آخرین اخبار
کد مطلب: 74670
آقاي خامنه اي سلام
تاریخ انتشار : 1393/01/01
نمایش : 801

نمي دانم نسل اول دوم و يا سوم انقلابم ؟ اما فرزند انقلاب خميني کبير هستم سعي مي کنم انقلابي باشم اما انقلابي بودن سخت است.

نمي دانم چگونه شما هنوز هم انقلابي مانديد؟ انقلابيون دنيا همه خسته شدند اما تو خسته نشدي ، آقا جان خسته نباشيد .

يک بار شما را ديدم واشک در چشمانم حلقه زد آن زماني بود که در کلاس سوم راهنمائي تحصيل مي کردم و به مناسبت روز دانش آموزبه عنوان دانش آموز ممتاز خدمت رسيدم چه روز زيبائي بود آن روز .

اما چرا برايتان نامه مي نويسم .

نمي دانم اين نامه به دستتان مي رسد يا نمي رسد ؟ آيا نامه را مي خوانيد يا نمي خوانيد؟اما چرا مي نويسم ؟

آقا جان ! 23 سال است که پير و مرادمان خميني کبير ديگر در بينمان نيست و سکان دار کشتي انقلاب در اين چند سال شما بودي ، آقا جان خسته نباشي .23مرا به ياد 23 سال صبوري و تلاش پيامبر عظيم الشانمان حضرت محمد (ص)مي اندازد 23 مرا به ياد 23 سال رنج و مجاهدت مولايمان علي (ع) مي اندازد.

نمي دانم تا به حال کسي به شما بابت اين 23 سال خسته نباشيد گفته يا نه؟ اما من مي گويم .

23 سال پر درد ورنج را گذراندي تا نامردان و نا اهلان انقلاب را از مسير خود خارج نکنند و اگر تو نبودي معلوم نبود چه بر سر انقلاب مي آمد پس آقا جان خسته نباشي ، خدا قوت.

نمي دانم که در سال هاي پس از امام از دوستان و دشمنان چه ديدي وچه شنيدي اما مي دانم که در آسايش و آرامش نبودي ، آقا جان خسته نباشي .

چند سالي را در يکي از کشورهاي خارجي تحصيل مي کردم صاحبخانه ام سرهنگ باز نشسته اي بود که در ناز ونعمت زندگي مي کرد نمي دانم در نماز جمعه تهران چه گفته بودي که روزي در حالي که مي گريست به من گفت : رهبر تو عزت اسلام است آنروز احساس غرور کردم اما معناي کلامش را نفهميدم اما امروز درک مي کنم که او چه گفت.

زماني که به عربستان رفته بودم در مسجد النبي در روضه الرضوان مسلماني کويتي تو را شمشير اسلام ناميد اما من معناي کلامش را نفهميدم اما امروز درک مي کنم .

زماني که در مسجد الحرام بودم شيعه اي بحريني برايم گفت که چگونه شيعيان بحرين به خاطر هيبت و عظمت جمهوري اسلامي آزادانه زندگي مي کنند و آن را از برکت وجود تو مي دانست اما من معناي کلامش را نفهميدم اما امروز درک مي کنم که او چه گفت.

زماني که در رستوراني در امارات متحده عربي با دوستان اماراتيم در مورد مسائل گوناگون صحبت مي کرديم ايشان از فساد و زن بارگي شيوخ مي گفتند و من احساس غرور مي کردم .

زماني که در فرودگاهي لوکس جوان روسي را ديدم که وقتي فهميد ايراني هستم پنهاني عکس خميني را که داخل وسايلش بود نشانم داد بر خود لرزيدم و اشک در چشمانم حلقه زد . از او سئوال کردم تو مسلماني ؟ گفت : نه ! مسيحي ارتودکسم . گفتم : پس عکس ؟ گفت اگر خميني آن ميخائيل را تغيير نداد اما اين ميخائيل را آدم کرد . آنروز ياد جمله حضرت امام افتادم که گفت ما انقلابمان را به دنيا صادر مي کنيم .

در سعي صفا و مروه مسلمان الجزايري را ديدم که در حالي که آداب حج را به من مي آموخت از نوه اش مي گفت که به خاطر عشق به خميني اسمش را روح ا... گذاشته بود به ياد گفته شما افتادم که فرموديد عشق به خميني عشق به همه خوبيهاست.

دوستي اتريشي دارم که مسلمان نيست اما آرزو مي کند در ايران زندگي مي کرد ، از او پرسيدم مگردر ايران ما چه داريم که تو نداري گفت : بوي خميني .

دوستي مالزيايي دارم که گاه گاهي با هم چت مي کنيم او مي گفت : دکتر ماهاتير محمد اگر ملت ايران را داشت دنيا را مي گرفت .

آقا جان به خدا ملت خوبي داريم . آرام ، صبور و استوار و شما خوب مي دانيد اين ملت دنيا را نمي خواهد . آقا جان تو را به خدا به مسوولين کشور بگوئيد گند نزنند و به حساب اسلام نگذارند !

ايران چشم و چراغ ملت آزاده دنياست . آقاي من ، من نه بسيجيم نه حزب الهي نه گروه فشاري نه راستي نه چپي نه اصلاح طلب نه اصول گراو نه ملي مذهبي نه سبزم نه زرد و نه قرمز و آبي، من دانشجو هستم . نه بسيجي نه انجمني نه تحکيم وحدتي نه اقليت نه اکثريت من فدايي رهبرم فدايي آقايم سيد علي همانگونه که اگر خميني بود جانم در دستان او بود.

