آخرین اخبار
کد مطلب: 73641
آنچه که «دونگي» دارد اما سريال‌هاي ايراني آنرا ندارند/ اين چنين قهرمانم آرزوست!
تاریخ انتشار : 1393/01/01
نمایش : 931

به گزارش سلام لردگان به نقل از  رجانيوز، تاثير سريال‌هاي شرقي گاه به حدي زياد بوده است که برخي از توليدکننده‌هاي کالاهاي ايراني (به خصوص توليد‌کننده‌هاي پوشاک و لوازم التحرير) براي فروش بيشتر، از تصاوير قهرمانان اين سريال‌ها‌ روي کالاهايشان استفاده مي‌کنند و کودکان ايراني، کتاب‌ و دفترهاي درسي خود را با برچسب‌هاي مربوط به اين سريال‌ها تزئين مي‌کنند. حتي در بعضي از موارد، آش چنان شور مي‌شود که اين سريال‌ها رئيس رسانه‌ي ملي را هم به وجد مي‌آورند تا آنجا که وي پخش يکي از همين مجموعه‌هاي شرقي را دردوره‌ي رياست خود، از افتخاراتش مي‌شمارد! 

در باب استقبال از اين سريال‌ها مي‌توان ساعت‌ها صحبت کرد و مصاديق عجيبي از آن را که بيشتر مناسب انتشار در صفحه‌ي حوادث هستند، روي کاغذ آورد؛ از جمله خودکشي جوان ياسوجي به علت علاقه به سوسانو و يا مرگ يک کودک چهار ساله به علت تعجيل اعضاي خانوادهاش براي تماشاي سريال جومونگ. اين روزها هم كه سريال كره‌اي «دونگ‌يي» به پرمخاطب‌ترين سريال رسانه‌ي ملي تبديل شده است و بيشتر از تمام مجموعه‌هاي وطني، توانسته است مخاطبين را جذب تلويزيون كند. اما به راستي راز موفقيت طولاني مدت سريال‌ها و فيلم‌هاي شرقي در همه‌ي اين سالها در چه چيزي است؟ 
 
تا به حال شايد مقالات زيادي در مورد اين سريال‌ها نوشته شده باشد که در هر يک به نوعي به بخشي از دلايل اين استقبال عجيب و غريب ايرانيان از اين محصولات شرقي اشاره شده است. عده‌اي قرابت‌هاي فرهنگي و حضور مولفه‌هاي شرقي و برخي رويکردهاي اخلاقي را در اين استقبال، بسيار موثر مي‌دانند و در اين باب، سهم بالايي براي اين موضوع قائلند. اما در مقابل، عده‌اي ديگر معتقدند که اين موضوع نمي‌تواند عامل اصلي اين استقبال باشد؛ چرا که ما با بسياري از کشورهاي دور و اطراف- همچون کشورهاي عربي و مسلمان منطقه مانند سوريه و ترکيه- به مراتب از لحاظ فرهنگي اشتراکات بيشتري داريم تا کشورهاي شرق آسيايي، اما به جز برخي مقاطع خاص و کوتاه،  هيچ گاه سريال‌هاي سوريه‌اي يا مصري و يا ترکيه‌اي نتوانسته‌اند ميزان موفقيت سريال‌هاي شرقي را تکرار کنند.
 
از سوي ديگر آمارها نشان مي‌دهد که سريال هاي کره‌اي در سالهاي اخير تا شبکه‌هاي امريکايي و انگليسي هم پيشروي کرده‌اند و در آنجا نيز با استقبال روبرو شده‌اند که اين موضوع خود نشانگر آن است که قرابت فرهنگي نمي‌تواند تنها علت استقبال از اين سريال‌ها باشد؛ و اگرنه چه قرابتي بين فرهنگ سرد و بي‌روح آمريکايي و انگليسي با فرهنگ احساسي و شرقي کره و ژاپن وجود دارد؟ پس بايد به دنبال علت ديگري باشيم تا به راز موفقيت اين سريال‌ها برسيم.
از طرفي، به هيچ وجه نمي‌توان پذيرفت که اين استقبال جهاني، ريشه در ارزش‌هاي فني اين سريال‌ها داشته باشد. چرا که هر مخاطب نيمه حرفه‌اي نيز مي‌داند که سريال‌هاي شرقي و به خصوص سريال‌هاي کره‌اي که اين روزها بازارشان به شدت گرم است، از لحاظ فني و ارزش هاي تصويري، هيچ حرفي براي گفتن ندارند. چنانكه نه خبري از حركت دوربين حرفه‌اي مي‌بينيم و نه بازي‌هاي قوي و يا صحنه‌هاي اكشن و بيگ پروداكشن جذاب.
 
