به گزارش سلام لردگان به نقل از خبرگزاري فارس، انتخابات رياستجمهوري سال 88 يکي از فصلهاي نوين در تاريخ سياسي انقلاب بود که کشور با هدايت داهيانه رهبر معظم انقلاب از فتنهاي عظيم عبور کرد.
خبرگزاري فارس در نظر داد با بازخواني بيانات مقام معظم رهبري در سال 88 اين سخنان را در حافظه تاريخي افکار عمومي پررنگ کند.
بيانات رهبر معظم انقلاب در ديدار با اعضاي شوراى هماهنگى تبليغات اسلامى در ادامه ميآيد:
بسماللهالرّحمنالرّحيم
خيلى خوشحاليم از اينکه بعد از مدتهاى طولانى، اين توفيق دست داد که با شما برادران و خواهران عزيز - که يکى از مؤثرترين کارها را در حرکت نظام جمهورى اسلامى بر عهده گرفتهايد - ملاقات کنيم و به شما خسته نباشيد عرض کنيم.
«شوراى هماهنگى تبليغات» يکى از کهنترين و پرسابقهترين نهادهاى نظام جمهورى اسلامى است. اين اهميت دارد که يک دستگاهى بر اساس يک نياز واقعى و صادقانه در کشور به وجود بيايد و در طول ساليان متمادى، با تحولات گوناگون، آن نياز را همواره مورد نظر داشته باشد و حق عمل و اقدام را به جا بياورد. شوراى هماهنگى تبليغات، از اين قبيل مجموعههاست. همان طور که حضرت آقاى جنتى (دامت برکاته) فرمودند و اشراف خود ايشان هم يقيناً در اين جهت تأثير بسيار فراوانى داشته است، اين مجموعه در طول اين سالها همچنان در خط درست و در صراط مستقيمى حرکت کرده، لحظهها را شناخته و کار مناسبِ آن لحظه را انجام داده. مشکل برخى از افراد و مجموعهها اين است: بىايمان نيستند، بىشوق و بىمحبت هم نيستند؛ اما لحظهشناس نيستند.
لحظه را بايد شناخت، نياز را بايد دانست. فرض بفرمائيد کسانى در کوفه دلهاشان پر از ايمان به امام حسين بود، به اهلبيت محبت هم داشتند، اما چند ماه ديرتر وارد ميدان شدند؛ همهشان هم به شهادت رسيدند، پيش خدا هم مأجورند؛ اما کارى که بايد بکنند، آن کارى نبود که آنها کردند؛ لحظه را نشناختند؛ عاشورا را نشناختند؛ در زمان، آن کار را انجام ندادند. اگر کارى که توابين در مدتى بعد از عاشورا انجام دادند، در هنگام ورود جناب مسلم به کوفه انجام ميدادند، اوضاع عوض ميشد؛ ممکن بود حوادث، جور ديگرى حرکت بکند. شناسائى لحظهها و انجام کار در لحظهى نياز، خيلى چيز مهمى است.
شوراى شما بحمدالله اين خصوصيت را داشته است. دلائل زيادى هم براى اين هست؛ آخرىاش همين نهم دى است؛ قبلش - ده سال قبل از اين - 23 تير است که اشاره فرمودند؛ آن روز هم نياز لحظهها بود؛ اين يک کار متعارف و معمولى نبود. راهپيمائى مردم در بيست و دوى بهمن با همهى عظمتى که دارد - که حالا عرض خواهم کرد - يک کار متعارف است، يک کار روانشده است، شناختهشده است، متوقع است که انجام بگيرد و انجام ميگيرد؛ اما بيست و سهى تير در سال 78، يک کار متعارف نبود، يک کار متوقع نبود؛ اهميت داشت که اين مجموعه بداند و بفهمد که اين کار در آن شرائط، لازم است و آن را انجام بدهد. کار نهم دى ماهِ امسال هم همين جور بود. شناختن موقعيت، فهميدن نياز، حضور در لحظهى مناسب و مورد نياز؛ اين اساس کار است که مؤمن بايد اين را هم با خود همراه داشته باشد تا بتواند وجودش مؤثر بشود؛ آن کارى را که بايد انجام بدهد، بتواند انجام بدهد. خوب، الحمدلله شوراى هماهنگى تبليغات اين خصوصيت را داشته است، نشان داده است؛ هم در دههى اول، در اوضاع و احوال گوناگون آن دهه - در دوران دفاع مقدس، قبل از دفاع مقدس، بعد از دوران دفاع مقدس - هم بعد از رحلت امام در مناسبتهاى مختلف که قلههائى را در تاريخ ما به وجود آورد. يکى از اين قلههاى فراموش نشدنى، همين نهم دى امسال بود.
