آخرین اخبار
کد مطلب: 75008
پشت پرده استراتژي “تبِ خاتمي” در جبهه اصلاحات
تاریخ انتشار : 1393/01/01
نمایش : 759


  به گزارش سلام لردگان به نقل از مشرق- با فرار رسيدن فصل انتخاباتي جديد بار ديگر گذري در مواضع قاطبه عناصر اصلاح طلب نشان مي دهد آنان ظاهراً به آمدن «محمّد خاتمي» در انتخابات آتي اصرار دارند.

اين رفتار از طرف اين طيف سياسي در انتخابات «مجلس هشتم» و «رياست جمهوري دهم» نيز ديده مي شد؛ رفتاري که مي توان آن را تحت عنوان “خاتمي گرايي” يا “تبِ خاتمي” در جبهه اصلاحات تعريف نمود.

سئوال اساسي در اين بين مربوط است به اينکه اصلاح طلبان از روش فوق چه منافعي کسب مي کنند و در واقع مقصدشان از اين شيوه تبليغاتي چيست؟

ما بايد براي فهم باطن اين راهبرد تبليغاتي اصلاح طلبان از بگومگوهاي رسانه اي پا را فراتر بگذاريم و به لايه هاي پنهان تصميم گيري اصلاحات وارد شويم. واقعاً ساده انديشانه است که فرض کنيم آنهايي که با آمدن خاتمي در رؤياي “دوم خرداد” جديدي هستند، به اين گفته خود ايمان داشته باشند.

در حال حاضر اين سئوال مطرح است که آيا اصلاح طلبان واقعاً پيام هاي روشن مردم را دريافت نکرده اند؟ خاتمي در انتخابات «مجلس هشتم» در تهران با برند “ياران خاتمي” ليستي از وزرايش را به رقابت گذاشت و تمام قَد از آن دفاع کرد؛ تلاش هايي که باعث نشد حتّي يک نفر از ليست به «مجلس هشتم» راه يابد.

ادّعاي تحريم انتخابات توسّط وي و مابقي اصلاحات نيز هرگز نتوانست مشارکت مردم در انتخابات «مجلس نهم» را متزلزل کند به‌طوريکه مشارکت ??% مردم در کشور و ??% در تهران در قياس با انتخابات قبلي مجلس پيروزي بزرگي براي ملّت و نظام عنوان شد.

حمايت خاتمي از «هاشمي رفسنجاني» و «ميرحسين موسوي» در دوره نهم و دهم رياست جمهوري هم کاري از پيش نبرد. لذا سخت است که باور کنيم اصلاح طلبان به رأي آوري خاتمي ايمان داشته باشند.

از اين گذشته حضور خاتمي در انتخابات آتي بعنوان کانديدا و تأييد صلاحيتش توسّط سازوکارهاي منطقي و قانوني بطور جدّي در هاله اي از ابهام قرار دارد.

براي پذيرش اين گزاره کاملاً منطقي کافيست به اقدامات «محمّد خاتمي» در اثناي «فتنه تهران ??» نگاه دوباره اي انداخت که البته از حوصله مطلب خارج است.

بنابر اين شايد اصلاح طلبان در گفتار و در برابر رسانه ها و افکار عمومي ادّعا کنند که خاتمي نقشي در فتنه نداشته است امّا بي شک خودشان که در کنار خاتمي طيّ ? ماهه فتنه و پشت پرده ها حضور داشته اند، نمي توانند در يک عرصه حقيقي نقش وي را کتمان کنند. ضمن اينکه اصلاح طلبان بخوبي مي دانند؛ نظام و دستگاه هاي نظارتي آن بيشتر از آنان به عملکرد خاتمي اشراف دارد. لذا وجدان اصلاح طلبان تأکيد خواهد کرد که حرف زدن از حضور خاتمي و تأييد صلاحيّتش يک گزاره مضحکِ غيرواقعي است.

علاوه بر اين شايد افکار عمومي از بازي هاي اصلاح طلبان بر سر آمدن و نيامدن خاتمي به ترديد بيفتد ليکن عناصر سياسي اين طيف بهتر مي دانند که آيا وي آمادگي حضور در يک انتخابات ديگر را دارد يا خير؟

واقعيّت اين است که خاتمي در اواخر عُمر دولتش، درست وقتي که مشاورين عالي اش و حجم انبوهي از رسانه هاي “دگرانديش” دوم خردادي شعار “عبور از خاتمي” دادند و ماشين تنفّر از وي را به بهانه “نوستالژي اصلاحات” روشن کردند؛ متوجّه شد که براي کارهاي اجرايي ساخته نشده است.

