بيگمان پاسخ ادعاي «تقلب» را بايد در خود انتخابات دهمين دوره رياست جمهوري جست.
روزنامه وطن امروز نوشت: امروز پس از 5 سال از حماسه الهي مردم ايران در نهم ديماه 88، اگر ادعا کنيم حوادث سياه و پرفتنه پس از انتخابات دهم رياستجمهوري هنوز بيشترين سهم را در شکلدهي وضعيت سياسي کشور در فضاي داخلي و خارجي دارد، سخني به گزاف نگفتهايم. اصلاحطلبان همچنان متاثر از پيامدهاي رفتارهاي راديکال و خارج از عرف سران خود، متهم به جرزني سياسياند و به لطايفالحيل ميکوشند خود را از اين اتهام مبرا کنند. از سوي ديگر اصولگرايان نيز کم و بيش به همراهان و ساکتين جريان فتنه روي خوش نشان نميدهند. در سياست خارجي نيز کشور هنوز با تحريمهايي دستوپنجه نرم ميکند که به پشتوانه شواهد و دلايل متعدد از نتايج مستقيم آبروريزي سياسي فتنهگران به شمار ميرود. هرچند اسناد بسياري، بر خطدهي فعالان داخلي فتنه به دشمنان ملت در راستاي وضع و تشديد تحريمها در آن ايام دلالت دارد.
عدم پايبندي سران اصلاحطلب به اصول رقابت سياسي با «جرزني»، «دروغ بزرگ تقلب» و رفتار آنارشيستي و دعوت به آشوب و اردوکشي خياباني عليه «راي ملت» سرمايههاي بسياري را از ميان برد، براي مدتي فرصت کار و تلاش را از مردم گرفت، دشمنان را اميدوار و زبان آنان را «دراز» کرد. ملت ايران اگرچه در فرصتهاي گوناگون که اوج آن 9 دي 88 بود، پاسخ فتنهگران را داد و بلوغ تاريخي خود را به برکت دست خدايي امام خامنهاي به نمايش گذاشت و دسيسههاي پنهان را در توفان بصيرت خود در هم شکست اما هنوز پاسخ پرسشهاي بسياري را از اصحاب فتنه طلبکار است. براستي اصلاحطلبان از ميان تمام حوادث سال 88 چه نتيجهاي را انتظار ميکشيدند که حاضر شدند تمام سرمايه خود را در ميدان مقابله با «راي ملت» آتش بزنند؟ چه آينده «مگو»يي را طلب ميکردند که همه زحمات و تدابير سالهاي گذشته خود در شبکهسازي اجتماعي از ميان تودههاي غربگراي پايتخت- عموما طبقات مرفه و شمالشهرنشين- را يکباره رونمايي کرده و به مرصاد حزب خدا گسيل کردند؟ چه پيمانهاي پنهاني را در خارج از اين مرزهاي مقدس داد و ستد کرده بودند که دشمنان از ماهها پيش از انتخابات همه ظرفيت سياسي و رسانهاي خود را به پشتيباني از آنان به ميدان آوردند؟ فتنهگران تاکنون به اين پرسشها پاسخ واضحي ندادهاند که البته چنين انتظاري نيز از اينان نميرود.
* علتالعلل حوادث پس از 22 خرداد 88 چه بود؟
بيگمان پاسخ، ادعاي «تقلب» در انتخابات است. ميرحسين موسوي شامگاه 22 خرداد، هنگامي که هنوز در بسياري از شعب اخذ راي مردم در حال شرکت در انتخابات بودند در کنفرانسي مطبوعاتي که با پوشش گسترده رسانههاي خارجي همراه بود، خود را پيروز انتخابات و رئيسجمهور منتخب ناميد و به نهادهاي مجري و ناظر انتخابات هشدار داد هر نتيجه ديگري نشاندهنده «تقلب» در انتخابات است! وي همچنين در بيانيهاي رسمي از هوادارانش خواست آماده برگزاري جشن پيروزي شوند. هواداران نيز که به موسوي و کروبي گمان «راستي» ميبردند و در ايام پيش از برگزاري انتخابات در ماراتن نفسگير چند ماهه تبليغات از کينه نامزد رقيب- که رئيسجمهور کشور نيز بود- سيراب شده بودند اين ادعا را پذيرفتند و اينگونه «اقليت» دچار «توهم اکثريت» شد و حوادثي تلخ شکل گرفت. داستان «فتنه 88» البته بلندتر و غمانگيزتر از اين چند سطر است اما مجال اين نوشته نيز کوتاه است و نگارنده حوصله خواننده را براي مدعاي ديگري طلب ميکند.
مساله اصلي شواهدي است که نشان ميدهد اصحاب فتنه نسبت به سلامت انتخابات رياستجمهوري– پيش و پس از برگزاري- اطمينان داشتهاند و علاوه بر اينکه پيش از برگزاري انتخابات همين نتيجه را گمانهزني ميکردند، پس از انتخابات نيز در صحت نتايج شمارش آرا ترديدي نداشتند و تنها بر اساس يک طرح از پيش ديکته شده از سوي مراکز خاص ادعاي «تقلب» را مطرح کردند تا از خلال مخدوش جلوه دادن نتايج انتخابات «فرصت» راي 40 ميليوني ملت را براي نظام تبديل به «تهديد» کنند، نهادهاي قانوني کشور را بياعتبار کرده و اعتماد بينظير ملت به نظام را سلب کنند. در واقع نظام در آن ايام با يک کنش معقول سياسي يا اعتراضي طبيعي روبهرو نبود. جريان فتنه 88 و ادعاي «تقلب» در انتخابات واجد ويژگيهايي است. زمينهسازي، برنامهريزي و پشتيباني گسترده رسانهاي و مالي مشخصههايي است که ميتواند پرده از يک «پروژه» بزرگ و خطرناک بردارد. آنچه در ادامه به بررسي مينشينيم، شواهد و دلايلي است که اثبات ميکند اصحاب فتنه با علم و آگاهي نسبت به سلامت روند انتخابات و شمارش آرا ادعاي شوم «تقلب» را طرح کردند؛ دروغ بزرگي که قرار بود مقدمه يک «کودتا» باشد.
الف- زمينهسازي «دروغ بزرگ»
زمينه طرح ادعاي تقلب در انتخابات را بايد بهطور خاص از پاييز 87 پي گرفت. هرچند هاشميرفسنجاني پس از شکست در انتخابات رياستجمهوري نهم در سال 84 نيز سخناني مبني بر مخدوش بودن انتخابات مطرح کرده بود. علاوه بر آن در آخرين نمازجمعه پيش از انتخابات دوم خرداد 76 نيز با هشدار نسبت به لزوم دقت مسؤولان وزارت کشور در خواندن آراي مردم، با گسترش شايعه تقلب که آن روزها نيز از سوي هواداران خاتمي دامن زده ميشد، به پيروزي او کمک شاياني کرده بود. وي آذر 87 در همايش «30 سال قانونگذاري و نظارت در مجلس شوراي اسلامي» زمزمه تشکيک در سلامت انتخابات پيش روي رياستجمهوري را آغاز کرد: «بعيد است مردم ضدانقلاب شوند اما اگر احساس کنند رايشان در سرنوشتشان بياثر است و متولياني پيدا ميشوند که راي آنها را هرجور که ميخواهند ميخوانند، آنگاه دلسرد ميشوند».
