آخرین اخبار
کد مطلب: 77207
مقتدر مظلوم
تاریخ انتشار : 1393/01/01
نمایش : 729

براي شرح مي توان اينگونه بيان نمود که بسياري آنچه مي گويند از روي ندانسته هايشان است و برخي هم از روي کم دانسته هايشان، و البته که اين يک درد است که خيلي ها نمي خواهند بدانند و ياد بگيرند که سيستم حکومتي حاکم بر کشور جمهوري اسلامي ايران همانند ديگر کشور هاست با چند تغيير بنيادي مفيد و اثرگذار...

 

چون  ممکن است موضوعيتي در جملات با تيتر به وضوح پيدا نشود تنها چند نمونه بارز و مهم اين تفاوت ها را بيان مي نمايم ،شايد مفتحي باشد بر افکار پريشان و يا تکاني باشد براي آنها که خود را به خواب زده اند و نمي خواهند بيدار شوند. در کنون هر کشوري داراي تصميم گيرنده گاني است که به واسطه علم و تجربه و در برخي جاها دين؛ بر مردم نظارت و يا سلطه و يا رياست دارند و مي توان پيدا نمود کشورهايي که حکومتشان در کنار مردم و حکم راهنما را دارند. يک سوال : آيا در کشورهاي مدعي همچون ايالات متحده امريکا و يا بريتانيا کساني نيستند که بر اساس دانسته هاشان در سيستم حکومتي قرار گيرند؟ مطمئنا به وضوح مي دانيد که هست و اين يا در سلسله شورايي مطرح مي گردد و يا در زمره فردي، همچون يک قاضي که در اخر راي را صادر مي کند گرچه شايد ديگر قضات با او همکاري داشته باشند. و آيا  غير از اين است که در سيستم حکومتي جمهوري اسلامي ،هم شورا ها وجود دارند و هم فرد ، هم دين وجود دارد و هم علم، هم تجربه اثر دارد و هم مشارکت؟

خيلي ساده مي توان بيان کرد که در سيستم حکومتي اسلام، زنجير هاي مختلفي از مشارکت و هم رآيي از همين مردم سرزمين پارس دست به دست هم داده اند و کشور را هدايت مي نمايند.

کجاي دنيا را مي توان پيدا کرد که قواي مختلف بر هم نظارت داشته باشند و هيچ يک نتواند مدعي فوقيت را بر ديگري داشته باشد؟

کجاي دنيا و کدام حکومت و يا ايالت را مي شناسيد که چندين شورا مشورت مي کنند تا يک قانون به تصويب برسد، شورا هاي چند صد نفري تا چند نفري!!!

آيا تا کنون به اين امر فکر کرده ايد که در حکومت جمهوري اسلامي هم خدا وجود دارد و هم فرد!

آيا تا کنون به اين انديشيده ايد که در کشور خليج فارس هم ملي بودن ارج نهاده مي شود و هم ديني بودن به آن شکل که ايراني اسلامي مورد تاييد است !

بزرگ کردن واژه ها مدليست که مدتهاست پا در عرصه نظريه پردازان و مدعيان به اصطلاح روشنفکر(التقاطي و سکولار و موکداً الحادي ها) گذاشته است و توانسته اند اثراتي را نيز بگذارند و اما وظيفه است روشن گردانيم که نمونه آن ولايت وفقيه و يا کلمه اي چون مطلق و اين امثال است.

همانگونه که در بالا اشاره شده است حکومت ما همانند ديگر کشور هاست با اين تفاوت که کامل تر و به روز شده با آخرين ورژن از اديان است. مي توان به جرات گفت: که اگر به جاي اين کلمات چيز ديگري بود باز هم بودند افرادي که بزرگ نمايي کنند تا به اهدافشان برسند وگرنه اين کلمات که چيزي جز سخن اسلام را نمي گويند!!!   

حال بجاست در ارتباط ميان قوا و يا نهادهاي موجود در کشور اينگونه بيان نمود که شايد اسماء مختلف باشد ولي آنچه مهم است ماهيت است که نظام ما همانند ديگر کشور ها نيازمند به نظارت امنيتي و قضاوتي ست و ما نام آن را قوه ي قضاييه  نهاده ايم و براي بررسي و مشخص شدن قوانين قوه اي به نام مقننه نام نهاده ايم که مجري آن  نيز قوه ي اجرائئه نام دارد. واين ها دقيقا شبيه به همان چيزهاييست که در همه کشور ها لازمه حکومت داري و مردم داريست.

