آخرین اخبار
کد مطلب: 76660
آمريکا به معامله با ايران احتياج دارد
تاریخ انتشار : 1393/01/01
نمایش : 694

به گزارش  سلام لردگان به نقل از شبکه اطلاع رساني دانا  به نقل از مؤسسه بروکينگز، کنث ام پولاک کارشناس اين انديشکده، ضمن بررسي نگراني‌هاي ايران و آمريکا از توافق هسته‌اي، ادعا مي‌کند که يک چنين توافقي نياز به اعتماد سازي بيشتر داشته و هر دو طرف بايد امتيازاتي را به طرف مقابل اعطا کنند.

اگرچه شک و ترديد‌هاي معقولي از گوشه و کنار به گوش مي‌رسد، اما شواهد موجود نشان مي‌دهد که روحاني بر سر حرف‌هاي خود ايستاده است؛ او به‌عنوان يک اصلاح‌گر باهوش، به‌دنبال تغيير ايران از داخل و خارج است. به‌ويژه، او به‌وضوح مي‌خواهد به تحريم‌هاي چندجانبه خاتمه دهد و مايل است بر سر برنامه هسته‌اي ايران به توافق برسد تا بتواند آن را پيش ببرد.

به نظر مي‌رسد خطوط کلي يک معامله هسته‌اي به‌سرعت تشکيل شود. ايران غني‌سازي اورانيوم فراتر از 5 درصد خالص را متوقف مي‌کند و محدوديت‌ها را درمورد اينکه چه‌مقدار اورانيوم غني‌شده در سطح پايين مي‌تواند در کشور داشته باشد، مي‌پذيرد، تعداد سانتريفيوژ‌هايي را که مي‌تواند نگهداري کند، و نه کيفيت آنها را، محدود مي‌کند، تجزيه پلوتونيوم را انکار نموده و با نظام تحقيق و بررسي‌هاي سر‌زده، که معمولاً به پروتکل الحاقي مربوط مي‌شوند، موافقت مي‌کند. در مقابل، جامعه بين المللي بيشتر تحريم‌هاي مالي و تجاري تحميل شده بر ايران را، و نه تمام آنها را، برمي‌دارد.

چنين معامله‌اي، موهبتي الهي براي آمريکا، اسرائيل، عربستان سعودي و ساير متحدان ما در منطقه و فراتر از منطقه خواهد بود. اگر ما توانايي رسيدن به چنين معامله‌اي را داشته باشيم، بايد آن را دريابيم.

البته، ابهام فعلي بايد ما را محتاط‌تر کند. ما با موقعيت‌هايي مشابه با اين موقعيت در ايران و نقاط ديگر خاورميانه روبه‌رو بوده‌ايم که در نهايت نااميد کننده بودند. تقريباً به‌مدت دو دهه، کارشناسان خاورميانه معتقد بودند که خطوط گسترده صلح ميان فلسطيني‌ها و اسرائيلي‌ها به‌خوبي شناخته شده است. در طول دهه 1990، به نظر مي‌رسيد که چنين معامله‌اي به‌طور اجتناب ناپذيري آسيب ببيند و بالاخره درگيري پايان يابد. البته هرگز چنين اتفاقي نيفتاد. ما هنوز گمان مي‌کنيم که مي‌دانيم آن معامله به چه شکل است و بسياري آن را تا حدي بديهي مي‌دانند که فلسطيني‌ها و اسرائيلي‌ها بايد آن را بپذيرند. اما آنها آن را نپذيرفته‌اند و تعداد کمي از کارشناسان انتظار دارند که فلسطيني‌ها و اسرائيلي‌ها به‌زودي اين کار را انجام دهند.

ما بايد از شکاف‌هايي که صلح فلسطيني ــ اسرائيلي را، که از ديرباز مد نظر بوده، از کار انداخته است، اجتناب کنيم تا اين بلا بر سر معامله هسته‌اي ايران و آمريکا فرود نيايد. در ادامه توصيه‌هايي براي اين کار مطرح مي‌شود.