محسنياژهاي که در آن مقطع وزير اطلاعات بود در گفتوگو با روزنامه خراسان، نقش هاشميرفسنجاني را در زمينهسازي شعار تقلب پررنگ ميداند: «در نيمه دوم سال 87 بود که آقاي هاشميرفسنجاني در نماز جمعه استارت مربوط به اين ماجرا (تقلب) را زد. ايشان مطرح کردند بايد مراقب بود که در انتخابات تقلب نشود. شواهد ديگري هم مطرح بود که ميخواهند بعد از انتخابات مسائلي از جمله مساله تقلب را مطرح کنند». البته هاشمي گرچه پيشتاز «تشکيک» بود اما در اين عرصه تنها نبود. در فاصله آذر 87 تا خرداد 88 سران و فعالان اصلاحطلب بارها نسبت به «سلامت انتخابات» و «دستکاري در آراي مردم» ابراز نگراني کردند و مطبوعات اصلاحطلب نيز دهها بار اين مضامين را به عنوان تيتر صفحه يک خود برگزيدند؛ تيترهايي که به سرعت در رسانههايي نظير راديو فردا و تلويزيون BBC فارسي بازتاب مييافت و فضايي تيره از مردمسالاري در ايران را براي جامعه جهاني مخابره ميکرد.
نمونههايي را ميخوانيم:
راديوفردا به نقل از ايسنا: محمد خاتمي نسبت به سلامت انتخابات رياستجمهوري ابراز نگراني کرد. (9 مهر 87)، روزنامه مردمسالاري: حضور گسترده مردم تضمينکننده سلامت انتخابات است. (3 آبان 87)، روزنامه دنياي اقتصاد: هشدارهاي هاشمي را جدي بگيريم. (5 آذر 87)، روزنامه کارگزاران: 2 چالش پيش روي سلامت انتخابات (6 آذر 87)، روزنامه کارگزاران: سلامت انتخابات و مسؤوليت اصلاحطلبان! (21 آذر 87)، روزنامه آفتاب يزد به نقل از فيضالله عربسرخي: برخي اصولگرايان نيز نگران سلامت انتخابات هستند. (4 دي 87)، روزنامه آفرينش به نقل از هاشميرفسنجاني: دخالت در راي مردم به استبداد ميانجامد. (5 دي 87)، روزنامه اعتماد: هشدار هاشميرفسنجاني نسبت به دستکاري آراي مردم (5 دي 87)، راديوفردا: پيشنهاد نهضت آزادي درباره نظارت بينالمللي براي تضمين آزادي و سلامت انتخابات (19 دي 87)، آفتاب يزد: هشدار انتخاباتي رفسنجاني و کروبي (12 بهمن 87)، روزنامه سرمايه به نقل از تاجزاده: راههايي براي سلامت انتخابات پيشبيني کردهايم. (20 بهمن 87)، محمدعلي ابطحي در مراسم اعلام کانديداتوري خاتمي: سلامت انتخابات همواره يکي از نگرانيهاي ما بوده است و الان هم اين نگراني وجود دارد. (22 بهمن 87)، روزنامه اعتماد ملي: رايزني کروبي با بزرگان نظام براي سلامت انتخابات (5 اسفند 87)، روزنامه آفتاب يزد به نقل از هاشميرفسنجاني: کساني که خود را قيم مردم ميدانند، در انتخابات 84 دخالت کردند. (13 اسفند 87)، BBC فارسي به نقل از مهدي کروبي: حق دارم نگران سلامت انتخابات باشم. (18 فروردين 88)، روزنامه آفتاب يزد به نقل از هدايت آقايي: مسؤولان اجازه ندهند به خاطر منافع جناحي در آراي مردم دخالت صورت گيرد. (18 فروردين 88)، بيانيه سازمان مجاهدين انقلاب در حمايت از ميرحسين موسوي: سلامت انتخابات بشدت به مخاطره افتاده است. (21 فروردين 88)، روزنامه آفتاب يزد به نقل از مهدي کروبي: احتمال حضور نيروهاي غيبي در مرحله دوم انتخابات بيشتر است. (27 فروردين 88)، هاشميرفسنجاني در خطبههاي نماز جمعه تهران: مردم بايد مطمئن باشند همان رايي که به صندوق ميريزند، از صندوق بيرون ميآيد. (14 ارديبهشت 88)، روزنامه اعتماد به نقل از منتجبنيا: دغدغه سلامت انتخابات در ميان مردم وجود دارد. (19 ارديبهشت 88)، روزنامه ابتکار به نقل از هاشميرفسنجاني: مردم بايد از صندوقهاي راي مطمئن باشند. (25 ارديبهشت 88).
اين اظهارات تنها مشتهاي نمونه خرواري است که نشان ميدهد پروژه تشکيک در سلامت انتخابات از ماهها قبل از انتخابات در دستور کار جريان فتنه بوده است.
حجم اين سمپاشي و تخريب به حدي بود که رهبر انقلاب در نخستين روز سال 88 در جمع زائران حرم رضوي نسبت به «تلاشهايي براي خدشهدار جلوه دادن انتخابات» هشدار دادند. تداوم اين جريان موجب شد نهم ارديبهشت 88 نيز اين موضوع در ميان محورهاي بيانات ايشان جاي گيرد: «با حضور پرانگيزه مردم همواره انتخاباتي سالم، متقن و خوب در ايران برگزار شده اما متاسفانه برخي دوستان بيانصاف و کساني که جزو ملت هستند و توقع دارند مردم به آنها توجه کنند با ناسپاسي عليه ملت حرف ميزنند و با تکرار حرف دروغ دشمن سلامت انتخابات را زيرسوال ميبرند».
با نزديک شدن انتخابات، فتنهگران براي «پرورش ايده تقلب» راهکاري عملي را نيز در دستور کار قرار دادند و با اعلام رسمي تشکيل «کميته صيانت از آرا» پروژه تشکيک در سلامت انتخابات وارد فاز جديدي شد. علياکبر محتشميپور به نمايندگي از ميرحسين موسوي، مرتضي الويري به نمايندگي از مهدي کروبي و مهدي هاشمي به عنوان نماينده تامالاختيار هاشميرفسنجاني از اعضاي اين کميته بودند. اين کميته که پيش از انتخابات با وارد کردن دستگاههاي پيشرفته ارسال، دريافت و مانيتورينگ پيامک با جديت تلاش ميکرد تشکيلاتي موازي با نهادهاي اجرايي و نظارتي انتخابات ايجاد کرده و «پروژه تشکيک» را با آمار و ارقام ساختگي تغذيه کند، در روزهاي پس از انتخابات نيز نقش محوري در ترويج «ايده تقلب» ايفا کرد. کميته گرچه موفق شده بود فضاي مسمومي را عليه انتخابات توليد کند اما در انجام اصليترين ماموريت خود که «سندسازي» به نفع ايده تقلب بود، توفيقي نيافت.
