آخرین اخبار
کد مطلب: 73673
بررسي تاثيرات متقابل نظام بين‌المللي و انتخابات رياست‌جمهوري آمريکا
تاریخ انتشار : 1393/01/01
نمایش : 932

به گزارش سلام لردگان به نقل از فارس-  بسياري از نظريه‌پردازان رئاليست و نورئاليست، هنوز هم قدرت نظامي را محوري‌ترين مساله در نظام بين‌الملل مي‌دانند هرچند که بسياري از آنها به اهميت مقوله‌هاي ديگر چون اقتصاد و فرهنگ نيز پي برده‌اند. با اين حال، اصلي‌ترين شاخصه قدرت در گفتمان واقع‌گرايي، همچنان قدرت نظامي است.

ايالات متحده آمريکا در گستره کلاسيک نظامي، قوي‌ترين قدرت نظامي جهان محسوب مي‌شود. 5113 کلاهک هسته‌اي که بيش از 2000 فروند از آنها آماده شليک هستند، تنها يکي از جنبه‌هاي بضاعت نظامي کشوري است که جهان را فرامي‌خواند، تا در برابر «تهديد هسته‌اي ايران» متحد شود!

بودجه نظامي سالانه ايالات متحده نيز تقريبا خود به تنهايي معادل بودجه نظامي ساير کشورهاي کره زمين است. با اين وصف در نظام بين‌المللي که قدرت نظامي در آن حرف اول را مي‌زند و تمام اعضاي دائم شوراي امنيتش را کشورهاي صاحب بمب اتمي تشکيل مي‌دهند، ايالات متحده آن‌قدر قلدر محسوب مي‌شود که جايگاه مهمي داشته باشد.

برخي از تحليلگران پس از فروپاشي بلوک شرق، از ايالات متحده به مثابه تک‌قطب بين‌المللي يا «هژمون» ياد مي‌کنند و به اين معنا، تمام نظام‌هاي امنيتي جهان را با محوريت هژمون مورد تعريف قرار مي‌دهند. بنابراين، کشورهاي جهان از منظر هويتي تعريفي جز متحد هژمون يا مخالف هژمون ندارند. بوش پسر، رئيس‌جمهور سابق ايالات متحده تلاش کرد تا پس از واقعه نه‌چندان غيرمبهم يازده سپتامبر، همين معنا را القا کند: «هر که با ما نيست، عليه ماست.»

در چنين تعريفي از نظام بين‌الملل، اهميت انتخابات آمريکا قابل بررسي است. رسانه‌هاي جريان غالب غربي که نفوذ آنها بلاترديد در سطح جهاني است، چنان انتخابات آمريکا را پوشش مي‌دهند که گويا مهم‌ترين مساله جهان است. البته جاي تعجب هم ندارد چرا که نظام هژمونيک خود مهم‌ترين و بي‌اهميت‌ترين مساله جهان را تعيين مي‌کند و ابزار تعيين آن نيز رسانه است.

به باور بسياري از تحليلگران، سياست جمهوري‌خواهان و دموکرات‌ها در رابطه با نظام بين‌الملل فاقد تفاوت‌هاي ماهوي است اما آن‌دسته از واقع‌گرايان که به حفظ موازنه قوا مي‌انديشند، عموما در اين بين بي‌طرف باقي نمي‌مانند.

آن دسته که موازنه هژمونيک را باور دارند بيشتر حامي جمهوري‌خواهاني هستند که تمايل آنها نسبت به جنگ اصولا بيشتر از دموکرات‌هاست و آنهايي که جنگ را ابزار خودتخريبي دانسته و مخالف هژموني هستند، قاعدتا بيشتر بايد متمايل به دموکرات‌هايي باشند که در اتخاذ تصميم جنگ، عموما محتاط‌ترند.

با اين حال، آنجا که پاي منافع حياتي ايالات متحده در ميان باشد، نه دموکرات‌ها و نه جمهوري‌خواهان ترديدي در استفاده از ابزار قدرت نظامي به خود راه نمي‌دهند.

در اينکه نظام بين‌المللي مي‌تواند از انتخابات آمريکا متاثر شود ترديدي نيست. يکي از واضح‌ترين نمونه‌هاي اين تاثر، انتخاب «جورج دابليو. بوش» به رياست‌جمهوري آمريکا بود که براي سال‌ها نظم حاکم بر جهان را بر هم زند و تاثيرات آن نه‌تنها بر نظام بين‌ا‌لمللي بلکه بر ترتيبات داخلي آمريکا نيز هنوز قابل مشاهده است. تا زماني که اتحاد شوروي به‌عنوان قطب مقابل ايالات متحده هنوز از هم نپاشيده بود، بالطبع ميزان تاثر نظام بين‌المللي از شخصي که قدرت را در آمريکا در دست مي‌گيرد، کمتر بود اما اين تاثير در نظام هژمونيک بسي بيشتر است.

اما تاثيرپذيري نظام بين‌الملل از انتخابات ايالات متحده نيز محدود است و چه‌بسا اين ساختار بين‌المللي است که در بسياري موارد رفتار دولت‌مردان آمريکايي را تعيين مي‌کند. به هر حال در اين نظام بين‌المللي قدرت‌هايي وجود دارند که کم و بيش داراي اهرم‌هاي تاثيرگذاري بوده و مي‌توانند منافع خود را بعضا به ايالات متحده تحميل کنند. قدرت اقتصادي اين روزهاي چين از اين جمله است و مخالفت‌هاي چين و روسيه با ايالات متحده بر سر بحران سوريه نيز نمونه ديگري است.