نگراني‌هاي آمريکا

در ميان آمريکايي‌ها، سه نگراني اصلي در رابطه با اين معامله وجود دارد؛ يکي اينکه ايراني‌ها در اين معامله تقلب کرده جهان را با زرادخانه هسته‌اي خود در حيرت فرو خواهند برد، همان‌طور که کره شمالي اين کار را انجام داد؛ دوم اينکه حتي اگر ايراني‌ها تقلب نکنند، اين معامله توانايي‌هاي تسليحات هسته‌اي را در تهران باقي مي‌گذارد که ممکن است روزي مورد بهره برداري قرار گيرد؛ و نهايتاً اينکه رفتار ايران فراتر از بلند پروازي‌هاي هسته‌اي آن، يعني حمايت از تروريسم و تلاش براي بي‌ثبات سازي خاورميانه، ممکن است باعث شود برخي با معامله‌اي که از توجه به اين مسائل غافل است، مخالفت کنند.

براي به حداقل رساندن اين خطر، که ايران احتمالاً بخواهد تقلب کند، توافق هسته‌اي نياز به دو ويژگي دارد که براي خلع سلاح موفقيت آميز کشوري که نمي‌خواهد خلع سلاح شود، مهم و اساسي است؛ ما اين را از مسئله عراق و کره شمالي آموخته‌ايم. نخست اينکه، اين معامله بايد شامل شرايطي براي تحقيقات سرزده، جامع و فراگير و بازبيني مداوم باشد. مانند عراق، بازرسان سازمان ملل بايد قادر باشند در هرزماني به هرمکاني که مي‌خواهند، بدون تأخير سر بزنند. فقدان اين نوع مجوز در کره شمالي قبل از سال 2006، در عراق قبل از سال 1991، و در ايران در حال حاضر احساس مي‌شود، که اين مسئله به اين سه کشور اين امکان را مي‌داد که به‌صورت مخفيانه تجهيزاتي را ساخته و بعضي اوقات آنها را به کار بيندازند. به‌هرحال، پروتکل الحاقي پيمان منع گسترش تسليحات کشتار جمعي (اِن‌پي‌تي) به‌منظور دفع اين خطر مطرح شد. اين پروتکل اختياراتي را به يک نظام تحقيقاتي سازمان ملل اعطا مي‌کرد؛ مشابه با آنچه در عراق پس از پايان جنگ خليج در سال 1991 ايجاد شد. لازم است به ياد بياوريم که اين تحقيقات بالاخره به ثمر رسيد، اگرچه دست‌کم پنج سال طول کشيد تا صدام متقاعد شود که برنامه تسليحات کشتار جمعي خود را کنار بگذارد.

علاوه بر اين، تجربه عراق نشان داد که تحقيقات نبايد متوقف شوند و بايد جامع باشند و نه لزوماً کامل و بي‌عيب. قبل از سال 2003، ما بر اين باور بوديم که اين تحقيقات تنها در صورتي مي‌توانند موفقيت آميز باشند که زير و بم برنامه مخفي تسليحات کشتار جمعي صدام را فاش کنند، با اين فرض که او ادامه فرآيند را در جايي که از تحقيقات دور مانده است، پيش خواهد برد. آنچه ما از مطالعات پس از يورش به برنامه‌هاي تسليحات کشتار جمعي عراق آموختيم، اين بود که تحقيقات مثمر ثمر واقع شده بود، نه به اين دليل که هرگونه اثري از اين برنامه‌ها را کشف کرده بود، بلکه به اين خاطر که به‌اندازه‌اي از اين برنامه‌ها کشف شده بود که تحريم‌ها همچنان ادامه پيدا کند. در نهايت نيز چون عراق تحمل اين تحريم‌ها را نداشت، صدام مجبور شد تمام اين سلاح‌هاي کشتار جمعي را تسليم کند، حتي آنهايي که از ديد بازرسان پنهان مانده بودند.

چيزي که احتمالاً پذيرفتن آن براي بسياري از آمريکايي‌ها و ساير غربي‌ها دشوار‌تر باشد، اين است که، به‌عنوان بخشي از راه‌حل توافقي، ايران مي‌خواهد اين اجازه را داشته باشد که توانايي غني‌سازي اورانيوم را حفظ کرده و برنامه محدودي براي انجام آن داشته باشد.