اعضاي کميته صيانت از آرا در جلساتي نيز که پس از انتخابات با برخي نمايندگان مجلس و هيات ويژه شوراي نگهبان داشتند، از اقامه «حتي يک دليل» به نفع «ايده تقلب» عاجز ماندند.
جريان فتنه البته در گسترش «تشکيک» در ميان توده هوادار خود بسيار موفق عمل کرد و چنانکه از فضاي خياباني کمپينهاي حمايت از موسوي در آن ايام برميآمد، براي هواداران موسوي اين باور به وجود آمده بود که عدم انتخاب موسوي مترادف با «تقلب» در انتخابات است.
شعار «اگر تقلب بشه، ايران قيامت ميشه» که در روزهاي پيش از انتخابات بارها از سوي هواداران موسوي سرداده ميشد، مويد اين نظر است.
اصحاب فتنه با نوع اظهارات و رفتار خود اين حس را در ميان هواداران خود تشديد ميکردند و در کوره «تشکيک» ميدميدند. به عنوان نمونه زهرا رهنورد، همسر ميرحسين موسوي در روز سهشنبه 19 خرداد 88 در اجتماعي انتخاباتي ميگويد: «همانطور که موسوي گفت هر فرد يک ستاد، ميگوييم هر فرد يک کميته صيانت از آرا. ما حضور مردم را ميبينيم اما از صيانت از آرا نگرانيم».
وي سپس در واکنش به شعار «اگر تقلب بشه، ايران قيامت ميشه» حضار ميگويد: «من همينجا به وزارت کشور ميگويم به اين شعار مردم توجه کنيد يعني اگر در ايران قيامت شود، وزارت کشور مسؤول آن است»(!)
با اينگونه اظهارات در واقع ميشد اين شعار را به شکل «موسوي پيروز نشه، ايران قيامت ميشه» نيز خواند!
اصلاحطلبان در روز انتخابات و پاي صندوق راي نيز فرصت را براي زمينهچيني «پروژه تشکيک» که بعدها به «پروژه آشوب» تغيير فاز داد، از دست ندادند. موسوي پس از ريختن راي خود به صندوق ميگويد: «از حضور سبز همه ملت تشکر ميکنم که معجزه آفريدند». خاتمي نيز که راي خود را در حسينيه جماران به صندوق ريخته بود نتيجه انتخابات را در صبح روز رايگيري اعلام کرد: «همه شواهد امر حاکي است که مهندس موسوي انتخابات را برده است اما من پيشگو نيستم»(!) از همه جالبتر سخنان عفت مرعشي، همسر هاشميرفسنجاني است که پس از راي دادن در جمع خبرنگاران اعلام ميکند در صورت برنده اعلام شدن احمدينژاد مردم به خيابانها بريزند: «اگر تقلب کردن، بريزن تو خيابانها»(!)
گرچه شواهد بالا براي اثبات زمينهسازي چندماهه جريان فتنه در «پروژه تشکيک» کفايت ميکند اما ممکن است برخي نيز مدعي باشند هشدارهاي مکرر اصلاحطلبان نسبت به سلامت انتخابات ميتوانسته نشانه اطمينان آنها از عدم رعايت امانت مجريان و ناظران در انتخابات پيش رو باشد و اين لزوما به معناي زمينهسازي براي يک پروژه سياسيـ امنيتي نيست. بايد گفت اگر جرياني سياسي از ماهها پيش از انتخابات از عدم سلامت انتخابات مطمئن است، عقل سياسي حکم ميکند خود از عرصه رقابت سياسي خارج شود و بازي ناسالم انتخابات را به خائنان و دروغگويان واگذارد.
جرياني که با تمام قوا، تجهيزات و پشتيباني گسترده رسانهاي به سوي انتخابات اردوکشي ميکند و در عين حال مدام دم از «تقلب قطعي» در انتخابات ميزند يا از «عقل» بيبهره است يا از «صداقت» يا از «هر دو».
* ب- برنامهريزي براي تغيير ساختار قدرت از طريق آشوب خياباني
روز 21 خرداد 88، نشريه «تايم» در گفتوگو با ميرحسين موسوي پرده از راز مهمي برداشت که گرچه هضم آن در آن روز براي بسياري ممکن نبود اما حرکات خياباني و آشوبهاي پس از انتخابات آن را بهطور واضح تفسير کرد: «در جايگاه رياستجمهوري موسوي طبعا کمابيش به اندازه رهبر عالي آيتالله علي خامنهاي قدرت نخواهد داشت بويژه در حوزه سياست خارجي و امنيت ملي. اما او [موسوي] موکدا ابراز داشت که تجمعات خياباني چشمگير هفتههاي گذشته احتمالا ماهيت ساختار قدرت را به نحوي بنيادين دگرگون خواهد ساخت و در واقع اين اتفاق با فشار بر رهبر نسبت به پذيرش بيشتر افکار عمومي رخ خواهد داد. ما پرسيديم اگر انتخابات را ببازد، آنوقت چه ميشود؟ او پاسخ داد: تغيير از مدتي قبل آغاز شده است؛ تنها بخشي از آن به پيروزي در انتخابات مربوط ميشود و بخشهاي ديگر ادامه خواهد يافت و هيچ عقبگردي در کار نخواهد بود».
حرکات راديکال خياباني البته هر چند از روز پس از انتخابات به نقطه اوج خود رسيد اما در ايام تبليغات نيز عناصري کوشيدند در نقاط برخورد با هواداران نامزد رقيب موسوي آتش اغتشاش را روشن کنند. به عنوان نمونه در روز جمعه 15 خرداد 88، 3 دستگاه موتوسيکلت در منطقه هفتحوض تهران به آتش کشيده شد و در منطقه تهرانپارس نيز چند دستگاه خودرو که پوسترهاي احمدينژاد روي آنها چسبانده شده بود، بر اثر سنگپراني اغتشاشگران آسيب جدي ديد. در نقاط ديگري از تهران نيز حوادثي از اين قبيل پيش آمد. همه شواهد حاکي از آن بود که اصلاحطلبان خود را آماده ميکنند تا پس از شکست محتمل در انتخابات، بازي را به هم بزنند و با اردوکشي خياباني اهداف اصلي پروژه «کودتا» را تحقق بخشند.