دو تا مطلب را من لازم است عرض بکنم: يکى راجع به بيست و دوم بهمن است؛ دههى فجر است. دههى فجر مثل خيلى از چيزهاى انقلاب اسلامى و نظام جمهورى اسلامى، يک پديدهى منحصربهفرد است در تاريخ شناخته شدهى ما. اين، شعار نيست؛ اين درست عين واقعيت است، با مطالعه و با تدبر. چرا منحصربهفرد است؟ همهى انقلابهاى دنيا، از وقتى که جريان انقلابها و حضورهاى مردمى در تاريخ ثبت شده است، سالگردهائى داشتند و دارند. اينى که اين سالگردها به وسيلهى همان عامل و عنصرى تجليل بشود و به ياد مانده بشود که اصل آن حادثه را به وجود آورد، اين در تاريخ نظير ندارد. ببينيد انقلابهائى که از آنها چندين سال اثرى باقى بود و تحولاتى که ياد آنها در ذهنيت جامعهشان باقى ماند - حالا بعضى از انقلابها و تحولات اجتماعى بعد از مدتى بکل از بين رفت و ياد آنها هم فراموش شد - مثلاً فرض بفرمائيد انقلاب اکتبر شوروى که دهها سال وجود داشت، يا يک خرده ضعيفتر از آن، انقلاب کبير فرانسه و همچنين بقيهى اين تحولاتى که يا به وسيلهى انقلابهاى مردمى يا شبه انقلابهاى مردمى به وجود آمد، در سالگرد آنها - لااقل در سال سوم و چهارم - ديگر خبرى از متن مردم نيست، مردم حضور ندارند؛ سالگرد انقلاب را به صورت يک حرکت تشريفاتى انجام ميدهند؛ يک عدهاى از مسئولين مىآيند، مىايستند؛ احياناً رژهى نيروهاى مسلح و يک تعدادى هم تماشاچى.
سى سال از انقلاب ما ميگذرد. هر سال آن کسانى که سالگرد انقلاب را مجسم کردند، برجسته کردند، جشن گرفتند، آحاد مردم بودند. ميليونها مردم هر سال 22 بهمن در سرتاسر کشور به خيابانها مىآيند؛ آنها اعلام ميکنند عيد انقلاب را، سالروز انقلاب را، يادبود انقلاب را. اين معنايش چيست؟ اين معنايش اين است که انقلاب، قائم به ايمانهاى آحاد مردم است؛ مخالفين با انقلاب، مخالفين با نظامِ برآمدهى از انقلاب، با مردم روبهرو هستند، با مردم طرفند. سرّ اينکه آنها موفق هم نميشوند، همين است؛ والّا هيچ نظام سياسىاى نيست که نشود آن را با روشهاى سياسى يا امنيتى متزلزل کرد؛ يک قوىترى مىآيد، آن را متزلزل ميکند. اما نظامى که متکى به مردم است، مخالفينش هرچه از لحاظ امنيتى و نظامى و ثروت و اقتصاد و اينها قوىتر هم باشند، نميتوانند اين نظام را متزلزل کنند؛ سرّش هم اين است که اين نظام متکى به مردم است، متکى به ايمانهاست، متکى به همان عاملى است که اصل اين نظام را به وجود آورده است؛ اين خيلى چيز مهمى است.
سعى ميکنند - کمااينکه امسال در تجربههاى گوناگون ديده شد - هر مراسمى که متکى به انبوه حضور مردمى است، اگر بتوانند، اين را به نحوى خراب کنند. روز قدس که براى ضديت با اسرائيل است، شما مىبينيد يک گروه معدودى، يک گروه فريبخوردهاى پيدا ميشوند، عليه مسئلهى فلسطين و به نفع اسرائيل شعار ميدهند؛ روز سيزده آبان که روز معارضهى ملت ايران و برائت و نفرت ملت ايران از استکبار آمريکائى است، مىآيند عليه اين حرکت، عليه نظام جمهورى اسلامى، عليه اسلاميت شعار ميدهند! اين معنايش چيست؟ اين معنايش اين است که دشمن نظام جمهورى اسلامى از اين حضور خالصِ پرانگيزهى مردمى وحشت دارد؛ اين حضورى که مشتمل است بر تمام گرايشهاى موجود در ميان مردم، سلائق سياسى گوناگون. ملت ايران متحدند، ملت ايران جهتگيرىشان روشن است؛ ميخواهند اين جهتگيرى متحد را، اين حرکت منسجم را در تبليغاتِ خودشان متفرق نشان بدهند؛ ملت ايران را گروه گروه شده و دسته دسته شده و در مقابل هم در مسائل اصولى و اساسى معرفى کنند. هدف، اين است؛ با اين بايد مقابله کرد.