به اين ترتيب، تجربه عراق و کره شمالي نشان مي‌دهد که تحقيقات به‌تنهايي کافي نيست. تنها در صورتي که تحقيقات با تهديد تحريم‌هاي شديد همراه شود، مي‌تواند ثمربخش باشد. در مورد کره شمالي، تحريم‌هاي اعلام شده کافي نبودند؛ اين تحريم‌ها اساساً از منافعي جلوگيري مي‌کردند که پيونگ يانگ آنها را کم‌ارزش‌تر از زرادخانه هسته‌اي مي‌پنداشت. در مسئله عراق، تحقيقات با تحريم‌هاي سختگيرانه پشتيباني مي‌شدند که صدام در نهايت به اين نتيجه رسيد که مجبور است تسليحات کشتار جمعي خود را حذف کند، اگرچه اين به‌معني تحويل آنها بود. در اينجا متمم مهمي در الگوي عراق وجود دارد که به معامله احتمالي ايران مربوط مي‌شود؛ صدام تنها نقشه داشت که تسليحات کشتار جمعي خود را به‌طور موقت تسليم کند و با پشتکار در تلاش بود تا تحريم‌ها را تحليل ببرد و پس از آن، بازسازي برنامه‌اش را شروع کند. بنابراين، تحقيقات و بازرسي‌ها احتمالاً تا زماني ثمربخش هستند که تحريم‌ها معتبر و موثق باشند.

در ايران، هنوز تحريم‌هاي سخت و خشن در سر جاي خود باقي هستند. اين تحريم‌ها کمک کردند روحاني به قدرت برسد و آيت‌الله خامنه‌اي متقاعد شود که حداقل به او اجازه دهد به‌دنبال معامله‌اي با غرب باشد. خطر اين است که اگر تحريم‌ها به‌سادگي برداشته شوند، ممکن است ايران ديگر فشاري احساس نکند تا سهم خود را از معامله به انجام برساند، مخصوصاً به اين دليل که بسيار دشوار است به شوراي امنيت بقبولانيم که يک کشور تعهدات بين المللي خود را نقض کرده است تا تحريم‌ها را بر آن تحميل کند يا از نو تحريم‌هاي لغوشده را اعمال کند. به اين دليل، بهتر است تحريم‌ها را سر جاي خود باقي بگذاريم و آنها را براي دوره‌هاي قابل تجديد نظر به‌حالت تعليق درآوريم. به اين ترتيب، هروقت که ايران مظنون به تقلب شد، تنها يک وتو از طرف آمريکا، انگلستان يا فرانسه لازم است تا بلافاصله تحريم‌ها را سر جاي خود بازگرداند. به‌هرحال، مادامي که ايران پايان معامله را به تعويق مي‌اندازد، مي‌توان تحريم‌ها را به‌طور نامحدود به‌حالت تعليق درآورد؛ و اين رويکردي است براي موقعيت‌هاي بلندمدت که دولت‌هاي ملي و سازمان‌هاي بين المللي همواره آن را به کار مي‌گيرند.

چيزي که احتمالاً پذيرفتن آن براي بسياري از آمريکايي‌ها و ساير غربي‌ها دشوار‌تر باشد، اين است که، به‌عنوان بخشي از راه‌حل توافقي، ايران مي‌خواهد اين اجازه را داشته باشد که توانايي غني‌سازي اورانيوم را حفظ کرده و برنامه محدودي براي انجام آن داشته باشد. اين بدان معني است که ايران همواره مقداري ظرفيت باقي‌مانده براي توليد سلاح‌هاي هسته‌اي خواهد داشت. هيچ دليل مناسبي براي اين مسئله وجود ندارد که چرا تهران بايد به اين توانايي نياز داشته باشد؛ البته اين توانايي به مسئله غرور ملي براي ايراني‌ها تبديل شده است. با توجه به اينکه ايراني‌ها چه‌مقدار در اين برنامه سرمايه گذاري کرده‌اند، تاکنون چقدر در آن پيشرفت کرده‌اند، چطور به آن متعهد شده‌اند و براي ادامه آن چقدر سختي کشيده‌اند، در واقع غيرممکن است آنها توافق کنند که آن را به‌طور کلي واگذار نمايند.