در روزهاي منتهي به انتخابات نامهها و بيانيههاي پرشماري از سوي جبهه مخالف احمدينژاد منتشر شد که تحليل آنها بدبيني اصلاحطلبان نسبت به حصول نتيجه دلخواه را نشان ميداد. آنها در واقع اطمينان داشتند احمدينژاد رقابت را خواهد برد و اين گمانه البته پس از مناظره احمدينژادـ موسوي در 13 خرداد تقويت شده بود. استراتژي احمدينژاد در مناظره موجب ايجاد دوقطبي بسيار پرقدرتي در فضاي سياسي جامعه شده بود و حالا ديگر رقابت تنها ميان احمدينژاد با موسوي و کروبي ديده نميشد و هاشمي نيز که بسيار تلاش کرده بود بهرغم پرکاري بسيار در پشتپرده مقابله با احمدينژاد باقي بماند، اجبارا به ميدان رقابت کشيده شد. مخالفان رئيسجمهور وقت تلاش کرده بودند با همه توان و با تخريب پرحجم جامعه را به فاز «نه احمدينژاد» منتقل کنند اما احمدينژاد آن را به «نه هاشمي» تبديل کرد. در روزهاي آخر منحني راي احمدينژاد بويژه در شهرها و روستاهاي کوچک شيب عجيبي يافته بود که هر رقيبي را به وحشت ميانداخت. در اين اوضاع بود که هاشميرفسنجاني در روز 19 خرداد نامهاي سرگشاده و «بدون سلام» خطاب به رهبر انقلاب منتشر کرد که بسيار مورد توجه ضدانقلاب قرار گرفت و به دلايل گوناگون از لحاظ تحليل مسائل پيش آمده پس از انتخابات داراي اهميت فراواني است. گرچه بخش عمده اين نامه متضمن اعتراض به مطالب مطرح شده از سوي احمدينژاد بويژه در مناظره با موسوي بود اما در ذات خود هدفي ديگر را دنبال ميکرد، چه اگر هدف هاشمي تنها دفاع از خود و خانوادهاش بود، اين امکان پس از انتخابات از راههايي بهتر و در زماني فراختر نيز ممکن بود. بنابراين تحليل قرين واقع آن است که نامه ياد شده کاملا معطوف به انتخابات و نتيجه آن – که ظاهرا آقايان از پيش خود را در آن شکستخورده ميدانستند – بوده است. هاشميرفسنجاني در اين موقعيت با اين تحليل که واکنش احتمالي رهبر انقلاب، آراي احمدينژاد را بشدت کاهش خواهد داد اقدام به نگارش اين نامه کرد؛ راهبردي که در صورت موفقيت ميتوانست نتيجه انتخابات را کاملا دگرگون کند.
بخش پاياني نامه هاشمي البته محتوايي متفاوت داشت که حوادث ناميمون پس از انتخابات و آشوبهاي خياباني به خوبي آن را تفسير و راز بزرگ «طراحي آشوب» را برملا کرد: «با اين همه بر فرض که اينجانب صبورانه به مشي گذشته ادامه دهم، بيشک بخشي از مردم و جريانها اين وضع را بيش از اين برنميتابند و آتشفشانهايي که از درون سينههاي سوزان تغذيه ميشوند، در جامعه شکل خواهند گرفت که نمونههاي آن را در اجتماعات انتخاباتي در ميدانها، خيابانها و دانشگاهها مشاهده ميکنيم... از جنابعالي با توجه به مقام و مسؤوليت و شخصيتتان انتظار است براي حل اين مشکل و براي رفع فتنههاي خطرناک و خاموش کردن آتشي که هماکنون دودش در فضا قابل مشاهده است، هرگونه که صلاح ميدانيد اقدام موثري بنماييد و مانع شعلهور شدن اين آتش در جريان انتخابات و پس از آن شويد...
سر چشمه شايد گرفتن به بيل/ چو پر شد نشايد گرفتن به پيل».
نکتهاي که در اينجا شايسته توجه است، معناي عبارت «پر شدن» در بيت پايان نامه است که ظاهرا با توجه به فضاي حاکم بر نامه بيشتر معناي زماني دارد، يعني آقاي هاشميرفسنجاني با اين تلقي که زمان به سود دوستان او نيست و احمدينژاد پيروز انتخابات خواهد بود، از رهبري انتظار داشت عليه او موضعگيري کرده و روند انتخابات را دگرگون کنند. به عبارت ديگر وي موضعگيري پس از انتخابات را
– چنانکه در نماز جمعه 29 خرداد صورت گرفت – به معناي «پرشدن» و از دست رفتن زمان ميدانست.
اين تير البته به سنگ خورد و رهبر حکيم انقلاب صلاح جامعه را در سکوت ديدند. فتنهگران نيز که راهبرد خود را از دست رفته يافتند تلاش کردند در ساعات پاياني نزديک به انتخابات از طريق انتشار گسترده شايعه «پاسخ رهبر انقلاب به نامه هاشمي» ملت را در انتخاب راه دچار اشتباه کنند که با تکذيب سريع دفتر رهبر معظم انقلاب ناکام ماندند. حضرت آيتاللهالعظمي خامنهاي همچنين پس از ريختن راي خود به صندوق در اولين ساعت روز انتخابات نسبت به اين بداخلاقيهاي سياسي واکنش نشان دادند: «مردم به اين شايعات و ديگر شايعات در خصوص بخشهاي مختلف انتخابات که ساخته انسانهاي ناسالم است توجه نکنند».
همانگونه که موسوي در مصاحبه با «تايم» ناشيانه اعتراف کرده بود، انتخابات رياستجمهوري و پيروزي در آن تنها بخشي از يک «پروژه» بزرگتر بود و فتنهگران در عمق راهبرد خود چيزي فراتر از رقابت سياسي را دنبال ميکردند؛ راهبردي که با «تشکيک» در سلامت انتخابات آغاز ميشد و قرار بود در رويکردي ضدامنيتي «ساختار قدرت» در جمهوري اسلامي را از طريق افزايش شکافهاي اجتماعي و فشار خياباني دگرگون کند.
* ج- اطمينان پيشيني از شکست
شکلگيري ذهنيت شائبه تقلب در انتخابات به صورت طبيعي وابسته به اين است که بر اساس شواهد محکم و استدلالهاي متقن، پيروزي نامزد منتخب دور از انتظار باشد، در حالي که پيروزي احمدينژاد در انتخابات 88 نهتنها دور از انتظار نبود که به دلايل متعدد عدم انتخاب او ميتوانست عجيب باشد: اول اينکه مدل راي مردم ايران در انتخابات رياستجمهوري نشان ميدهد رئيسجمهور مستقر براي دور دوم نيز با اعتماد مردم مواجه ميشود و به غير از 2 دوره نخست رياستجمهوري که «ناتمام» ماند (بنيصدر، شهيدرجايي) اين رفتار از دوره سوم به بعد تکرار شده است، دوم اينکه از سال 81 به بعد در همه رقابتهاي انتخاباتي اصلاحطلبان با شکست روبهرو شدند و در مقابل، اصولگرايان خاطره خوشتري از مديريت و تصميمگيري را در ذهن مردم به جا گذاشتند، سوم اينکه برآيند رفتارهاي انتخاباتي موجب زنده شدن دوقطبي هاشمي– احمدينژاد در سطح جامعه شده بود و ظرفيت راي منفي هاشمي بارها بيش از احمدينژاد بود. طبعا اين مساله بويژه پس از مناظره 13 خرداد احمدينژاد– موسوي تاثير بالايي بر رشد راي احمدينژاد داشت و دست آخر اينکه نظرسنجيهاي معتبر خارجي و داخلي و نيز پيشبينيهاي منابع اطلاعاتي دنيا پيش از انتخابات، ناظران سياسي را از پيروزي «قاطع» احمدينژاد «مطمئن» کرده بود.
