کد مطلب: 79761
دکترين چمران در جنگ چريکي فرهنگي
تاریخ انتشار : 1393/01/01
نمایش : 1103
به گزارش سلام لردگان, تاملي بر سخنان رهبر معظم انقلاب در روز نخست سال که در حرم امام هشتم انجام شد، ما را به روشهايي براي بررسي بهتر اوضاع و احوال جبهه جنگ فرهنگي و نرم در کشورمان ميرساند. رهبر انقلاب در بخشي از سخنان خود در اين مراسم فرمودند:

«بخش دوّم حرف من، دربارهي فرهنگ است. من در يک جمله عرض بکنم: عزيزان من! فرهنگ از اقتصاد هم مهمتر است. چرا؟ چون فرهنگ، به معناي هوايي است که ما تنفّس ميکنيم؛ شما ناچار هوا را تنفّس ميکنيد، چه بخواهيد، چه نخواهيد؛ اگر اين هوا تميز باشد، آثاري دارد در بدن شما؛ اگر اين هوا کثيف باشد، آثار ديگري دارد. فرهنگ يک کشور مثل هوا است؛ اگر درست باشد، آثاري دارد. الان دربارهي توليد داخلي حرف ميزديم؛ اگر بخواهيم مصرف توليدات داخلي به معناي واقعي کلمه تحقّق پيدا کند، بايد فرهنگ [مصرف] توليد داخلي در ذهن مردم جا بيفتد؛ اگر بخواهيم مردم اسراف نکنند، بايستي اين باور مردم بشود؛ اين يعني فرهنگ. فرهنگ يعني باورهاي مردم، ايمان مردم، عادات مردم، آن چيزهايي که مردم در زندگي روزمره با آن سر و کار دائمي دارند و الهامبخش مردم در حرکات و اعمال آنها است؛ فرهنگ اين است؛ اين پس خيلي اهمّيّت دارد. مثلاً در حوزهي اجتماعي، قانونگرايي ــ که مردم به قانون احترام بگذارند ــ يک فرهنگ است؛ تعاون اجتماعي يک فرهنگ است؛ تشکيل خانواده و ازدواج يک فرهنگ است؛ تعداد فرزندان يک فرهنگ است؛ اگر در اين چيزها بينش مردم و جهتگيري مردم جهتگيري درستي باشد، زندگي در جامعه جوري خواهد شد؛ اگر خدايناکرده جهتگيري غلط باشد، زندگي جوري ديگري خواهد شد؛ خدايناکرده به همان بلايي مبتلا خواهيم شد که امروز کشورهايي که خانواده را و بنيان خانواده را ويران کردند و شهوات را به راه انداختند ــ وَاتَّبِعوُا الشَّهَواتِ فَسَوفَ يَلقَونَ غَيّا، به آن سرنوشت دچار شدند. بنابراين تمرکز دشمنان بر روي فرهنگ بيشتر از همه جا است. چرا؟ بهخاطر همين تأثير زيادي که فرهنگ دارد. هدف و آماج تحرّک دشمنان در زمينهي فرهنگ، عبارت است از ايمان مردم و باورهاي مردم. مسئولان فرهنگي، بايد مراقب رخنهي فرهنگي باشند؛ رخنههاي فرهنگي بسيار خطرناک است؛ بايد حسّاس باشند، بايد هشيار باشند. نميخواهيم بگوييم همهي آسيبهاي فرهنگي کار بيگانگان است؛ نه، خود ما هم مقصّريم؛ مسئولان مختلف، مسئولان فرهنگي، مسئولان غير فرهنگي، کمکاريها، غلطکاريها، اينها تأثير داشته؛ ما همه را به گردن دشمن نمياندازيم؛ امّا حضور دشمن را هم در زمينهي مسائل فرهنگي نميتوانيم فراموش کنيم. امروز و از روزهاي اوّل انقلاب، دستگاههاي تبليغات، همهي توشوتوان خود را گذاشتهاند براي اينکه مردم را نسبت به پايههاي اين انقلاب بياعتقاد کنند. اين کارِ فرهنگي است؟ ايمان مردم را مورد تهاجم قرار دادند، باورهاي قلبي مردم را مورد تهاجم قرار ميدهند؛ اين را نميشود انسان نديده بگيرد...