آقا جان ! بعضي ها مي گويند شما تنهاييد ! بگويند ، نگويند ، هنوز ما زنده ايم و تا زنده ايم غيرت انقلابي داريم . ما اجازه نمي دهيم سلاله زهراي اطهر(س) و فرزند خلف خميني تنها بماند .

آقا جان به ايشان بگو که تنها نيستي .

آقا جان ! آمريکا و اروپا ما را از تير و تحريم مي ترسانند به ايشان بگو سينه هاي ما سپر تيرهاي آنان است . به ايشان بگو ما وجب به وجب خاک ايران را از خون آنان سيراب مي کنيم و از کشته هايشان پشته مي سازيم و حسرت يک روز مستي در خاک ايران را به دلهايشان مي گذاريم .

آقاي من ! به خدا قسم که کسي را به شجاعت تو نديدم . آقا جان اينها مي دانند شهادت چيست؟ دو کوهه کجاست ؟ فکه ، طلائيه ، اروند کجاست ؟

به خدا قسم که مي دانند اما ........ مولاي من به آنان بگو آن زمان که اراده کنند پوتين سربازانشان در خاک ما قرار گيرد ما با اراده و ايمانمان پيکر سربازانشان را تکه تکه مي کنيم و بر پيکرهايشان مي تازيم چرا که اراده کردند پا بر خاک ما بگذارند.

آقاي من ! به آنان بگو ما اهل جنگ نيستيم ما به دنبال آرمان خميني و اعتلاي نام جمهوري اسلامي ايران در جهان هستيم اما واماندگان از قافله ايم و آن زمان که قافله سالارمان ندا دهد مرگ را در آغوش مي گيريم و بر دشمن مي تازيم و مگرتاکنون شربتي شيرين تر از شهادت در کام ما ريخته شده ؟

مولاي من ! به آنان بگو که چرا ما را از تير هايشان مي ترسانند ؟ مگر تاکنون پيکر هاي ما زخم تير هايشان را نچشيده ؟

آقاي من ! به خدا قسم که با پيکر هايمان در مقابلشان مي ايستيم اگر پاهايمان را قطع کنند با دست مي ستيزيم و اگر دستهايمان را قطع کنند بدن هايمان را به آتش مي کشيم تا آتش کينه مان پيکرشان را به خاکستر تبديل کند .

مولاي من ! به آنان بگو ما اهل جنگ نيستيم اما اگر بخواهند روياي چندين ساله شان را تعبير کنند خواب ناز را از چشم هايشان مي رباييم وآن چنان مرگ را در آغوش مي گيريم که حسرت مرگ بر بستر بر دلهايشان بماند.

آقاي من ! تو تنها نيستي تو ملتي داري به استواري کوه به وسعت دريا و به پاکي و زلالي آب و به کوبندگي رعد پس چرا ما را مي ترسانند ؟

به خدا قسم که خليج هميشگي فارس آرزوي رنگين کردن آبش با خون هايشان را دارد .

مولاي من ! به آنان بگو آن زمان که تو فرمانمان دهي صفير گلوله هايمان گوش هايشان را نوازش مي دهد و کينه چندين ساله مان چون آتشفشاني فوران مي کند و آن چنان در آتش خشممان مي سوزند که ازپيکرهاشان جز خاکستري بي ارزش باقي نماند .

به ايشان بگو ما اهل صلحيم و سازش اما اگر بجنگيم و تو فرمانمان دهي آن چنان انتقام آن هشت سال آن هشت سالي که گلوله هاي آنان سينه هاي برادرانمان در کردستان و خوزستان را دريد و خون مطهرشان را بر زمين ريخت مي گيريم که صداي ضجه مادران سربازانشان گوش دنيا را کر کند .

مولاي من ! قسم به روح رسول الله (ص) وقسم به فرق دريده علي (ع) و پهلوي شکسته زهرا(س) که ما گوش به فرمان توئيم و آن کاري را انجام مي دهيم که تو بگوئي .

قسم به خدا که تو شجاعت را از خميني به ارث بردي مولاي من به ايشان بگو آرزوي ما اين است که نظام مقدس جمهوري اسلامي را به دستان مولا و آقايمان مهدي (عج) بسپاريم و بر سر اعتقادمان سر مي بازيم

( الهم عجل لوليک الفرج )

آقاي من ! تو نه بت مني و نه من بت پرست . تو رهبر مني و من مطيع تو . همان گونه که سلمان مطيع محمد (ص) و علي (ع) بود من نيز فرمانبردار توام.


جاني دارم که آرزو دارم آن را در راه اسلام و محمد رسول الله (ص) فدا کنم پس جان من در دستان توست زيرا که مي دانم تو در راه اسلام قدم بر مي داري . هر زمان که اراده کني جانم را فداي راه و هدف تو که همان راه و هدف خميني کبير است مي کنم مولاي من برايم دعا کن تا خداي باريتعالي شهادت در راه اسلام را نصيبم فرمايد و لايق سربازي در راه محمد رسول الله (ص) گردم .

آقا جان 23 سال گذشته و گرد پيري بر رخسار مبارکت نشسته ، خسته نباشي .

فرزند خميني

(منبع قطره )

 
 
 
ارسال کننده
ایمیل
متن
 



جهت عضويت در کانال های خبري سلام لردگان روی تصاویر کليک کنيد
پیوند
سايت رهبري

دولت

مجلس