به عنوان نمونه مجله «نيوزويک» پيش از 22 خرداد 88 در گزارشي به پيشبيني رسمي «سازمانهاي اطلاعاتي آمريکا» درباره نتايج انتخابات رياستجمهوري دهم ايران که براي «کاخسفيد» و «کنگره» تدوين شده بود، اشاره کرده و پيروزي «قاطع» احمدينژاد را حتمي ميداند: «سازمانهاي اطلاعاتي آمريکا طي گزارشهايي به کاخسفيد اعلام کرده بودند که احمدينژاد در انتخابات آتي پيروز ميشود. 5 مقام مطلع از گزارشهاي اطلاعاتي آمريکا که مايل به افشاي نامشان نبودند اعلام کردند اغلب کارشناسان سيا و ديگر آژانسهاي اطلاعاتي از ابتدا پيشبيني ميکردند محمود احمدينژاد در انتخابات رياستجمهوري ايران به يک «پيروزي قاطع» برسد». همچنين «ريچارد هاس»، رئيس «شوراي روابط خارجي آمريکا» که يکي از موثرترين نهادهاي تصميمساز در آمريکا بهشمار ميآيد، در گفتوگو با ارگان اينترنتي اين شورا ميگويد: «تقلب در انتخابات ايران هزينههاي بسياري به همراه دارد که هيچ دولتي قادر به انجام آن نيست. بنابراين استدلال مدعيان تقلب در انتخابات ايران از اساس نادرست است».
بررسي رفتار منفعلانه رسانهها و فعالان اصلاحطلب پس از مناظره 13 خرداد نيز به طور واضح نشان ميدهد حاميان موسوي به خوبي از وضعيت آراي نامزد خود آگاه بودهاند و برخلاف اصولگرايان که مناظره را کاملا به سود احمدينژاد ارزيابي کرده و مسائل مطرح شده از سوي احمدينژاد را به طور گسترده بازتاب ميدادند، اصلاحطلبان چون موسوي را «بازنده» ميدان مناظره يافته بودند، از پرداختن به جزئيات محتواي مناظره خودداري کرده و اغلب به حواشي آن پرداختند. نگاهي به تيترهايي که روزنامههاي حامي موسوي در صبح روز شنبه 16 خرداد (نخستين شماره پس از تعطيلات نيمه خرداد) برگزيده بودند، خالي از لطف نيست: روزنامه ياس نو: موسوي: مردم فضاي دروغ و فريب را عوض ميکنند، روزنامه سرمايه: ميرحسين: آمدهام جريان پروندهسازي عليه مردم را تغيير دهم، سيدحسن خميني: اخلاق يعني دروغ نگوييم و تهمت نزنيم، روزنامه تحليل روز: ادب مرد به ز دولت اوست، روزنامه کلمه سبز: واکنشها به تاريخيترين مناظره، وکيل زهرا رهنورد: احمدينژاد عذرخواهي نکند شکايت ميکنيم، موسوي: ايران را از دست دروغگويان و پروندهسازان نجات ميدهيم.
در واقع اصلاحطلبان که راهبرد احمدينژاد را موثر ديده و خود را شکست خورده ميدانستند، کوشيدند با «دروغگو» و «بياخلاق» خواندن او، کمي از آراي او بکاهند.
مسيح مهاجري، مديرمسؤول روزنامه جمهوري اسلامي و از حاميان موسوي و هاشمي نيز در سرمقاله 16 خرداد اين روزنامه برداشت خود از مناظره را اينگونه بيان کرد: «آقاي موسوي در برابر اين تهاجمات و اتهامات متعجب شده بود که به کدام پاسخ دهد و چون انسان محجوب و محترمي است، اصولا از مناظره چنين تصويري در ذهن نداشت، به همين دليل او نه توانست برنامههاي خود را تشريح کند و نه توانست به اتهامات پاسخ دهد».
در واقع پيشبيني حجاريان از نتيجه مناظره کاملا محقق شده بود. سعيد حجاريان پيش از مناظره به موسوي توصيه کرده بود در مناظره شرکت نکند، زيرا اگرچه عدم شرکت به معني شکست
«3 بر صفر» موسوي است اما حضور موسوي در مناظره به پيروزي «6 بر صفر» احمدينژاد منتهي ميشد.
در عين حال فعالان سياسي و ستادهاي نامزدها در آن ايام با نتايج نظرسنجيهاي مراکز معتبر جهاني نيز روبهرو بودند. به عنوان نمونه، نظرسنجي موسسه «ترور فري تومارو» (فرداي بدون ترور) که در فاصله 21 تا 30 ارديبهشت 88 در 30 استان کشور انجام شده بود و بر پايه آن احمدينژاد رايي معادل 2 برابر رقبايش به دست آورده بود. نتايج اين نظرسنجي در هفته منتهي به انتخابات در خبرگزاريهاي رويترز و فرانسه منتشر شد. ديگر يافتههاي اين نظرسنجي نيز تطابق جالبي با نتيجه انتخابات دهم رياستجمهوري دارد. 89 درصد پاسخدهندگان اعلام کرده بودند در انتخابات شرکت خواهند کرد. در پاسخ به سوال «به چه کسي راي خواهيد داد؟» 34 درصد از مصاحبهشوندگان اعلام کردند که به احمدينژاد راي خواهند داد و 14 درصد ميرحسين موسوي، 2 درصد رضايي و يک درصد نيز کروبي را نامزد مطلوب خود معرفي کردند. 15 درصد به اين سوال پاسخ ندادهاند و 27 درصد نيز «نميدانم» را انتخاب کردهاند، يعني احمدينژاد در اين نظرسنجي دقيقا 2 برابر مجموع هر سه رقيب خود مقبوليت داشت؛ نسبتي که در 22 خرداد نيز تکرار شد. 2 موسسه معتبر افکارسنجي «پيپا» و «گلوباسکن» نيز نظرسنجيهايي با فاصله چند روز و چند ماه از انتخابات انجام دادند که هرگونه ادعاي تقلب را بياعتبار ميکند. در نظرسنجي «گلوباسکن» که در فاصله 29 خرداد تا 3 تير 88 انجام گرفته است، در پاسخ به اين سوال که «به چه کسي راي داديد؟»، 56 درصد اعلام کردند به احمدينژاد، 32 درصد به موسوي، 2 درصد به رضايي و صفر درصد به کروبي راي دادهاند. 10 درصد نيز به اين سوال پاسخ ندادهاند. در نظرسنجي موسسه «پيپا» نيز که در فاصله 5 تا 19 شهريور 88 انجام شده، در پاسخ به همين سوال، 55 درصد اعلام کردند به احمدينژاد راي داده و 14 درصد نيز موسوي را انتخاب کرده بودند. رضايي و کروبي نيز به ترتيب 3 و يک درصد را به خود اختصاص داده بودند. 