آخرین اخبار
کد مطلب: 78471
ماجراي ديدار آخر رامين با مادرش/ اگر پسرم نباشد پس چه کسي از کشور محافظت کند/چشم انتظارت هستيم پسرم، برگرد
تاریخ انتشار : 1393/01/01
نمایش : 745

به گزارش  سلام لردگان به نقل از اترک نيوز، خانم فدايي مادر رامين حضرتي يکي از پنج مرزبان ربوده شده توسط تروريست ها در مرز سيستان و بلوچستان در حالي که بغض گلويش را گرفته و به زور اشک هايي را که در چشمانش حلقه زده را کنترل مي کند، تا برگونه هايش جاري نشود اين ها را برايمان مي گويد.

چطور از ماجرا باخبر شديد؟

*ما در روستاي گودالي سلاخ زندگي مي کنيم مثل اينکه از مرزباني خراسان شمالي چند نفري به روستا آمده بودند و به پدر رامين ماجرا را گفته بودند اما من بي خبر بودم، همسايه‌ها و فاميل که از اين ماجرا باخبر شده بودند به خانه ما مي آمدند و مي گفتند رامين از مرز فرار کرده است و اين‌ها چون او را پيدا کنند اين طوري به شما مي گويند.

اما من باور نکردم چون مي دانستم بچه من اين طور آدمي نيست که از خدمت فرار کند تنها کارم گريه شده بود و هر کسي که به خانه مان مي آمد حرف جديدي مي زد، تا اينکه عکس پسرم و چهار نفر ديگر از دوستانش را از اخبار ديدم و اونجا وقتي که گفت به پاکستان برده شدند آنقدر گريه کردم که نمي توانستم تشخيص بدهم عکس رامين من است.

اين مدت که از فرزندتان بي خبريد چه احساسي داريد؟

تمام کارم در اين مدت شده گريه و دعا براي آزادي پسرم و دوستانش اما با اين حال خدا را هم شکر مي کنم و به آن ها افتخار مي کنم چون اگر فرزند من به خدمت نرود، فرزند ديگري نرود پس چه کسي بايد از کشورمان محافظت کند.از دو برادر بزرگتر رامين که سربازي رفته اند هم يکي در مرز خدمت کرده بود ما با مشکلات خدمت در مرز آشنا بوديم.

رامين چند سال دارد؟

بيست و هفتم همين ماه روز تولدش است،‌ پسرم امسال تازه بيست سالش تمام مي شود دلم مي خواهد روز تولدش کنارمان باشد.

چند تا فرزند داريد؟

پنج تا بچه دارم، چهار پسر و يک دختر و رامين پسرسوم من است.

آخرين بار کي رامين را ديديد و يا تلفني صحبت کرديد؟

قبل از اين اتفاق رامين به مرخصي آمده بود و وقتي مرخصيش تمام شد و دوباره برگشت دو روز بعد اين ماجرا پيش آمد.

خاطره اي از آخرين باري که اورا ديديد داريد؟

رامين پسر خوب و آرامي بود اين بار که آمده بود به ما مي گفت من در مرز شهيد مي شوم يا به دست اشرار دستگير مي شوم اما ما حرفش را جدي نمي گرفتيم اين عکس که الان مي بينيد را هم همين دفعه گرفت.

چند ماه خدمت کرده بود؟

رامين آموزشي را ببرجند بود و حالا هم 10 ماه است که از خدمتش مي گذرد.

از زماني که اين اتفاق افتاده چطوري از وضعيت پسرتان باخبر مي شويد؟

به مرزباني بجنورد مي رويم و از وضعيتشان مي پرسيم اخبار شبکه‌هاي تلويزيون را هم نگاه مي‌کنم هر روز اخبار يک چيز مي گويد، چند روز پيش کانال پنج گفت آنها را آزاد کرده اند اما بعد اخبار بيست و سي گفت هنوز آزاد نشده اند آرزو مي کنم خبر درست آزادي آنان را بشنوم.

الان اگر رامين صدايتان را بشنود چه چيزي دوست داريد به او بگوييد؟

(اشک چشمانش را با گوشه چادرش پاک مي کند ) مي گويم چشم انتظارت هستيم پسرم، برگرد.

چه حرفي با تروريست ها داريد؟

همه اين کارها زير سر آمريکاست، من از مادران آن ها مي خواهم به آن ها بگويند فرزندم را به من برگردانند، پسر بزرگم گفته  آنها ايراني هستند اسم گروهشان عدل است پس چرا هم وطنان خودشان را اسير مي کنند، اين که عدالت نيست مگر فرزند من چه گناهي کرده بود در مرز داشت از کشورش محافظت مي کرد. خيلي دلشان مي خواهد عدالت را اجرا کنند بروند از هزاران مسلماني که هرروز در فلسطين ،سوريه و جاهاي ديگر به بي عدالتي کشته مي شوند حمايت کنند.

چه حرفي با مسئولان داريد چه انتظاري از آن ها  داريد؟

اين بيست و چهار روز به اندازه بيست و چهار سال به ما گذشته است تمام کارمان شده نگراني و گريه .

از آن ها مي خواهم رامين من و دوستانش را که حال روز خانواده آن ها را خوب مي فهمم در اين روزها که داريم به عيد نزديک مي شويم به عنوان يک عيدي به ما برگردانند.

 
 
 
 
ارسال کننده
ایمیل
متن
 



جهت عضويت در کانال های خبري سلام لردگان روی تصاویر کليک کنيد
پیوند
سايت رهبري

دولت

مجلس