کد مطلب: 76791
بزرگترين کلاهبرداري فرهنگي در تاريخ ايران...!
تاریخ انتشار : 1393/01/01
نمایش : 509
به گزارش سلام لردگان به نقل از آزادمهر وبلاگ انعکاسنوشت :
ميگن دو نفر کلاهبردار وارد شهري شدند و ادعا کردند بهترين و منحصر به فردترين لباس دنيا را مي بافند، پادشاه آن کشور، که مرد بوالهوسي بود، دستور داد آنها را به خدمتش ببرند و به آنها گفت: بايد اولين و تنها لباستان را در اين کشور براي من ببافيد… آنها قبول کردند و گفتند: پادشاها ما بهترين لباس را براي شما مي بافيم و اين لباس يک خصوصيت منحصر به فرد دارد آن اينکه فقط عقلا و افراد باهوش مي توانند آن را ببينند، پادشاه سرمست از اين خصوصيت گفت چه بهتر…
روزها گذشت و يک روز پادشاه، غلام خود را فرستاد تا لباس را ببيند، غلام وقتي به محل کار آن دو نفر رفت… تنها دو چوب ديد و لباسي نديد، اما وقتي به حضور پادشاه رسيد از ترس اينکه بگويند خنگ است شروع کرد به توصيف زيبايي لباس، روز ديگر وزير رفت و همين اتفاق تکرار شد، هر روز کسي مي رفت و اوصاف لباس نبوده را براي پادشاه نقل مي کرد و در پايان پادشاه خودش براي پوشيدن لباس رفت، وقتي وارد شد… لباسي نديد.
اما مطابق فکري که سايرين کرده بودند…. جرات نکرد بگويد لباسي نيست و عاقبت آن شد که پادشاه با يک شرت در مقابل همه مردم راه مي رفت و همه از ترس آنکه به آنها لقب خنگ گفته شود از لباس نبوده تعريف و تمجيد مي کردند ولي عقلاي واقعي مي خنديدند.
حکايت ما و فرهنگ غرب هم همين است….فرهنگي که به تن ما لباس فرهنگ پوچ خودش را مي پوشاند و با هاليوود و غول هاي رسانه اي اش، به ما القا مي کند: من بهترين و منحصر به فردترين فرهنگ دنيا را دارم،که مشخصه اش اين است که تنها آدمهاي با کلاس و روشنفکر و فهميده و دانشمند آن را درک مي کنند……آنروزي که اين کلاهبردار وارد جامعه ما شد ،انروزي که پوشش ما را عوض کرد و روشنفکران غرب زده، چون فرهنگ غرب را چشم وگوش بسته قبول کرده بودند،حرفي نزدند و فقط تاييد کردندو حتي خواص، از ترس اينکه ،ازمردم سنگ بي کلاس بودن و امل گيري بخورند، هيچ نگفتند ، انروزي که فرهنگ غرب با معماري بي حيايش، اشپزخانه اپن را اورد وانروزي که اين فرهنگ ،حضور بي مورد و غيرضروري زنها را در جامعه به بهانه تساوي حقوق زن ، افزودو غيرت را به با شعار مرد استعمارگر،از مردان گرفت،آنروزي که چشمان ما را شست و جور ديگري دنيا را ديديم و ادمها يش را ،و به ادمها و دنيا فقط و فقط به چشم بازار و کالا نگاه کرديم ……. انروز روزي بود که ما لباس فرهنگ و تمدن و اسلاميت خود را دراورديم و لباس فرهنگ غرب را پوشيديم ،لباسي که اصلا لباس نبود ،تارو پودي هم نداشت ، اما کمتر کسي پيدا شد که بگويد :لباسي در کار نيست و در واقع ما لخت و عور شده ايم……
حالا کار به جايي رسيده که بعضي مردم با افتخار لخت و عور(بدون ارزشهاي مذهبي و ملي) در ملاعام قدم مي زنند يکي هم نيست جرائت کند و واقعيت را بگويد، از بي غيرتي مردان و بي مبالاتي زنان و از اينکه بابا! جامعه با اين وضع حضور زنان به جامعه اي مصرفي و شهوتران و بي وفا تبديل مي شود…