امّا آنچه نقطهي مهمتر عرض من است، خطاب به جوانهايي است که در سرتاسر کشور فعّاليّتهاي فرهنگي را به صورت خودجوش شروع کردند که بحمدالله خيلي هم وسيع شده است. من ميخواهم بگويم آن جوانهايي که در تهران، در شهرهاي گوناگون، در استانهاي مختلف، در خود مشهد، در بسياري از شهرهاي ديگر کار فرهنگي ميکنند، با اراده خودشان، با انگيزه خودشان ـ کارهاي بسيار خوبي هم از آنها ناشي شده است که از بعضي از آنها ما بحمدالله اطّلاع پيدا کرديم ـ کار را هرچه ميتوانند بهطور جدّي دنبال کنند و ادامه بدهند. بدانند که همين گسترش کار فرهنگي در بين جوانهاي مؤمن و انقلابي، نقش بسيار زيادي را در پيشرفت اين کشور و در ايستادگي ما در مقابل دشمنان اين ملّت، ايفا کرده است. علاوهي بر اينها، مَراجع فرهنگي. مَراجع فرهنگي يعني چه کساني؟ يعني علما، اساتيد، روشنفکران انقلابي، هنرمندان متعهّد، اينها نگاه نقّادانه خودشان را نسبت به اوضاع فرهنگي کشور همچنان داشته باشند و تذکّر بدهند. البتّه من در مورد تذکّرات، معتقدم بايد با منطق محکم و با بيان روشن، نقطه نظرات صحيح را ارائه بدهند.»
جنگ فرهنگي؛ کلاسيک-منظم يا چريکي-نامنظم
دايرهالمعارف ويکي پديا جنگ کلاسيک را اينگونه تعريف کرده است: «جنگ کلاسيک يا نبرد متقارن به گونهاي از جنگ گفته ميشود که در آن از جنگافزارهاي متعارف نظامي و تاکتيکهاي تعريفشده، مشخص و معين نظامي استفاده شده و ميان دو يا چند کشور صورت ميگيرد. رويارويي دو طرف در جنگ کلاسيک باز بوده و نيروهاي دو طرف تعريف شده هستند.»
در جنگ منظم، سپاه دو طرف ساختاري منظم دارند و با برنامهاي مشخص که از قبل تعيين شده است عمل ميکنند. ساختار ارتشي که به جنگ منظم دست ميزند از دو بخش صف و ستاد تشکيل شده است. ستاد مسئول طرح ريزي، برنامه ريزي و نظارت بر اجراي دستورات بوده و معمولا در شهرها يا پادگانهاي مرکزي قرار دارد. قسمت اعظم صف نيز از کساني تشکيل شده که رويارويي مستقيم با دشمن صورت داده و دستورات ستاد را اجرا ميکنند.
دايرهالمعارف ويکي پديا جنگ نامنظم را اينگونه تعريف کرده است: «جنگ پارتيزاني يا جنگ چريکي (جنگ نرم چريکي) يکي از انواع جنگهاي نامنظم است که در آن گروه کوچکي از افراد مسلح (به ايمان و تقوا و علوم ديني، رسانه و فيلمسازي، رايانه، اينترنت، نويسندگي و ...) با استفاده از تاکتيکهاي نظامي دستبرد، گروگانگيري، خرابکاري، کمين، هجوم ناگهاني و غافلگيري به يک هدف نظامي آسيبپذير يا يک واحد نظامي بزرگتر حملهور شده و بلافاصله صحنه نبرد را ترک ميکنند. شيوه جنگهاي پارتيزاني سخت از شيوههاي بسيار قديمي جنگي است.»