24 درصد نيز به اين سوال پاسخ ندادند. در اين 2 نظرسنجي پرسشهاي ديگري نيز بود که نتايج آن در تحليل ذهنيت مردم ايران نسبت به انتخابات و ادعاي تقلب حائز اهميت است. در نظرسنجي «گلوباسکن» پرسيده شده بود: «به نتايج اعلام شده انتخابات به چه ميزان اعتماد داريد؟» 58 درصد اعلام کردند به نتايج اعلام شده «بسيار» يا «تاحدي» اعتماد دارند. 35 درصد نيز گفتند به اين نتايج «تاحدي» اعتماد دارند و يا «اصلا» اعتماد ندارند و 7 درصد نيز به اين پرسش پاسخ ندادند. در نظرسنجي «پيپا» نيز در پاسخ به همين سوال 83 درصد اعلام داشتند به اين نتايج «بسيار» يا «تاحدي» اعتماد دارند. تنها 13 درصد گفتند به نتايج «چندان» يا «اصلا» اعتماد ندارند و 5 درصد نيز اين سوال را بيپاسخ گذاشتند. توجه به زمان انجام اين 2 نظرسنجي در تحليل نتايج اين پرسش نکات مهمي را روشن ميکند. در نظرسنجي «پيپا» که شهريور 88 انجام شده نسبت به نظرسنجي «گلوب اسکن» که يک هفته پس از انتخابات صورت گرفته، اعتماد به نتيجه اعلام شده انتخابات 25 درصد رشد يافته است يعني طرح ادعاي تقلب در روزهاي پس از انتخابات با توجه به فضاي پرابهام و نيز «سکوت» خواص و نخبگان از سوي هواداران نامزدهاي شکستخورده (35 درصد) مورد قبول واقع شده است اما 3 ماه پس از انتخابات و با فرونشستن غبار فتنه، توضيحات نهادهاي مسؤول، بازشماري تصادفي 10 درصد آرا و برخورد اقناعي نظام با مخالفان تنها 13 درصد از مردم طرفدار ايده تقلب باقي ماندهاند يعني بخش عمده هواداران موسوي نيز در همين فاصله پذيرفته بودند مدعيان تقلب در انتخابات «دروغ» گفتهاند.
در روزهاي پيش از برگزاري انتخابات دهم مراکز معتبر داخلي نيز اقدام به افکارسنجي کردند که نتايج آن در آن روزها تنها در اختيار مديران و ستادهاي انتخاباتي قرار گرفت و به صورت عمومي پس از انتخابات انتشار يافت. از اين ميان 2 نظرسنجي به لحاظ «اعتبار» و نيز «نزديکي به انتخابات» جهت بررسي انتخاب شده است. يکي نظرسنجي مرکز افکارسنجي جهاد دانشگاهي (ايسپا) که به صورت سنتي به جريان اصلاحطلب نزديک است و در اين انتخابات نيز به موسوي گرايش داشت، ديگري نظرسنجي سراسري مرکز تحقيقات صدا و سيما که طبعا با اصولگرايان قرابت بيشتري دارد.
نتايج نظرسنجي ايسپا در روزهاي 19 و 20 خرداد نشان ميداد 2/56 درصد از شرکتکنندگان اعلام کردند به احمدينژاد و 8/29 درصد به موسوي راي خواهند داد. همچنين 8/55 درصد معتقد بودند احمدينژاد در مناظره «صادق»تر بوده و 4/35 درصد نيز موسوي را «صادق»تر دانستند.
در نظرسنجي مرکز تحقيقات صدا و سيما در تاريخ 12 خرداد (پيش از مناظره)، 4/50 درصد پاسخدهندگان به احمدينژاد و 4/34 درصد به موسوي گرايش داشتند اما در نظرسنجي همين مرکز در 17 خرداد (4 روز پس از مناظره) رايدهندگان به احمدينژاد به 3/65 درصد افزايش و رايدهندگان به موسوي به 1/30 درصد کاهش يافتهاند.
گذشته از تمام دادههاي افکارسنجي و پيشبينيهاي روشمند انجام گرفته در داخل و خارج از ايران، بررسي برخي اظهارنظرها و اخبار جبهه اصلاحطلبان، آگاهي آنها نسبت به شکست قريبالوقوع در انتخابات را به خوبي نشان ميدهد. مرتضي حاجي، مديرعامل بنياد باران و وزير دولت اصلاحات که در ايام انتخابات دبير اجرايي «کميته صيانت از آرا»ي اصلاحطلبان نيز بود در گفتوگو با روزنامه «وطنامروز» که در تاريخ 10 خرداد 88 انتشار يافت شانس پيروزي اصلاحطلبان را بويژه پس از ورود موسوي به عرصه انتخابات و انصراف خاتمي «کم» ارزيابي کرد. همچنين محمد خاتمي چند ماه پيش از انتخابات در گپي با عليرضا علياحمدي، وزير آموزش و پرورش در دولت نهم پيشبيني کرده بود احمدينژاد با رايي بسيار بالاتر از انتخابات نهم انتخاب خواهد شد. نقلقول علياحمدي از خاتمي در رسانهها بازتاب گستردهاي يافت و هيچگاه نيز از سوي خاتمي تکذيب نشد.
«خودآگاهي انکارشده» اصلاحطلبان نسبت به واقعيت نتايج انتخابات تنها منحصر به پيش از برگزاري انتخابات نبود. ميرحسين موسوي در رکوردي تاريخي 40676 ناظر پاي صندوقهاي راي فرستاد که اين تعداد در تاريخ انتخابات در جمهوري اسلامي بيسابقه بود. اين در حالي بود که احمدينژاد تنها 33058 نماينده داشت و مهدي کروبي نيز 13506 نفر را براي نظارت بر روند اخذ و شمارش آرا معين کرده بود. دهها هزار ناظر نامزدهاي اصلاحطلب بر تمام روند انتخابات نظارت داشتند ولي ستاد انتخاباتي موسوي از ساعات اوليه صبح 22 خرداد بارها «بر اساس گزارشهاي دريافتي از سراسر کشور» خبر از پيروزي او «با فاصله زياد» ميداد. اين «خبرسازي»ها در حالي بود که از فرداي 22 خرداد اصحاب فتنه بارها ادعا کردند «ناظران» موسوي به محل صندوقها راه داده نشدهاند اما نگفتند کدام صندوقها! در روزهاي پس از انتخابات نيز که «دروغ بزرگ» به اصطلاح در ميان هواداران «گرفته بود» و فضايي پرالتهاب را بويژه در تهران موجب شده بود، حتي يک «سند» يا دستکم «اظهار مستند» مبني بر جابهجايي و دستکاري در آرا به نقل از بيش از 40 هزار ناظر ميرحسين موسوي انتشار نيافت. نگارنده خود در همان روزها با تعدادي از ناظران موسوي که در تهران و برخي استانهاي شرقي، غربي، جنوبي و مرکزي کشور در محل صندوقها حضور يافته و تا پايان شمارش آرا نيز در محل حضور داشتند گفتوگو کردم و همه آنها بالاتفاق بر صحت و سلامت روند انتخابات صحه گذاشتند.