اينکه برخي ها به دليل عدم اطلاع صحيح، در جمهوري اسلامي مسئوليت ها را شخصي مي نامند و نهاد مقدس رهبري را با چانه زني هاي سياسي لايه دار زير سوال مي برند ،چندان ناآشنا نيست خصوصا براي آنها که دغدغه هايشان جز اثبات حقيقت نيست! خيلي ساده به عقب بر مي گرديم و نه در دهه هاي دور بلکه همين سالهاي پس از انقلاب را ورق مي زنيم. برخي ها که ماهيتاً و ذاتاً با ظهور يک نظام اسلامي در منطقه مشکل داشتند و چماق هاشان را برافراشته نگه داشتند؛ اينها که مشخص و معينند! اما بودند و هستند کساني که از ابتداي انقلاب بهانه جو شدند تا اثبات کنند اين انقلاب نيز يک نوع حکومت ديکتاتور سالار است و آنچنان بر طبل هاشان کوبيده اند که بيگانگان آنها را با احترامي مخفي پذيرفته اند. اما من يک سوال دارم: مگر در همين انقلاب يازده دوره رياست جمهوري طي نشده است؟ مگر نه اين است که ديدگاه و عملکرد  رياست جمهوران انقلاب در لايه هاي مختلف تفاوت هايي داشتند؟ مگر نه اين است که هشت سال کشور در بوته فرهنگ آنچنان متحول شد که ماهيت ها رو به زوال نهاد و ريشه هاي فرهنگ و سنن رو به خشکي گرويد؟ مگر فراموش شده است آن هنگام که برخي ها سکان را به سمت سرمايه داري ها چرخاندند تا کشور را از ويراني ها بيرون برند و البته که نيت ها را خدا داند اما آنچه مشخص است طرح ها و عملکرد هاست که مطمئنا امروز کاملا رد و مردودند؟ فراموش شده است دولت هايي که با شعار آمدند و کار کردند و برخي شعارهاشان نيمه کاره محقق شد و اما و اگر هايي را يدک کشيدند؟ و حال اصلي ترين سوال اين است: مگر همه ي اين آمد و شد ها در همين نظام و سيستم حکومتي نبود؟؟؟ جز اين است که مردم ايران در انتخابات آزاد خود هر وقت ديدند مديريتي ناکارآمد است آن  را با راي خود تغيير داده اند؟ و اگر ديکتاتوري در اين پروسه پيدا شود بايد به معناي اين واژه شک کرد!!! ( البته ذکر اين نمونه ها نمي تواند دليلي بر عدم پيشرفت انقلاب باشد، چه بسا از آنجايي که انقلاب ما يک آرمان الهي و پاک در بالاترين قله هاي پيشرفت و رشد را دنبال مي کند، درصدد برطرف نمودن اين نمونه هاست تا دولت يار آماده سکان داري گردد. )

چرا مقتدر مظلوم؟

ابتدا بايد شرح داد که واژه مظلوم با همه ي باري که دارد براي افرادي چون امام حسين(ع) به کار برده مي شود و اين مي تواند دليلي بر بالا بودن ارزش اين کلمه باشد! و البته بر اساس ماهيت لغوي در اين جا به دليل ناديده گرفتن ارزش و اهميت ولايت توسط برخي مدعيان به کار مي رود! به وضوح روشن است ارزش هر چيزي در زمان نداشتن آن مشخص مي گردد. مادامي که افرادي همچون دانشمند در نطق خود علي زمان بودن را از رهبر جامعه اسلامي نفي مي کند ، بايد مظلوم بودن امام حاظرمان را قبول کرد. او همان شخصيتي است که در بيانات خود در گذشته اهل تسنن را آنچنان به توپ بست که شيعه در اذهان بسياري ها منفور شد و اين چيزي جز ضرر براي جامعه اسلامي ارمغان نداشت و او همان کسي است که اکنون علي زمان بودن را نفي مي کند!!! مگر نه اين است که يک اختلاف اصلي ديدگاه ها در اهل تسنن و تشيع  همين قبول ولايت فقيه است؟ پس چرا افرادي اين چنين سريع تغيير ديد گاه پيدا مي کنند؟ به حق که با حضور اين افراد بايد ولي فقيه را مظلوم دانست...

و اما مقتدر بودن که آن هم از سالاري و اقتدار مملکت ايراني اسلامي هويداست. کجاي تاريخ مي توان يک انقلاب پيدا کرد که با هدايت ولي فقيه ظرف مدت سي و چهار سال آنچنان پيشرفت کند که دنيا آن را به عنوان يک ابر قدرت در ميزهاي مذاکره خود جاي دهد؟ به حق رهبر ما مظلوم مقتدر است...

 

 
 
 
ارسال کننده
ایمیل
متن
 



جهت عضويت در کانال های خبري سلام لردگان روی تصاویر کليک کنيد
پیوند
سايت رهبري

دولت

مجلس