|
کد مطلب: 77806
پدر شهيدم سلام! شهادتت مبارک!
تاریخ انتشار : 1393/01/01 نمایش : 764
به گزارش سلام لردگان؛ "فاطمه اسدي" دختر شهيد ابولقاسم اسدي، ديپلمات کشورمان که اخيرا در صنعا پايتخت يمن به شهادت رسيد، دلنوشتهاي را در اختيار باشگاه خبرنگاران قرار داد که در ادامه آمده است:
"به نام خداوندي که شهادت را مايه مباهات زمينيان قرار داد داستان به روايت بامداديست که پدرم را آوردند...از زبان دختري که دو روزي ميشود که صداي نازنين پدر را نشنيده است...
دختري که مايه مباهات روزها و شبهايش اين است که هم ماه تولد مردترين مرد زندگياش يعني پدر است. پدر شهيدم سلام! شهادتت مبارک باشد....منِ کمترين از شما اذن ميخواهم که چند سطري از زندگي شما را به روي ورق بياورم باشد که حق شما ادا شود و از من راضي باشيد.
روز اول آذر ماه سال 1339 خورشيدي بود که فرزند پسري در يکي از کوچههاي محله قديمي فلاح چشم به جهان گشود. نام او را " ابوالقاسم" نهادند. خانواده او از طبقه متوسط اجتماعي و به عقايد ديني بسيار پايبند بودند.
کودکيهاي پدرم در همان محله با کلاسهاي حفظ و قرائت قرآن کريم و مسجد و پاي درسهاي حاج آقاي مطلبي سپري شد. پدرم بعد از اخذ مدرک ديپلم اقتصاد و گذران 21 ماه سربازي در منطقه جبهه جنگ کردستان وارد وزارت امور خارجه شد و تا لحظه آخر در خدمت وزارت امور خارجه ايران مشغول بودهاند.
پدرم در محل کار با مادرم آشنا و زندگي عاشقانه خود را شروع ميکنند. حاصل اين عشق جاودانه سه فرزند به نامهاي محمد مصطفي، فاطمه و محمد عرفان است. بگذاريد از زمانهايي بگويم که پدرم را بهتر شناختم. از زماني که خودم را شناختم محبت و آغوش گرم و مهربانش را به خاطر دارم.
لبخند گرماش را و دست نوازشگر پدرانهاش را. از آن روزهاي کودکي پدر و مادر ما را با تربيت حسيني بزرگ کردهاند و ما را زير پرچم آل علي (ع) نگه داشتهاند. دست دلم ميلرزد ولي پدرم گويا اراده کرد تا مهمترين درس زندگي را اينگونه به ما دهد که نهضت حسيني در صحنه عمل است.
پدرم رفت تا ارزشهاي اسلام باقي بماند و هميشه به ياد دارم که پدرم هر وقت قرآن به دست ميگرفت، نگاهي محبتآميز به من ميکرد و سوال ميکرد بابا الان تو صفحه چندمي؟ و اين شور و شعفي در من بوجود ميآورد که من با پدرم قرآن ميخوانم و در اوقات نماز که برادرم را با خود به مسجد ميبرد و يا از او دعوت ميکرد تا در کنارش نماز بخواند و بعد از نماز به خنده و صحبت و شوخي ميگذراندند و اين باعث ميشد که برادرم بدون اينکه پدرم بخواهد وقت نماز او با عشق صدا بزند پدر وقت نمازه باهم نماز بخوانيم؟
 من به جرئت ميتوانم بگويم پدرم خانواده دوستترين مردي است که تا به حال ديدهام. تمام اوقات فراغت بعد از ساعات اداري را در منزل و در کنار خانواده به صحبت، مشاوره، سر به سر گذاشتن و يا انجام صله رحم با بزرگان فاميل و اعضاي ديگر خانواده ميگذراند. من اين روزها به خودم ميبالم مثل هميشه و بيشتر از هميشه که پدري همچون شما دارم.....
فقط پدرم دلم سخت تنگت است....... و کاش شما را همانطور که شايستهاش بوديد ميشناختم...."
انتهاي پيام/
منبع:باشگاه خبرنگاران
|
|
|
|