اين محدوديتي است که ما بايد مايل به پذيرفتن آن باشيم. ممکن است اين محدوديت، ايده‌آل نباشد، اما بايد کافي‌تر باشد. اگر توانايي غني‌سازي ايران با بازرسي‌هاي سرزده، محدود و مقيد شود، و مهمتر اينکه توانايي او در مسلح‌سازي توسط همان بازرسي‌ها مهار شود، اين ظرفيت باقي‌مانده به حداقل خواهد رسيد. حداقل شش ماه يا شايد هم يک سال طول خواهد کشيد تا ايران بخواهد يک دستگاه خام هسته‌اي را مونتاژ کند، همان‌طور که يک بار تصميم به انجام اين کار گرفت، و به‌احتمال بسيار زياد، بازرسان چنين حرکت آغازيني را، قبل از اينکه بخواهد به ثمر بنشيند، کشف مي‌کنند. حتي اسرائيلي‌ها نيز اين مسئله را درک کرده‌اند؛ چرا که ايهود باراک، نخست وزير و وزير دفاع سابق، نشان داد که حاضر است غني‌سازي جاري ايران را بپذيرد و حتي مقدار کمي از ذخاير اورانيوم غني‌شده در سطح پايين را به‌عنوان بخشي از معامله با ايران به دست آورد تا به اين ترتيب، برنامه هسته‌اي ايران را مورد بررسي قرار داده آن را مهار کند.

بالاخره، ما نبايد گمان کنيم که اگر هم تقريباً به يک معامله هسته‌اي زودگذر با تهران دست يابيم، به‌معناي پايان تمام مشکلاتمان با جمهوري اسلامي خواهد بود. حتي روحاني و محمدجواد ظريف، وزير امور خارجه او، هشدار داده‌اند که روابط ايران با آمريکا هرگز دوستانه نخواهد بود. بدون شک، تهران به حمايت از شورشي‌ها، تروريست‌ها و ساير کساني که براي خرابکاري در متحدان آمريکا مشخص شده‌اند، ادامه خواهد داد. به همين دليل، آمريکا بايد بين تحريم‌هاي يک‌جانبه خود و تحريم‌هاي چندجانبه‌اي که طي هفت سال گذشته و در واکنش به مقاومت و جنگ‌طلبي ايران در مسئله هسته‌اي بر آن تحميل شده است، تمايز قائل شود. تحريم‌هاي چندجانبه بايد به‌حالت تعليق درآيد، در حالي که تحريم‌هاي يک‌جانبه بايد تا زماني که ساير رفتارهاي قابل اعتراض تهران تغيير نکرده است، به قوت خود باقي بماند. به‌هرحال، تحريم‌هاي ثانويه که آمريکا بر کشورهاي ديگر، که از موافقت با جديدترين تحريم‌هاي يک‌جانبه ما امتناع مي‌کنند، تحميل مي‌کند نيز بايد برداشته شوند؛ چرا که تهران احتمالاً مقاومت خواهد کرد و ناکامي ما در انجام اين کار، ما را درگير نزاعي با شريکان تجاري خود در اروپا و آسياي شرقي خواهد نمود.

نگراني‌هاي ايران

ما تنها کساني نيستيم که با شک و ترديد وارد اين معامله مي‌شويم. در ايران نيز کساني هستند که نسبت به اين معامله شک و ترديد دارند، مخصوصاً افراطي‌هاي نظام، که همچنان آمريکا را مانند جهنمي مي‌بينند که مي‌خواهد جمهوري اسلامي را ببلعد. تا حد قابل توجهي، وظيفه روحاني و اعتدال گرايان ايران است که مشکلات آنها را مورد توجه قرار دهند. البته ما نيز بايد آمادگي کمک کردن را داشته باشيم.