صف و ستاد در جنگ نامنظم، به همان گروه کوچک خلاصه شده و توسط فرمانده عمليات راهبري ميشود. جنگ نامنظم هنگامي کاربرد پيدا ميکند که دشمن پيشروي زيادي کرده و به هر دليلي امکان جنگ نامنظم وجود نداشته باشد. گروهک چريکي در زمان مقتضي، حساسترين بخش دشمن را هدف گرفته و پس از وارد آوردن خسارت محل را ترک ميکنند.
نمونه هاي موفق جنگ چريکي
خداوند در آيه 249 سوره بقره ميفرمايند: «كَم مِّن فِئَةٍ قَلِيلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً كَثِيرَةً بِإِذْنِ اللّهِ وَاللّهُ مَعَ الصَّابِرِينَ» - بسا گروهى اندك كه بر گروهى بسيار به اذن خدا پيروز شدند و خداوند با شكيبايان است.
جنگ چريکي يکي از راهکارهاي رسيدن به اين پيروزي است اگر در راه رضاي خدا و اجراي فرامين او باشد.
حزب الله لبنان در طول 20 سال گذشته با استفاده از همين روش، بارها و بارها ارتش تا دندان مسلح رژيم صهيونيستي را به زانو درآورده است.
جنگ هاي نامنظم احمدشاه مسعود عليه ارتش عظيم شوروي در افغانستان هم با همين روش بود.
اما بهترين مثالي که مي توان براي عمليات چريکي زد شهيد مصطفي چمران است. شهيد چمران هم که دست به جنگ چريکي در کردستان زد به دليل نارسايي سيستم ارتش و جنگ منظم ما در آن زمان و در آن منطقه بود. آن دسته از جوانان کشور ما هم که به زعم مقام معظم رهبري در شهر خود کار فرهنگي ميکنند از قاعده شهيد چمران پيروي ميکنند. و از آنجايي که دکترين به معناي قاعدهالقواعدي است که تبديل به قانون منسجم و مصوب نشده و ميتوان از آن قواعد بسياري بيرون کشيد، پس جوانان علاقمند به جنگ نرم و فرهنگي ما، براي جبران ناکارآمدي سيستم فرهنگي کشور در جنگ نرم از دکترين چمران استفاده ميکنند و امام خامنهاي نيز دقيقا همين را ميخواهند. اين جمله از سخنان امام خامنهاي برداشت ميشود: داشتن دست بالا در جنگ نرم کنوني تنها يک راه دارد و آن هم استفاده از اين دکترين است.
ستاد جنگ فرهنگي در ايران
سوال مهمي که به ذهن متبادر ميشود اين است که چرا امام خامنهاي، با ارائه شعار سال، کار فرهنگي را از مردم طلب ميکنند؟ در پاسخ بايد گفت: ايشان ميبينند که سيستمهاي فرهنگي موجود در کشور فلج هستند و به نوعي دچار آنتروپي سيستمي شدهاند. از وزارت ارشاد و وزارت آموزش و پرورش و وزارت علوم تا ديگر دستگاههاي مرتبط همگي دچار نارسايي در امر اقناع و ارضاي قلب و ذهن جامعه هستند. اينجاست که کار به دوش افراد ميافتد.
سيستمهاي فرهنگي کشور به نوعي دچار آنتروپي سيستمي شدهاند. به عبارت ديگر سيستمهاي تعريف شده در جامعه ما توانايي جنگ منظم عليه دشمن در جبهه جنگ نرم را ندارند. اينجاست که کار به دوش افراد جامعه آن هم به صورت چريکي و جسته و گريخته ميافتد؛ به صورتي که هرجا احساس نياز کنند دست به اقدام ميزنند.