اصحاب فتنه در واقع ميکوشيدند با پيادهسازي طرحي پيچيده که در مراکز خاص خارج از مرزهاي ايران تدوين شده بود، دروغي بزرگ را به صورت مصنوعي و با پمپاژ اخبار نادرست، واقعيت جلوه دهند. اما عمر «دروغهاي واقعنما» بسيار کوتاه بود و سيلاب حقيقت که به تدريج تا 9 دي به اقيانوس بدل شده بود، مرداب متعفن دروغ را در خود مضمحل کرد.
د- عدم پيگيري قانونمند ادعاي «تقلب»
ميرحسين موسوي، اصليترين رقيب احمدينژاد از همان شامگاه 22 خرداد در حالي که در برخي شعب اخذ راي مردم هنوز در حال راي دادن بودند، در اقدامي نامتعارف رسما مدعي پيروزي در انتخابات شد و حتي زماني را بهعنوان برگزاري جشن پيروزي خطاب به هوادارانش اعلام کرد. اين در شرايطي بود که قاعدتا در آن ساعات هنوز شمارش آرا آغاز نشده بود. بگذريم که با توجه به دلايل و شواهد پيشگفته، موسوي و همراهانش شکست خود را از پيش قطعي ميدانستند. با اين وجود در آن لحظات صدايي «شوم» در فضاي سياسي پايتخت پيچيد و کام شيرين شده مردم از حماسه شگفت انتخابات را تلخ کرد.
علاوه بر اين استارت آشوب خياباني در تهران از همين ساعات زده شد و تيمهاي از پيش آماده شده فتنهگران که شکست را پيشبيني ميکردند، در برخي مناطق پايتخت دست به تحرکات خشونتآميز زدند. همزمان هيلاري کلينتون، وزير وقت خارجه آمريکا نسبت به گزارشهاي واصله از انتخابات ايران ابراز نگراني کرد و خواستار شمارش آرا به صورت «عادلانه» و «شفاف» شد. در روزهاي بعد نيز در حالي که آشوبطلبان در حاشيه برخي تجمعات اعتراضي هواداران موسوي اموال عمومي را تخريب ميکردند، موسوي و کروبي با صدور بيانيههاي متعدد در کوره پرحرارت «دروغ» ميدميدند و نتايج رسمي انتخابات را «دستکاري شده» و «مهندسي شده» اعلام ميکردند. با بالا گرفتن اعتراضات هواداران موسوي در تهران، شوراي نگهبان که مسؤوليت قانوني نظارت بر انتخابات را عهدهدار است، رسما به نامزدهاي معترض انتخابات اعلام کرد «اعتراضات مستند» خود را براي بررسي به آن شورا ارسال کنند. 48 ساعت پس از انتخابات موسوي اعتراضنامهاي 7 موردي را در اختيار شوراي نگهبان قرار داد که نهتنها مستند نبود بلکه اساسا ارتباط مستقيمي با شمارش و به قول او «دستکاري» آرا نداشت. اولين اعتراض موسوي اتهامزني احمدينژاد به هاشمي در مناظره بود، دومين مورد کارشکني مسؤولان برخي فرمانداريها در ارائه کارت به ناظران انتخاباتي مربوط ميشد، سوم ادعاي عدم توزيع مناسب تعرفههاي انتخاباتي در شعب اخذ راي بود که با توجه به حضور 85 درصدي مردم در انتخابات، ادعايي آميخته به طنز به نظر ميرسيد. در چهارمين مورد، موسوي به دقايق اضافي تبليغات احمدينژاد در صدا و سيما معترض بود در حالي که اين وقت به صورت قانوني و به دليل تخريب احمدينژاد در غياب وي، به او اختصاص يافته بود. تيتر خبرگزاريهاي فارس و ايرنا پنجمين موردي بود که موسوي در اعتراضنامه خود به شوراي نگهبان گنجانده بود. اين در حالي بود که ادعاي پيروزي در انتخابات در روز 22 خرداد نهتنها به وسيله سايتهاي وابسته به ستاد ميرحسين موسوي بارها تکرار شده بود، بلکه شخص وي نيز با ترتيب دادن جلسهاي رسمي، خود را «رئيسجمهور» ناميد. اعتراض ششم استفاده از نظاميان و بسيج در ميتينگهاي انتخاباتي بود و هفتمين مورد نيز به توزيع سهام عدالت از سوي احمدينژاد پيش از برگزاري انتخابات مربوط ميشد. موسوي با اين دلايل، خواستار «ابطال» انتخابات شده بود و در تجمعات اعتراضي دامنه اسناد و مدارک تقلب در انتخابات را «بسيار گسترده» عنوان ميکرد. هنوز پس از گذشت حدود 6سال از انتخابات 88 و همه آن آشوبها و تخريبها «حتي يک برگ» سند مويد ادعاي تقلب از سوي مدعيان انتشار نيافته است.
بهرغم همه اينها نظام در حالي که مقابله با آشوبطلبان خياباني را براي تامين امنيت مردم وظيفه خود ميديد، مشي تعامل با نامزدها را در پيش گرفت و براي جلب همکاري و اطمينان آنان تسامح بسياري از خود بروز داد. شوراي نگهبان در کمتر از 3 روز پس از انتخابات آمادگي خود را براي استماع اظهارات و دريافت اسناد و مدارک نامزدهاي معترض اعلام کرد. به اين ترتيب نمايندگان موسوي، کروبي و رضايي– که هر سه به نتيجه انتخابات معترض بودند– در شوراي نگهبان حضور يافتند و نظرات خود را مطرح کردند. علاوه بر اين در روز سهشنبه 26 خرداد نيز نمايندگان ستادهاي انتخاباتي هر 4 نامزد در جلسهاي رسمي به ديدار رهبر انقلاب رفتند و همه اعتراضات خود را بيان کردند. اخبار و گزارشهاي رسمي و غيررسمي منتشر شده از اين جلسه نيز نشان داد نمايندگان نامزدهاي معترض، توانايي مستدل کردن درخواست «ابطال» انتخابات را نداشتهاند. در اين بين پيشنهاد نماينده يکي از نامزدها مبني بر بازشماري تصادفي بخشي از صندوقها در حضور نمايندگان آنها مورد استقبال رهبر انقلاب نيز قرار گرفت و ايشان به شوراي نگهبان دستور دادند علاوه بر صندوقهاي خاص مورد شکايت، بخشي از صندوقها نيز به صورت تصادفي و در حضور نمايندگان نامزدها شمارش شود؛ دستوري که در روزهاي بعد بهطور کامل اجرايي شد و حتي علاوه بر نمايندگان نامزدها دوربينهاي تلويزيوني نيز در شمارش تصادفي 10 درصد صندوقهاي راي حضور داشتند. نامزدها در فرصت قانوني، اعتراض مستدلي به شوراي نگهبان ارسال نکرده بودند، با اين وجود اين شورا با موافقت رهبر انقلاب، فرصت قانوني را 5 روز ديگر تمديد کرد و اوج تسامح و همکاري را از خود به نمايش گذاشت. هيات ويژهاي متشکل از حجج اسلام ابوترابي، درينجفآبادي و رحيميان و آقايان دکتر حدادعادل، دکتر ولايتي و دکتر افتخارجهرمي نيز از سوي شوراي نگهبان مامور شدند ضمن تعامل مستقيم با نامزدها و نمايندگان آنان، اسناد و مدارک موضوع مورد ادعا را دريافت و سازوکار بازشماري آرا و کسب اطمينان معترضان را تسهيل کنند.