به اين ترتيب، اگر دولت‌ها به عنوان کارگزاران اصلي در ساختار بين‌المللي ملحوظ گردند که در نظريه‌هاي جريان غالب روابط بين‌الملل مي‌گردند، تاثير و تاثر دو‌جانبه‌اي بين کارگزار و ساختار برقرار است و به اين دليل، انتخابات ايالات متحده هم مي‌تواند بر نظام بين‌المللي تاثير گذارد و هم از آن تاثير پذيرد.

اما آنچه بيشتر بر انتخابات ايالات متحده تاثير مي‌نهد، عموما منافع گروه‌هايي خاص در عرصه بين‌الملل است که صهيونيست‌ها يا به طور عام‌تر، يهوديان از آن جمله‌اند. خصوصيت بارز يهوديان در طول تاريخ يکي دو قرن اخير، استفاده بسيار زيرکانه از فرصت‌هايي بوده است که نظام بين‌الملل در اختيار آنها قرار مي‌دهد. انتخابات آمريکا نيز براي يهوديان به يک فرصت هميشگي تبديل شده است. نفوذ گسترده لابي‌هاي قدرتمند صهيونيستي در ايالات متحده منجر به رقابت هرچه بيشتر کانديداهاي دو حزب جمهوري‌خواه و دموکرات براي جلب نظر بيشتر صهيونيست‌ها و موجوديت بين‌المللي مرتبط  با آنان يعني رژيم اسرائيل مي‌شود. در مناظره سوم بين اوباما و رامني ملاحظه شد که اين دو چگونه براي ابراز ارادت بيشتر به اسرائيل با يکديگر مجادله مي‌کردند!

به اين ترتيب، تل‌آويو از تاثيرگذاري گسترده انتخابات ايالات متحده بر نظام بين‌الملل حداکثر استفاده را برده و با استفاده از نفوذ اقتصادي خود در ايالات متحده، با تاثير نهادن بر اين انتخابات، سعي مي‌کند تا چيدمان بين‌المللي را به نفع خود تغيير دهد. هرچند يهوديان آمريکا به طور سنتي حامي حزب دموکرات محسوب مي‌شوند اما اين بار، شايد دلخوري‌هاي نتانياهو از اوباما، اقبال آنان را به دموکرات‌ها کمتر کند.

نظمي که پس از وستفالي در اروپا به‌وجود آمد و سپس به تمام جهان توسعه يافت، بر نفي هژموني تاکيد داشت اما اکنون جهان تلاش يک کشور غربي را براي تثبيت هژموني خود در جهان مشاهده مي‌کند، هرچند که غرب حاضر نيست بپذيرد که ايالات متحده خلاف قواعد بازي عمل کرده و مدعي است که اتفاقا اين کشور، حافظ اين قواعد است.

اما به هرحال، شايد بيشترين وجه تاثيرگذار انتخابات آمريکا بر نظام بين‌الملل، «محيط رواني» شخص منتخب در اين انتخابات باشد. محيط رواني به معناي مجموعه ادراکات و برداشت‌هاي سياست‌مدار از محيط پيراموني و واقعيات موجود است.

به اين ترتيب، علاوه بر تمام الزامات ساختاري، شخصيت کسي که از انتخابات آمريکا سربرمي‌آورد نيز مي‌تواند تا حدودي بر نظام بين‌الملل تاثيرگذار باشد. شخصيت جنگ‌طلب بوش پسر بلاترديد در اتفاقات پس از واقعه مشکوک يازده سپتامبر و اشغال عراق و افغانستان بي تاثير نبود همان‌طور که شخصيت «دوايت آيزنهاور» باعث شد که در جنگ 1956 ايالات متحده مستقيما به ياري اسرائيل نشتابد و بزرگ‌ترين پيروزي سياسي «جمال عبدالناصر» در برابر اسرائيل حاصل شود.

در ميان دو کانديداي فعلي رياست جمهوري ايالات متحده، مي‌توان تفاوت‌هايي از منظر محيط رواني مشاهده کرد. اوباما از آن دسته سياست‌مداران محسوب مي‌شود که تمايل به «حفظ وضع موجود» در آنها بيشتر است. اين‌گونه سياست‌مداران در کل بيشتر بر مواردي چون ثبات اقتصادي تمرکز مي‌کنند و اصولا تا حفظ قدرتشان ايجاب نکند، دست به اقدامات تند و سخت نمي‌زنند.

رامني اما از آن دسته سياست‌مداران محسوب مي‌شود که ميل به «تجديدنظرطلبي» در وي مشاهده شده است هرچند که هرگز رئيس‌جمهور نبوده تا در عمل ميزان اين ميل را نشان دهد. بنابراين، در صورت به‌قدرت رسيدن وي در انتخابات 6 نوامبر، احتمال تاثر نظام بين‌المللي از اين انتخابات تا حدودي بالاتر مي‌رود.

به هر روي، انتخابات آمريکا هم از نظام بين‌المللي تاثير مي‌پذيرد و هم تا حدودي بر آن تاثيرگذار است. اينکه کدام بر ديگري بيشتر تاثير مي‌نهند، به شرايط بين‌المللي و شخص منتخب باز مي‌گردد. به بيان ساده‌تر، نظام بين‌الملل در اينکه چه کسي در انتخابات آمريکا پيروز شود تاثيرگذار است و از ديگرسو، شخص منتخب در انتخابات ايالات متحده نيز مي‌تواند بر نظام بين‌المللي تاثير گذارد.

 

 

 

 
 
 
ارسال کننده
ایمیل
متن
 



جهت عضويت در کانال های خبري سلام لردگان روی تصاویر کليک کنيد
پیوند
سايت رهبري

دولت

مجلس