2-تاريخ پس از اتمام دولت سازندگي، اين را ثابت نموده است که هاشمي عمدتاً چيزي جزء متوسل شدن به خاطرات نيم قرن گذشته خود و مبارزات انقلاب و جنگ، براي بازگو نمودن و تطهير خود ندارد. چرا که مواضع هاشمي در دهه 70 و 80 تناقضات زيادي را به خود گرفته است چرا که براي رسيدن يا حفظ منصب هاي مختلف چاره‌اي جزء اين را نديده است. ايشان در سال 1378 همزمان با وقايع 18 تير و کوي دانشگاه، رسما در پشت تريبون نماز جمعه اعلام مي دارد که اين افرادي که در خيابان هستند، مشتي الوات مي باشند که به فکر امنيت و هزينه شدن نظام نيستند و کاملا آنها را نهي نمود. چون آن زمان آن را به نفع نظام که هيچ بلکه به نفع خود نمي دانست. در26 تير 1388 با حضور در نمازجمعه آخر خود حمايتش را از تمامي اغتشاش گران و زندانيان سياسي اعلام مي دارد و دل گرمي عجيبي به شورشيان مي دهد به طوري که بغض شادي در گلوي اين گروه حلقه مي زند. دليل اين موضع متناقض با قبل وي نيز آشکار است چرا که وهم تغيير در لايه هاي بالايي نظام وي را فرا گرفته بود و مصلحت خويش را در اين مي ديد که بر اين اريکه بتازد شايد نفعي وي را شامل شود. در هر حال هاشمي اگر هم تاييد صلاحيت شود چيزي جزء صحبتهاي نخ نماشده اقتصادي خود که در دهه 70 موجبات خرد شدن قشر متوسط و ضعيف جامعه شد و متوسل شدن به خاطرات زندان رفتن در زمان شاهنشاهي و تعاريف امام(ره) از خود ندارد.
3-هاشمي امروز احساس مي کند که مي شود با سخنان پوپوليستي فکر مردمي که بيش از سه دهه است زير بار تحريم ايستادگي کردند را به خود جلب کند ولي اين از درست تعريف ننمودن صحنه مي باشد که اين بار چون قبل، دامن گير شخص او شده است. واقعيت در عمل چيز ديگري است. حافظه تاريخي ملت ياراي همه‌ي سالهاي فقر و نداري را دارد. امروز ناجي کشور در اين فضا، تنها يک فرد عدالت طلب، کارآْمد و مقاوم در برابر غرب است تا مسير پاياني اين پيچ بزرگ تاريخي را به خوبي بپيمايد نه اينکه سازشکاراني همچون هاشمي پا به صحنه گذاشته و با له کردن وصيت امام خميني(ره) دائم بر کوس "سرجنگ نداشتن با اسرائيل" بزنند. دوره اينگونه صحبتهاي عوام فريب گذشته است جامعه با واقعيتي به نام مقاومت و پيشرفت مواجه و جانانه اين را به اثبات رسانيده است.
4-حمايت و تعريف از سياست هاي هاشمي و به وجد آمدن از حضور هاشمي در انتخابات بيش از اينکه ملت ايران را شامل شود، موجبات سرمستي و خوش رقصي اپوزيسيون و ضدانقلاب ها گشته است. تشخيص ناصالح بودن هاشمي براي رياست جمهوري جايي متبلور مي شود که دشمنان نظام دغدغه آمدن وي را در سر دارند. اين ملاک روشني است براي دست رد زدن به سينه هاشمي در انتخابات 92 چرا که قطعا مصالح دشمنان نظام در گرو آمدن وي مي باشد. از سويي نيز نگاهي به اعضاي ستاد انتخاباتي هاشمي که در روزهاي اخير منصوب شده‌اند، نشان مي‌دهد طيف موسوم به راست سنتي که همواره از همراهان و حاميان او بوده‌اند، هيچ جايي در فعاليت‌هاي هاشمي ورژن سال ?? ندارند و اين تيم اصلاح‌طلبان و فتنه‌گران در سال ?? است که خط اصلي ستاد هاشمي را هدايت مي‌کند. اين نيز خود ملاک روشن ديگري براي عدم صلاحيت هاشمي است.
5-نکته پاياني و مهم اين است که چطور هاشمي وارد اين گود رقابتي گشته است حال آنکه شخص او و خانواده‌اش عملا در گفتمان و عمل خود اين را ثابت نموده اند که اعتقادي به انتخابات ندارند و آن را تشريفاتي محسوب مي نمايند. اگر اعتقادي نيست، پس نفس اين حضور نشان از قبول اين روند نيست؟! باز هم حضور امروز هاشمي براي انتخابات يک بندي از مصالح شخصي وي را آشکار کرد، آنجا که نفع شخصي برا مصالحِ جمع، مي چربد. ديروز اگر انتخابات 88 را با رمز تقلب آغاز نمود چون صلاح کار را در آن مي دانست که کشور را به فضاي غبارآلود مبدل سازد و آن توصيه خانم مرعشي، همسر وي که عملا گفت اگر موسوي راي نياورد قطعاً تقلب شده است و به خيابان ها بريزيد، همه به منافع شخصي آقاي هاشمي گره خورده بود. روزي هم در اين اوخر بر آزاد بودن انتخابات تاکيد مي نمود و تلويحاً اين آزادي را در انتخابات نمي ديد ولي امروز در کمال ناباوري حاضر به آمدن شده است. نکته اي که وجود دارد اين است که آقاي هاشمي فردا هم اگر تاييد شود و راي نياورد قطعا چون به ضرر خود ديده است، سياست کهنه تقلب را پيش خواهد کشيد و تکرار ماجرا را به نحو ديگري رغم خواهد زد. اين تزلزل در نگاه هاشمي تضميني براي سلامت انتخاباتي او ندارد هر چند که با بيانيه‌هايي کاملاً عقلاني قصه را آغاز نموده است ولي با وجود شناخت از هاشمي، اين مسير پيج و خم زيادي را خواهد داشت.
زينب نظريان ساماني