جمهورى اسلامى با خواست مردم و ايمان مردم بر سر کار آمد؛ با اين خواست و همين ايمان تا امروز با کمال اقتدار و احساس عزت و احساس بىنيازى پيش رفته است؛ و بعد از اين هم انشاءالله با اقتدار کامل، با عزت کامل، بر همهى دشمنانش پيروز خواهد شد.
پس مطلب اول به طور خلاصه اين است که بيست و دوى بهمن متعلق به ملت ايران است، متعلق به امام بزرگوار است، متعلق به شهداست، متعلق به آن روح و معناى حقيقى انقلاب اسلامى است، مال ملت است؛ دشمن ميخواهد اين ثروت عظيم و ذخيرهى عظيم ملى را متزلزل کند، ضعيف کند. شما با تمام قوا انشاءالله بايد در صحنه باشيد و عاقلانه و مدبرانه حرکت کنيد. ملت هم - بدانيد - دلبند و دلبستهى به همين شعارهاى اساسى انقلاب است. امروز در دنيا عزت ملت ايران، عظمت ملت ايران - که دشمن هم به آن اقرار ميکند - به برکت همين انقلاب و اين حضور مردمى است؛ و ملت ايران اين را از دست نخواهند داد.
نکتهى دوم - که من مکرر در ماههاى گذشته عرض کردهام - اين است که دشمنان ملت از شفاف بودن فضا ناراحتند؛ فضاى شفاف را برنميتابند؛ فضاى غبارآلود را ميخواهند. در فضاى غبارآلود است که ميتوانند به مقاصد خودشان نزديک شوند و به حرکت ملت ايران ضربه بزنند. فضاى غبارآلود، همان فتنه است. فتنه معنايش اين است که يک عدهاى بيايند با ظاهرِ دوست و باطنِ دشمن وارد ميدان شوند، فضا را غبارآلود کنند؛ در اين فضاى غبارآلود، دشمنِ صريح بتواند چهرهى خودش را پنهان کند، وارد ميدان شود و ضربه بزند. اينى که اميرالمؤمنين فرمود: «انّما بدء وقوع الفتن اهواء تتّبع و احکام تبتدع»، تا آنجائى که ميفرمايد: «فلو انّ الباطل خلص من مزاج الحقّ لميخف على المرتادين»؛ اگر باطل، عريان و خالص بيايد، کسانى که دنبال شناختن حق هستند، امر برايشان مشتبه نميشود؛ ميفهمند اين باطل است. «و لو انّ الحقّ خلص من مزج الباطل انقطع عنه السن المعاندين»؛ حق هم اگر چنانچه بدون پيرايه بيايد توى ميدان، معاند ديگر نميتواند حق را متهم کند به حق نبودن. بعد ميفرمايد: «و ليکن يؤخذ من هذا ضغث و من ذاک ضغث فيمزجان»؛ فتنهگر يک تکه حق، يک تکه باطل را ميگيرد، اينها را با هم مخلوط ميکند، در کنار هم ميگذارد؛ «فحينئذ يشتبه الحقّ على اوليائه»؛ آن وقت کسانى که دنبال حقند، آنها هم برايشان امر مشتبه ميشود. فتنه اين است ديگر.
