به گزارش سلام لردگان به نقل از دانا، "فرهاد نظريان ساماني" در يادداشتي نوشت:
اين روزها خبرهاي بسياري حکايت از تغيير لحن کشورها و اتحاديههاي غربي نسبت به جمهوري اسلامي ايران دارد.سفر اخير کاترين اشتون، مسئول کميته خارجي اتحاديه اروپا و مسئول مذاکرات هستهاي به ايران و ديدار بدون هماهنگي وي با محکومين فتنه امريکايي- اسرائيلي 88 و حتي فعالين فمنيستي و اکنون تصويب قطعنامه گستاخانه پارلمان اروپا در اعتراض به وضعيت حقوق بشر و حمايت از اپوزيسيون نظام و بسياري از مسائل ديگر مصداق گستاخ شدن رفتار غرب و دخالت در امور داخلي ايران ميباشد که در سايه سکوت و انفعال مسئولان حوزه خارجي و دولتمردان تدبير و اميد انجام ميشود.
اين در حالي است که پيش از اين نيز توهين و تحقير ملت از زبان برخي مقامات امريکايي نيز شنيده ميشد. رخداد اين موارد که امروز با انتقاد بسياري از مسئولان نظام و نمايندگان محترم ملت مواجه شده، داراي علل و عواملي است که اين مقال فرصت را به بيان گوشهاي از آن فراهم ميکند.
بسياري از تحليلگران معتقدند که رويکرد دولت يازدهم علت اين گستاخيها شده است، ولي به زعم نويسنده علت را بايد کمي قبلتر از آن بررسي کرد و سپس به دولت يازدهم رسيد.
با به قدرت رسيدن هاشمي رفسنجاني و حضور وي در رأس قوه مجريه، همراهي جمعي از عناصر تکنوکرات و تأثيرگذار در عرصههاي اقتصادي، فرهنگي و سياست خارجي، زمينه زاويه گرفتن دولت از گفتمان امام(ره)، يعني حرکت از آزادي اقتصادي به اقتصاد آزاد، چرخش از عملگرايي ارزشي به سمت تسامح و تساهل، تبديل شدن دولت خدمتگزار به دولت کاسب و حرکت به سمت يک دولت و حکومت تکنوکرات شبيه مالزي، فراهم گرديد و آثار و تبعات عملکرد کارگزاران، شاخصهاي عدول از گفتمان امام(ره) را نمايان ساخت.
با تغيير ذائقه جامعه در پرتو عملکرد کارگزاران و تلاش حلقه کيان و برخي تئوريسينهاي تجديدنظرطلب با حاکميت جرياني با ديدگاهها و سليقهها و گرايشهاي خاص با شعار اصلاحطلبي و رويکرد توسعه سياسي بر عرصه قوه مجريه و مقننه، کشور وارد فاز جديدي شد.
اين مرحله از تاريخ سياسي نظام، با ساختار شکني و عبور از خطوط قرمز، ترويج تسامح و تساهل و اباحي گري، ارتباط گسترده با محافل بيگانه و عقب نشيني از مواضع مورد تأکيد رهبري و مردم در مسئله هستهاي صورت گرفت.
وجود سردمداراني منفعل و واداده در رأس دولت و وجود تمايلات شديد به سکولاريسم و غربيزاسيون کردن نظام در آنها، دشمن را تحريک به سوء استفاده از آنها کرد. در آن سالها وادادگي و ترس از تهديدات و ارعاب دشمن کار دولتمردان ما را به جايي رسانده بود که نامه فدايت شومهاي زيادي براي سران امريکا ارسال ميشد يا حتي در دستگيري سران القاعده، ايران کمکهاي فراواني به امريکا کرد تا از حمله حتمي به ايران (به زعم اصلاحطلبان) ممانعت به عمل آورد.
حتي رئيسجمهور وقت در سازمان ملل بحث گفت و گوي تمدنها را مطرح کرد و در مذاکرات هستهاي کار به جايي رسانده شد که ديگر چيزي براي از دست دادن يا حتي چانه زدن بر سر آن باقي نمانده بود که با واکنش مقام معظم رهبري در اعتراض به اين رويه ديپلماسي دولت مواجه شد.
دستاورد همه اين اقدامات اين بود که بوش ايران را محور شرارت معرفي کرد و بارها به تهديدات و خار و خفيف کردن ايران روي آوردند و زبان توهين آميز سران استکبار در مقابل ايران تبديل به يک عرف جهاني گشته بود.