خاتمي معتقد است که حضورش در دولت فقط يک ايجاب تاريخي بوده و او بهتر است در قالب يک تئوري پرداز اصلاح طلب و البته جهاني! نقش خويش را بازتعريف کند. (کما اينکه خبرهاي جسته و گريخته جبهه اصلاحات همين معنا را تأييد مي‌کند)

رفتار پيچيده وي در «فتنه ??» از همين تعبير ناشي مي شود زيرا او جايگاه خويش را بالاتر از يک بازيگر سياسي تعريف مي کند بنابر اين نقش “لژيونري کودتاي مخملي” را به «موسوي» مي دهد. او ترجيح مي دهد در قالب تئوري پرداز اصلاحات، مديران اين مجموعه و بدنه اجتماعي اصلاحات را به سمت يک اصلاحات آرام براي حکمفرمايي “اسلام ميانه” در کشور بسيج و رهبري کند، تأسيس «بنياد باران» و مديريّت آن نيز در همين مختصّات قابل فهم است.

با اين تفاسير چرا اصلاح طلبان با علم به بي نتيجه بودن حضور خاتمي مي خواهند از وي يک “غول انتخاباتي” بسازند؟

هر چند خاتمي نمي تواند و نمي خواهد که دوباره بازيگر سياسي باشد امّا با توجّه به کارنامه اش و بويژه قدرت اجماع برانگيزش مي تواند نقش هاي بالاتري داشته باشد.

در حال حاضر عمليّات رواني ــ رسانه اي اصلاح طلبان و اپوزسيون خارج نشين در رابطه با پيگيري راهبرد “تبِ خاتمي” در بازيابي و ساخت سه نقش زير تعريف مي شود:

اوّل- خاتمي به مثابه نماد اصلاحات: از نظر استراتژيست ها و تئوريسين هاي حزبي اصلاحات چون خاتمي نماد پيروزي اصلاح طلبان در «? خرداد ??» و شروع حرکت رفّرميستي در «جمهوري اسلامي» بوده است، مادامي که بر گفتمان کلّي اصلاح طلبي تأکيد مي کند اين پالس را به اپوزيسيون داخلي و خارجي و بدنه اجتماعي اصلاحات ارسال مي کند که جنبش زنده است.

دوّم- خاتمي به مثابه سرمايه اجتماعي: نماد بودن خاتمي کارکرد بالاتري نيز به اصلاحات مي دهد. در حقيقت کنشگري وي در سطوح بالايي مي تواند محلّي براي اجماع نخبگان سياسي اصلاح طلب و بدنه اجتماعي آنها براي پيريزي پروژه هاي بعدي اين گفتمان باشد. اين نماد مي تواند خروجي هاي راهبردي اتاق فکر اصلاحات را در قالب يک خيزش جديد اجتماعي تئوريزه و متبلور نمايد.

سوّم- خاتمي به مثابه قدرت چانه زني: پديد آرودن اين انگاره در جامعه که خاتمي يک سرمايه اجتماعي بزرگ براي گفتمان رفّرميستي است و داراي اعتبار و محبوبيّت بالايي در لايه هاي اجتماعي است اين زمينه را فراهم مي آورد که اصلاح طلبان بتوانند از نظام و گروه هاي سياسي همسو با آن باج گيري کنند. به بيان بهتر کارکرد سوّم اين عمليّات رواني مهندسي شده، مي تواند سازنده اهرم فشاري در روزهاي گفتگو باشد.

چهارم- خاتمي به مثابه دستگاه رهبرساز: در جنبش ها و خيزش هاي اجتماعي تمام دنيا يک صحنه معمول وجود دارد، اينکه رهبر قديمي در اقدامي نمادين سکّان جنبش را به نفر بعدي مي سپارد و اين نشان دهنده شيفت “رهبري اجرايي” از فردي به فرد بعدي است. براي لمس بهتر صحنه اي را به ياد آوريد که خاتمي تاجي از گل را بر گردن «موسوي» انداخت و فرمان تغيير “رهبري اجرايي” را به اصلاحات صادر کرد.

حال به جملات عناصر سياسي اصلاحات و کارگزاران درباره کانديداتوري خاتمي باز گرديد، عموماً شاهد يک دوگانه به هم چسبيده شامل “کانديداتوري هاشمي- خاتمي” هستيد؛ و درست همينجا اين تئوري به ذهن متبادر مي شود که: آيا خاتمي تاج گل بعدي را براي هاشمي آماده مي کند؟.

 
 
 
ارسال کننده
ایمیل
متن
 



جهت عضويت در کانال های خبري سلام لردگان روی تصاویر کليک کنيد
پیوند
سايت رهبري

دولت

مجلس