داشتن يک داستان يک خطي و سرراست، استفاده از دکورهاي تقريبا عظيم، منظره‌هاي زيبا، رنگ‌هاي دلنوازي که در قالب لباس‌هاي خوش بافت کاراکترهاي سريال خودنمايي مي‌کنند و استفاده از فرهنگ بومي کره در کنار بهره‌گيري از مولفه‌هاي جذابي همچون غذاهاي کره‌اي، از ديگر دلايل موفقيت اين سريال‌ها به شمار مي‌آيد که تا به حال در مقالات متعددي به آن پرداخت شده است. اما همه‌ي دلايل بالا را مي‌توان در سريال‌هاي ديگر کشورها و ديگر نواحي به صورت کاملتر و حرفه‌اي‌تر يافت، پس چرا اين سريال‌ها از موهبت استقبال دائمي مخاطب شرقي و حتي غربي بهره‌مند هستند؟
 
به زعم نگارنده، آنچه در اين سريال‌ها بيش ازهر چيز ديگري موجبات موفقيت و جذب مخاطب انبوه را فراهم آورده است، همانا استفاده از تم پيشرفت در فيلمنامه ‌نويسي و طراحي اوليه‌ي قصه‌هاي اين سريال‌هاست. اگر بخواهيم تعريفي از فيلمنامه‌هايي با تم پيشرفت ارائه دهيم، بايد بگوييم که همانطور که از نام آن مشخص است، اين فيلمنامه‌ها طرح اوليه‌اي با موضوع پيشرفت يک انسان و تلاش او در راه رسيدن به يک هدف متعالي دارند. طبق قواعد کلاسيک اين فيلمنامه‌ها، قهرمان قصه کسي است که موفق مي‌شود از مدارج پايين اجتماع ( همچون بردگي و فقر شديد) به  مقامات عاليه‌ي جامعه‌اش برسد و در اين راه، هميشه سختيهاي طاقت فرسايي هم متحمل مي‌شود.
 
 بدين ترتيب مخاطب با قهرمان قصه گام به گام جلو ‌مي‌رود و از آنجا که نياز به پيشرفت در همه‌ي انسان‌ها به وفور يافت مي شود، مخاطب با شخصيت‌هاي قصه به شدت همذات پنداري مي‌کند؛ به نحوي که در سختي‌هايش اشک مي‌ريزد و با موفقيت او هيجان زده مي‌شود. اينگونه است که مخاطب براي رسيدن قهرمان قصه به هدف نهايي‌اش، لحظه‌شماري کرده و تعدد قسمت‌هاي سريال او را خسته نمي‌کند.
 
اين همان چيزيست که ردپاي آن در تمام سريال‌هاي شرقي موفق در ايران و البته ساير نقاط جهان به وضوح مشاهده مي شود. از «سالهاي دور از خانه» و «جنگجويان کوهستان» سالهاي پيشين گرفته تا «جواهري در قصر» و «افسانه‌ي جومونگ» و «دونگ‌يي» ، همه و همه داستان پيشرفت پر دردسر يک انسان را به تصوير کشيدند. يکي قهرمانش را به جنگ نابرابر‌ي‌هاي جامعه و فقر مي‌فرستد و ديگري، توسعه‌ي يک امپراتوري را به عنوان هدف قهرمان سريال خود تعيين مي‌کند. تلاش پسر دست و پا چلفتي پادشاه براي رسيدن به حکومت سرزمين تحت سيطره‌ي پدرش به منظور گسترش عدالت و احياي امپراتوري درخشان از دست رفته، طي کردن مدارج موفقيت در دربار پر از دسيسه و نيرنگ امپراتور توسط يک دختر با استعداد و نهايتا رسيدن به مقام پزشک مخصوص دربار، موفقيت هاي پله‌پله‌ي يک شخص فرودست در تجارت و يا سير صعودي يک کودک يتيم از بردگي تا رسيدن به لقب امپراتوري دريا، نمونه‌هاي ديگري از طرح هاي اوليه‌ي برخي از مشهورترين سريال هاي کره‌اي هستند که در سالهاي اخير، در ايران و ساير نقاط دنيا به شدت موفق بوده‌اند.
 