با چرخش قدرت توسط مردم به سمت اصولگرايان و قدرتيابي مجموعه عظيمي که با پشتيباني مردم متدين خواهان تغيير وضعيت و بازگشت به گفتمان امام(ره) و رهبري بودند. آرام آرام زمينه اين تحول عظيم فراهم شد. ماحصل اين دوران به نظر بسياري از اهالي تحليل، تأثير فوق العاده ايران در معادلات منطقهاي و بينالمللي، خنثي شدن طرح خاورميانه بزرگ، تأثيرگذاري بر پيروزي حزب الله و حماس و بازدارندگي تهديد امريکا و تقويت جبهه مقاومت بود.
احياي مجدد گفتمان امام (ره) و بازگشت صلابت و استکبارستيزي به مجموعه دولت، شتاب در توسعه و سرعت پيشرفتها و تحول عظيم و گسترده در موضوع هستهاي به وجود آمد، به گونهاي که ديگر جبهه خصم با مسئولان ايراني واداده مواجه نبود بلکه با يک کشوري که در دنيا حرف براي گفتن داشت و با مشتي پر ايستاده، مواجه بود و ديگر زبان تهديد و ارعاب سست شده و قدرت بينالمللي ايران براي امريکا و غرب غيرقابل اغماض شده بود. اين مرحله از تاريخ که در دولتهاي نهم و دهم رخداد، تبلور اراده ملي بود. هرچند قدري در حوزه اقتصاد، کشور ضعفهايي را متحمل شد ولي راه آن را در نگاه ليبراليستي دنبال نکرد بلکه اقتصاد مقاومتي بود که به عنوان تنها راه حل در اواخر دولت دهم به صورت جدي از سوي مقام معظم رهبري مطرح شد.
دولت يازدهم اما پس از اين همه افتخارآفريني و بازگشت روح انقلابي به کشور، با شعار تدبير و اميد روي کار آمد. دولتي که از همان ابتدا چرخش چرخهاي هستهاي را تنها منوط به چرخش چرخ اقتصاد ميدانست و اينگونه برداشت شد که موضوع هستهاي در اين دولت با نگاه استراتژيک نگريسته نميشود. اين آغاز قصهاي است که دشمن آن را به خوبي درک کرده است. آن طور که در ابتدا با خوشبيني تمام دم از ارتباط با غرب زده ميشد با رفتار امروز غرب در برابر اين خوش مرديها و خوش بينيها در تناقض جدي است.
آغاز دهن کجيها و نگاه تحقيرآميز و استفاده از فرصت دولت يازدهم براي انجام رفرم و تشکيلات جاسوسي در ايران و دخالت آشکار در امور داخلي کشور، قطع به يقين يادآور همان دوراني است که دولت نه با ديد بلند مدت و انقلابي بلکه با ديد کوتاه و غربگرايانه به مسائل کشور نگريسته و ارزشهاي انقلاب و دستاوردهاي چند ساله نظام را در چشم به هم زدني به چوب حراج ميگذارد تا قدري اقتصاد جان بگيرد.
اگر خواهان تداوم مسير نظام هستيم، جز با رويکرد انقلابي نميتوان اين مهم را ادامه داد و با خستگي از انقلابيگري و نگاه پراگماتيسمي که امروز شعار برخي انقلابيون گذشته شده است، چيزي جز اضمحلال حاصل نخواهيم کرد. تا به امروز اگر برخي دولتها به جاي درک جايگاه اجرايي خود به سمت قانونگذاري و تدوين سياست پيش رفتهاند، امروز ديگر مجال اين نيست که دولت يازدهم به آزمون و خطا بپردازد و از سويي نيز بايد رويکرد خصمانه غرب براي دولت يازدهم آشکار شده باشد و اين درک حاصل شده باشد که حتي اعتمادسازي نيز ديگر نافع نميباشد. رهبر معظم انقلاب در ابتداي سال در سخنراني خود در مشهد مقدس، به خوبي راه حل را بيان داشته و نامگذاري سال 93 را نيز به مناسبت همين راهکار انجام دادهاند.
لذا مقتضي است که دولت با يک نگاه تاريخي، پنداشت خود را از غرب تغيير دهد و با همان دلسوزي براي حل مسائل، عملگرايانه و جهادي نه شعاري به سمت اقتصاد مقاومتي برود و به دولت يازدهم به عنوان کاملترين دولت که قدرت تمييز مسير صحيح را دارا ميباشد، نگريسته ميشود چراکه تجربه چندين دولت را با خود حمل ميکند و انتظار درصدي خطا نميرود.
انتهاي پيام/