليمات را در خود نگاهدارى ميکند.
4. تربيت ياران و افراد و کادر مورد نياز حکومت جهاني: از برکات امام زمان(عج) در زمان غيبت اين است که گروهى شايسته در پرتو اين ارتباط، تدريجاً ساخته شوند. امام زمان(عج) شخصيتى است بىهمتا که دلهاى آماده، در هر جا که باشند، تحت تأثير جذبهي مخصوص اشعهي نيرومند و پر دامنهي شخصيتش، قرار ميگيرند و از اين طريق آن امام معصوم ميتواند به تربيت نفوس بپردازد، هر چند خود نفوس، چندان آگاه نباشند.[10]
5. امام زمان(عج) در زمان غيبت همچون خورشيد پشت ابر است.[11] همانطوري که مردم از نور و گرما و انرژيهاي بيشمار خورشيد پشت ابر بهره ميبرند، در زمان غيبت نيز از برکات و هدايتهاي پنهان و آشکار امام زمان(عج) بهرهمند هستند. بنا بر اين، علت غيبت منحصر در عدم امنيت حفظ جان حضرت مهدي(عج) نيست.
منابع:
[1]. آل ياسين، محمد حسن، أصول الدين، ص 276، مؤسسه آل ياسين، قم، چاپ اول، 1413ق؛ سبحانى، جعفر، الإلهيات على هدى الکتاب و السنة و العقل، ج 4، ص 13، المرکز العالمي للدراسات الإسلامية، قم، چاپ سوم، 1412ق.
[2]. طباطبايي، محمد حسين، شيعه در اسلام، ص 175 – 176، دفتر نشر اسلامي، قم، چاپ سيزدهم، 1378ش.
[3]. «رُوِيَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عُثْمَانَ الْعَمْرِيِّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ أَنَّهُ قَالَ: وَ اللَّهِ إِنَّ صَاحِبَ هَذَا الْأَمْرِ لَيَحْضُرُ الْمَوْسِمَ کُلَّ سَنَةٍ يَرَى النَّاسَ وَ يَعْرِفُهُمْ وَ يَرَوْنَهُ وَ لَا يَعْرِفُونَهُ»؛ شيخ صدوق، من لا يحضره الفقيه، محقق و مصحح: غفارى، على اکبر، ج 2، ص 520، دفتر انتشارات اسلامى، قم، چاپ دوم، 1413ق.
[4]. با استفاده از نمايهي «نظريهي امامت و غيبت امام عصر(عج)»، سؤال 167.
[5]. قصص، 5.
[6]. ر.ک: کلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، الکافي، محقق و مصحح: غفارى، على اکبر، آخوندى، محمد، ج 1، ص 219 – 220، دار الکتب الإسلامية، تهران، چاپ چهارم، 1407ق؛ بحرانى، سيد هاشم، البرهان فى تفسير القرآن، ج 2، ص 838 – 845، بنياد بعثت، تهران، چاپ اول، 1416ق.
[7]. ثقفي، ابراهيم بن محمد، الغارات أو الإستنفار و الغارات، محقق و مصحح: حسيني، عبدا لزهراء، ج 1، ص 91، دار الکتاب الإسلامي، قم، چاپ اول، 1410ق؛ شريف الرضى، محمد بن حسين، نهج البلاغة، محقق و مصحح: صبحي صالح، ص 497، هجرت، قم، چاپ اول، 1414ق.
[8]. سيد رضي، تنبيه الغافلين و تذکرة العارفين، مترجم: کاشاني، ملا فتح الله، ج 2، ص 669، انتشارات پيام حق، تهران، چاپ اول، 1378ش؛ بحراني، ميثم بن علي، شرح نهج البلاغه، ج 5، ص 326، دفتر نشر الکتاب، بيجا، چاپ دوم، 1362ش.
[9]. مکارم شيرازى، ناصر، حکومت جهانى مهدى(عج)، ص 229 – 226، نسل جوان، قم، چاپ پنجم، 1386ش.
[10]. با استفاده از نمايهي «فلسفهئ عمر طولانى امام زمان(عج)»، سؤال 209.
[11]. ر.ک: شيخ صدوق، کمال الدين و تمام النعمة، محقق و مصحح: غفاري، علي اکبر، ج 1، ص 207، دار الکتب الاسلامية، تهران، چاپ دوم، 1395ق.