محسن رضايي که در اعتراض خود به شوراي نگهبان مدعي شده بود بين 5/3 تا 5/7 ميليون راي داشته است (فاصله 2 عدد بسيار جالب توجه است!) در تاريخ 3 تير 88 و پس از اعلام نتيجه بازشماري 10درصد صندوقها که منجر به تاييد نتيجه اعلامي شده بود، از شکايت خود انصراف داد. موسوي و کروبي که بهرغم دعوت شوراي نگهبان در جلسه آن شورا حاضر نشده بودند و نمايندگان آنان نيز کمترين همکاري را با شورا و هيات ويژه نداشتند، هر روز ادعاي خود را همراه با دعوت به آشوب تکرار ميکردند.
آن دو با خيانت به ملت و حتي هواداران خود گام در مسيري گذاشتند و شعارهايي سر دادند که در سايه آن دشمنان تابلودار انقلاب نظير منافقين، سلطنتطلبان و عوامل سرويسهاي جاسوسي بيگانه توانستند براي مدتي پرده حرمت ارزشهاي مقدس ملت را بدرند و آرامش و امنيت را از بخشي از مردم سلب کنند. نامزدي که دليل اصلي حضورش در انتخابات را بازگرداندن قوه مجريه به مسير «قانون» عنوان کرده بود و رقيبش را به قانونگريزي متهم ميکرد از هيچ روال قانوني و پيشنهاد منطقي تمکين نکرد. اين رفتار زماني بهتر درک ميشود که بدانيم مدعيان تقلب بيش و پيش از همه از صحت نتايج انتخابات مطلع بودهاند. مصطفي تاجزاده از موثرترين اعضاي ستاد موسوي ماهها بعد از انتخابات در فيلمي که از وي منتشر شد اعتراف کرده بود «در انتخابات تقلب نشده است»؛ او پيش از اين در جلسه مهم صبح روز شنبه 23 خرداد 88 در ستاد انتخاباتي اصلاحطلبان در حضور اعضاي ستاد اعلام ميکند احمدينژاد قطعا در دور اول پيروز خواهد شد: «من با همه استانها جز استان اردبيل تماس گرفتهام، نتايج اعلامشده با نتايجي که ما داشتيم هيچ تفاوتي نميکند و تقلبي صورت نگرفته است».
در واقع عدم همکاري فتنهگران در رسيدگي به اعتراضاتشان بر پايه طرح مشخصي بود که اجراي آن از مدتها پيش از انتخابات آغاز شده بود و چندان هم نبايد انتظار داشت کسي در روند افشاي «دروغ» بودن مدعيات خود همکاري نشان دهد. آنها کوشيدند با ادعاي تقلب از سنگيني شکست بکاهند و علاوه بر آن در خلال فعال کردن شکافهاي اجتماعي که به واسطه القاي حس مظلوميت در بخشي از جامعه بار احساسي نيز يافته بود، نظام را تحت فشار خياباني مجبور به باجدهي کنند. اين ديکتاتوري آنارشيستي که از ابتدا مبتلا به «فقر منطق» بود و تنها به مدد دوپينگ مالي و رسانهاي دشمنان انقلاب به حيات خود ادامه ميداد، در همان روزهاي نخست پس از انتخابات بويژه پس از نماز جمعه تاريخي رهبر انقلاب در 29 خرداد، دچار «فقر مقبوليت» نيز شد و از آن پس اين تنها اجتماعات حداکثر چندصد نفره بود که با سران فتنه همراهي ميکرد؛ اجتماعاتي که اغلب با ضرب و شتم مردم و تخريب اموال عمومي همراه ميشد. فتنهگران در تمام اجزاي اصلي راهبرد خود دچار اشتباه محاسبه شده بودند؛ نخست در محاسبه رفتار «نظام» و دوم در محاسبه منحني رفتاري «مردم» و البته شناخت از «شعور ملت». آنان ميپنداشتند نظام جمهوري اسلامي در غبار فتنه و با چند حرکت خياباني دست و پاي خود را گم خواهد کرد. چنين پنداشتي درباره نظامي که بيش از 3 دهه بر همه فشارهاي داخلي و خارجي فائق آمده است، بسيار سادهانگارانه است. اما اشتباه بزرگتر اين گمان بود که ميتوانند از طريق «شميرانيزه» کردن تهران و بهدنبال آن «تهرانيزه» کردن ايران، «پروژه فريب» را اجرايي کنند و ملت را در شناخت دشمن دچار اشتباه سازند. ملت ايران در 9 دي 88 براي چندمينبار و البته به شکلي ماندگارتر اثبات کرد شناخت «ديکتاتورها» و شکستن «بتها» را به خوبي از «امام» خود آموخته است.
***
امروز اگر ادعا کنيم حوادث پس از انتخابات دهم رياستجمهوري در سال 88 در کنار همه زشتيها و پلشتيها، پيامدهاي مبارکي براي ملت ايران داشته است، سخني به گزاف نگفتهايم. از ميان آن همه خيانت و دروغ و اغتشاش و آشوب که دلهاي پاک بسياري را آزرد، بصيرتي متولد شد که نظير آن را در ميان ملتها نهتنها در عصر حاضر که در طول تاريخ کمتر ميتوان سراغ داد. 9 دي 88 اگرچه در پي اهانتي عظيم به ساحت حضرت اباعبداللهالحسينعليهالسلام پديد آمد اما پرچمي شد که شرافت ملت بصير ايران را به رخ عالم کشيد و صحنههاي زيبايي از ايمان و اخلاص و اتحاد را به «اشک» ماندگار کرد و ثابت کرد دشمنان جمهوري اسلامي، دشمن حسينبنعلي(ع) هستند.