سرانجام، روحاني بيشتر نياز به رفع تحريم‌هاي چندجانبه خواهد داشت. او احتمالاً به تعهد آمريکا نياز داشته باشد، که به ايران تجاوز نکرده يا اقدام به سرنگوني حکومت در ايران نکند؛ همان‌طور که ما در مورد کوبا پس از بحران موشکي سال 1962 انجام داديم. او احتمالاً به تعهدي از طرف جامعه بين المللي نياز داشته باشد که ايران را در گسترش بخش انرژي هسته‌اي ياري نمايد. جامعه بين الملل اين کار را مي‌تواند از طريق تهيه راکتور‌هاي آب سبک انجام دهد که توانايي ايران را در ساخت تسليحات هسته‌اي به‌طور چشمگيري تقويت نخواهد کرد. روحاني همچنين احتمالاً به حمايت اقتصادي مؤسسه‌هاي مالي بين المللي، مانند بانک جهاني و صندوق بين المللي پول نياز داشته باشد. او حتي شايد سعي کند ايران را وارد سازمان جهاني بازرگاني کند، اگرچه با توجه به مقاومت آيت‌الله خامنه‌اي، اين کار بعيد به نظر مي‌رسد؛ چون آيت‌الله خامنه‌اي عقيده دارد که سازمان جهاني بازرگاني يک سازمان مخرب است که تقاضا‌هايش نظام جمهوري اسلامي را تحليل مي‌برد. آمريکا و متحدان ما بايد آماده باشند و بخواهند که با هيچ‌يک از اينها يا همه اينها موافقت کنند.

علاوه بر اين، ما نيز بايد آينده را بپرورانيم که اگر ايران قصد دارد امتيازات عميق‌تري ايجاد کند، بنابراين ما هم بايد اين کار را انجام دهيم، براي مثال، اگر ايراني‌ها قصد داشتند حمايت خود را از تروريسم رها کنند، به مخالفت خود با صلح عربي ــ اسرائيلي خاتمه دهند و همچنين دست از آسيب رساني به متحدان آمريکا بردارند، آمريکا نيز بايد قصد کند که منافع مثبت اقتصادي؛ مانند اعتبارات تجاري، ضمانت‌هاي سرمايه گذاري و حتي طرح‌هاي کمک‌رساني را گسترش دهد. ما همچنين مي‌توانيم پذيرش ايران را به‌عنوان بازيگر سياسي در منطقه پيشنهاد بدهيم؛ از جمله پذيرش تهران در وقايعي مانند گفت‌وگوهاي ژنو در مورد سوريه. بالاخره، اگر ايران قصد داشته باشد خريد تسليحاتي و آرايش و عمليات‌هاي نظامي خود را محدود کند، ما نيز بايد اقدام به تأسيس يک انجمن تأمين امنيت منطقه‌اي نماييم تا بتوانيم اقدامات اعتمادسازي را انجام دهيم. به اين ترتيب، شايد بتوانيم يک زماني توافقات کنترل سلاح را ايجاد کنيم که به ايران کمک مي‌کند نگراني‌هاي امنيتي قانوني خود را مورد رسيدگي قرار داده نيز ترس خود را از همسايگانش تسکين بخشد.

تمام اينها بسيار دور و خيال‌انگيز به نظر مي‌رسد و بدون شک هم همين‌طور است. البته روحاني قدم جسورانه‌اي را به‌سمت جلو برداشته است و به نظر مي‌رسد قصد دارد قدم‌هاي بيشتري بردارد. ما نبايد نگراني‌هاي خود را ناديده بگيريم، همان‌طور که او نمي‌تواند نگراني‌هاي رقباي داخلي خود را ناديده بگيرد. اما، ما بايد آمادگي اين را داشته باشيم که تمام آنها را مورد توجه قرار دهيم، و برخي خطرات را از طرف خودمان بپذيريم و به او کمک کنيم که ديگران را در تهران براي انجام اين کار متقاعد کند. ممکن است اين بهترين فرصت ما باشد که يکي از بزرگ‌ترين مشکلات پيشِ‌روي خاورميانه و سياست خارجي آمريکا را حل کنيم. ممکن است ديگر چنين فرصتي دست ندهد و اگر ما نتوانيم از اين فرصت پيش‌آمده، نهايت استفاده را ببريم، دو گزينه بدتر از همه پيشِ‌روي ما باقي خواهد ماند که يکي از آنها را بايد انتخاب کنيم؛ ايران هسته‌اي را پذيرفته و در خود هضم کنيم، يا براي جنگي ديگر در خاورميانه آماده شويم تا از هسته‌اي شدن ايران جلوگيري کنيم.

انتهاي پيام/

 
 
 
ارسال کننده
ایمیل
متن
 



جهت عضويت در کانال های خبري سلام لردگان روی تصاویر کليک کنيد
پیوند
سايت رهبري

دولت

مجلس