 همانطور که مشاهده مي‌شود در همه‌ي اين سريال‌ها، تم پيشرفت بسيار پررنگ است و مولفه‌هاي گفته شده مو به مو در آنها رعايت شده‌اند. چنان که در همه‌ي اين سريال‌ها نقش اين قهرمان در حال پيشرفت، به شدت پررنگ است؛ تا آنجا که عموما مخاطب اين سريال‌ها را با نام همين قهرمانش مي‌شناسد. «سالهاي دور از خانه» را «اوشين» مي‌خواند و «جنگجويان کوهستان» را «لين چان»، به جاي «جواهري در قصر» مي‌گويد يانگوم و «امپراتور بادها» را با عنوان «جومونگ دو» مي‌شناسد. قهرمان‌هايي که باورپذيرند و در راه رسيدن به هدفشان از همه چيز مي گذرند. و کيست که نداند که اين قهرمانان اصلي‌ترين رکن موفقيت اين سريال‌ها هستند. همان قهرمان‌هايي که پيش از اين در «گنج قارون» با همين تم پيشرفت گيشه‌ها را فتح مي کردند و اين روزها...
 
اين روزها به وفور شاهد سريالهاي ايراني‌اي هستيم که در آن زندگي آرام يک خانواده يا دوستي مستحکم دو برادر يا دو دوست به تصوير کشيده مي‌شود که به زودي و طي ماجراهايي اين زندگي آرام يا دوستي قديمي در آستانه‌ي فروپاشي قرار مي‌گيرد و از اينجا به بعد، مخاطب بايد در آرزوي برگشتن اوضاع به منوال قبلي باشد و براي رسيدن به وضعيت ابتدايي کاراکترها لحظه شماري کند. بي آنکه خبري از پيشرفت باشد، شما بايد مدام پسرفت‌ کاراکترها را مشاهده کنيد و لذت ببريد! در نهايت هم اميدوار باشيد که با الطاف غيبي و آسمان ريسمان‌ کردن‌هاي کليشه‌اي نويسنده و کارگردان همه چيز به روزهاي خوش ابتدايي بازگردد.
 
و اين يعني حرکت از صفر به منفي و بازگشت از منفي به صفر! بديهي است که در هيچ جاي دنيا به چنين حرکتي پيشرفت گفته نمي‌شود و اينجاست که مخاطب ايراني، به دنبال حس پيشرفت گمشده‌اش، به سراغ قهرمانان شرقي اخلاق مدار مي‌رود و با پيشرفت آنها اميدوار مي‌گردد و حس تازه اي به او دست مي‌دهد. حسي که سريال‌هاي داخلي از او گرفته‌اند. سريال هايي که قهرمان ندارند. سريال‌هايي که پر از ضد قهرمانند. سريال‌هايي پر از شخصيت‌هاي خاکستري. سريال‌هايي که براي جامعه مفيد نيستند، چون جامعه را به پيشرفت اميدوار نمي‌کنند. 
 
نكته‌ي آخر آنكه خبره‌ترين کارشناس فرهنگي جامعه هم، مدتي پيش خواستار قهرمان پروري در مجموعه هاي نمايشي شدند. آنجا که در ديدار با هنرمندان صداوسيما، (12 تيرماه 89) رهبر معظم انقلاب صحبت از لزوم قهرمان‌پروري در سريال‌هاي نمايشي کردند... راستي گوش شنوايي هست؟
 
 
 
ارسال کننده
ایمیل
متن
 



جهت عضويت در کانال های خبري سلام لردگان روی تصاویر کليک کنيد
پیوند
سايت رهبري

دولت

مجلس