خوب، حالا در مقابل يک چنين پديدهاى، علاج چيست؟ عقل سالم حکم ميکند و شرع هم همين را قاطعاً بيان ميکند: علاج عبارت است از صراحت در تبيين حق، صراحت در بيان حق. وقتى شما مىبينيد يک حرکتى به بهانهى انتخابات شروع ميشود، بعد يک عامل «دشمن»ى در اين فضاى غبارآلوده وارد ميدان شد، وقتى مىبينيد عامل دشمن - که حرف او، شعار او حاکى از مافىالضمير اوست - آمد توى ميدان، اينجا بايد خط را مشخص کنيد، اينجا بايد مرز را روشن کنيد. همه وظيفه دارند؛ بيشتر از همه، خواص؛ و در ميان خواص، بيشتر از همه، آن کسانى که مستمعين بيشترى دارند، شنوندگان بيشترى دارند. اين وظيفه است ديگر: مرزها روشن بشود و معلوم بشود که کى چى ميگويد. اينجور نباشد که باطل، خودش را در لابهلاى گرد و غبارِ برخاستهى در ميدان مخفى کند، ضربه بزند و جبههى حق نداند از کجا دارد ضربه ميخورد. اين است که حرف دو پهلو زدن، از خواص، مطلوب نيست. خواص بايد حرف را روشن بزنند و مطلب را واضح بيان کنند. اين، مخصوص يک گرايش سياسى خاص هم نيست. در داخل نظام اسلامى، همهى گرايشهائى که در مجموعهى نظام قرار دارند، اينها بايد صريح مشخص کنند که بالاخره آن حمايتى که مستکبرين عالم ميکنند، مورد قبول است يا مورد قبول نيست. وقتى که سران استکبار، سران ظلم، اشغالگران کشورهاى اسلامى، کُشندگان انسانهاى مظلوم در فلسطين و در عراق و افغانستان و خيلى جاهاى ديگر، مىآيند وارد ميدان ميشوند، حرف ميزنند، موضع ميگيرند، خوب، بايد معلوم بشود اين کسى که در نظام جمهورى اسلامى است، در مقابل اين چه موضعى دارد؛ حاضر است تبرّى بجويد، بگويد من دشمن شمايم؟ من مخالف شمايم؟
وقتى در داخل محيط فتنه، کسانى با زبانشان صريحاً اسلام و شعارهاى نظام جمهورى اسلامى را نفى ميکنند، با عملشان هم جمهوريت و يک انتخابات را زير سؤال ميبرند، وقتى اين پديده در جامعه ظاهر شد، انتظار از خواص اين است که مرزشان را مشخص کنند، موضعشان را مشخص کنند. دوپهلو حرف زدن، کمک کردن به غبارآلودگى فضاست؛ اين کمک به رفع فتنه نيست، اين کمک به شفافسازى نيست. شفافسازى، دشمنِ دشمن است؛ مانع دشمن است. غبارآلودگى، کمک دشمن است. اين، خودش شد يک شاخص. اين يک شاخص است: کى به شفافسازى کمک ميکند و کى به غبارآلودگى کمک ميکند. همه اين را در نظر بگيرند، اين را معيار قرار بدهند.
حرف آخر هم اينکه: برادران عزيز! خواهران عزيز! شما بدانيد و ميدانيد که انقلاب اسلامى يک حقيقت است، برخاستهى از يک سنت الهى است؛ اين را نميشود از بين برد، اين را نميشود متزلزل کرد. تا وقتى که آحاد مردم ايمان دارند، علاقه دارند، عشق دارند، اقدام ميکنند، بدانند اگر همهى قدرتهاى عالم هم دست به دست بدهند، نخواهند توانست به اين انقلاب و به اين نظام و به اين ملت صدمهاى وارد کنند. وظيفههائى است، بايد انجام داد؛ گذرگاههائى است، بايد از آنها گذشت و عبور کرد. بعضى از اين گذرگاهها سخت است، بعضى آسانتر است. الحمدلله ملت ما از خيلى گذرگاههاى سخت و دشوار عبور کرده که خيلى خيلى دشوارتر از آن چيزهائى بوده است که امروز هست، بعد از اين هم خواهد بود. حضرت آقاى جنتى فرمودند که ملت ايران خيالشان از فتنهگران راحت بشود. من به ايشان عرض ميکنم که فتنهگر و دشمن هميشه هست؛ امروز يک دشمن است، فردا يک دشمن ديگر است، پسفردا يک کس ديگر است، يک جور ديگر است. يک ملت وقتى بيدار بود، آگاه بود، عازم بود، ايمان خودش را حفظ کرد، زنده بود، رويش داشت، با همهى اين معارضهها با آسانى - که روزبهروز آسانتر هم خواهد شد - ايستادگى ميکند، دست و پنجه نرم ميکند، بر همهى اين معارضهها هم فائق مىآيد. ما بحمدالله امروز نشانهى اين رويشها را مىبينيم؛ اين جوانهائى که توى انقلابند. و من توصيه ميکنم به مجموعهى دوستان که براى هرچه بهتر پيش بردن کار، از اين جوانهاى امروز، از اين نوخاستههاى انقلاب، رويشهاى انقلاب، هرچه بيشتر استفاده کنند. خيلى از اين جوانها يا انقلاب را نديدهاند يا در پيروزى انقلاب سنين خيلى کمى داشتهاند؛ اما امروز از کارى که ماها آن روز ميکرديم، خيلى بهتر دارند عمل ميکنند، خيلى قوىتر دارند عمل ميکنند، هوشيارانهتر دارند کار ميکنند. انقلاب بحمدالله برگ و بارش روزافزون است.
خداوند انشاءالله همهى شما را موفق و مؤيد بدارد و رحمت و فضل خودش را بر روح مطهر امام امت و شهداى عزيزمان نازل کند و قلب مقدس ولىعصر را انشاءالله از همهى ما راضى و خشنود کند.
والسّلام عليکم و رحمةالله و برکاته