مشکل اساسي سيستمهاي اداري فرهنگي کشور ما اين است که در بهترين حالت، دست به تشويق و تنبيه ميزنند و تقريبا هيچکدام براي استفاده از روش اقناع و ارضا توانمند نيستند. همانگونه که در جنگ سخت چريکي، توانايي بالاي جسمي براي سرعت عمل بالا نياز است، در مغز و اساس جنگ نرم، توانايي در اقناع و ارضاي مخاطب مبناي کار است.
هر چند که نگارنده ميداند سرويسهاي رصدي دشمن، اين مطلب را مطالعه ميکنند اما در هر صورت بايد گفت که به دليل ناکارآمدي در طرحريزي و برنامهريزي براي صف جنگ نرم کشور توسط شوراي انقلاب فرهنگي و وزارت ارشاد، امروز به اينجا رسيدهايم که به دستور مقام معظم رهبري، جنگ منظم تبديل به جنگ چريکي شده است.
جنگ چريکي فرهنگي؛ کجا و چگونه؟
جنگ چريکي نظامي اهداف زيادي را مي تواند زير ضرب بگيرد اما گاهي نيز هدف از جنگ چريکي نظامي، حمله به متصرفات دشمن در خاک خودي است. جنگ نرم چريکي در اين قسمت با جنگ سخت چريکي منطبق مي شود.
اگر مسئولان فرهنگي کشور در جبهه جنگ نرم به تصرف کردن متون کتب دانشگاهي توسط مطالب اسلامي و ناب شيعي روي بياورند، به دليل ساختاري که در خود دارند، ناچارند که از روش جنگ منظم استفاده کنند. اما در جنگ نرم چريکي، گروهي از افراد مسلح به آنچه که قبلا گفته شد، اصلا تلاشي براي تغيير متون درسي نميکنند (هر چند اگر بتوان اين کار راکرد نور علي نور است) بلکه مثلا در مورد ولايت فقيه، سعي ميکنند عده اي از افرادي که در اين بحث اشکال وارد ميکنند را قانع و سپس ارضا کنند. اساسا جنگ نرم چريکي يعني هرجا هر مشکل فکري، ايماني، عقيدتي و رفتاري و فرهنگي که ديده ميشود مورد حمله قرار گيرد و در دو مرحله، ابتدا اقناع و سپس ارضا گردد. بهترين سلاح آن نيز، «خودعملگري» است. هر کسي ابتدا بايد از خودش و خانوادهاش شروع کند.
مفهوم اقناع و ارضا:
شخصي را در نظر بگيريد که به دليل تبليغات سوء دشمن، به باور رسيده و تصميم گرفته است تا جادهاي را بند بياورد. اين شخص به هر دليلي به شما اجازه عبور نميدهد. شما ميتوانيد براي رفع اين مشکل، با او صحبت کرده و به هر استدلالي که ميتوانيد او را قانع کنيد تا از سر راه شما کنار برود. تا اينجاي کار شما فقط مشکل خود را حل کردهايد و اگر بعد از اين کار به راه خود ادامه داديد ممکن است که اين شخص پس از عبور شما باز هم از سوي دشمن تحريک شده و به کار خود بازگردد. اما اگر گفتگوي خود با وي را ادامه دهيد تا جايي که به مرحله ارضا برسد، ميبينيد شخصي که تا ساعتي پيش مخالف شما جبهه داشت نه تنها ديگر سر راه شما نيست بلکه پشت سر قرار گرفته و مسير شما را ادامه خواهد داد.
يکي از مولفههايي که نبايد از آن غافل شد اين است که دقيقا مانند گروهکهاي چريکي که يک فرمانده دارند، در جنگ نرم فرهنگي نيز اين گروه کوچک بايد اعمال خود را با فرمانده خود تنظيم کرده و از اقدام خودسرانه شخصي پرهيز کنند تا مبادا به جاي اقدام عليه دشمن، ناخواسته عليه امنيت ملي خودمان اقدامي کرده باشند.
منبع. مشرق