آخرین اخبار
کد مطلب: 73091
چرا امريکا مخالف نقش آفريني ايران در سوريه است؟
تاریخ انتشار : 1393/01/01
نمایش : 1475

 ديپلماسي ايراني: کوفي عنان دبير کل سابق سازمان ملل و نماينده ويژه در امور سوريه همچنان در بن بست سوريه دست و پا مي زند. بن بستي که لجاجت هاي غرب و در راس آنها آمريکا هر روز خروج مسالمت آميز و کم هزينه از آن را غيرممکن مي سازد. دبير کل سابق سازمان ملل که براي حل بحران به ايران و عراق سفر کرده بود همچنان اصرار دارد که تهران به دليل اطميناني که دولت بشار اسد رئيس جمهوري سوريه به آن دارد ، بايد در اين بازي نقش چشمگيري را ايفا کند. از کوفي عنان اصرار براي حضور تهران و از آمريکايي ها انکار موقعيت ايران در سوريه. محمدفرهاد کليني، تحليل گر مسائل استراتژيک در گفت و گو با ديپلماسي ايراني معتقد است که غرب در سوريه به دنبال خروج از بحران نيست بلکه اين کشور را به منطقه امنيتي تبديل کرده که هرکس سهم خود را از عرصه سياسي آن طلب مي کند:

 

به نظر شما سفر کوفي عنان، نماينده ويژه دبيرکل سازمان ملل، به تهران  بيانگر نگاه جديدي نسبت به نقش ايران در حل بحران سوريه است؟

 

به نظر مي رسد اصل واقع نگري در حوزه سازمان هاي بين المللي در قالب نقشي که آقاي کوفي عنان يا آقاي بان کي مون بازي مي کنند، کاملا با مواضعي که در گذشته توسط فرانسه، انگلستان و امريکا در خصوص موضوع جايگاه ايران و نقش ايران در حل و فصل مسائل سوريه دنبال مي شد متفاوت است. اما آن چه که امروزه مشاهده مي کنيم اين است که امريکا تلاش مي کند نقش ايران را در تحولات ناديده بگيرد و با انکار ايران حرکت کند. اين نشان مي دهد که رفتار امريکا در چارچوب شناسايي نقش ايران در يک تعامل سازنده و پايدار منفي است. اين مسئله را در موضوع هسته اي هم مشاهده مي کنيم. امريکا کماکان در مورد حقوق هسته اي ايران سياست شناسايي را پيگيري نمي کند. همين موضوع را در چارچوب معادلات منطقه اي نيز مي توان مشاهده کرد. البته اين ذهيتي است که امريکايي ها دارند اما در واقع مسئله به گونه ديگري است. به نظر مي رسد با سفر عنان به تهران، غرب احساس بن بست در راه حل مي کند و تلاش مي کند که مجددا شرايط را با ايران مورد سنجش قرار دهد.

 

با توجه به نقش و موقعيتي که ايران به طور واقعي در منطقه دارد، آيا نگاه امريکايي ها که مبتني بر حل بحران بدون مشارکت ايران است مي تواند پيش رود؟

 

قبل از هر چيز بايد ببينيم که آيا جريان غرب و خصوصا امريکا به دنبال حل بحران هستند يا خير؟ چرا که بر طبق برخي از برداشت هايي که از رفتار امريکا در طي چندين سال اخير صورت گرفته، آن ها تلاش دارند که بر اساس يک سياست هرج و مرج سازنده حرکت کنند. يعني نگاه آن ها اين است که بر اساس يک دموکراسي آشوب پايه رفتار خود را دنبال کنند. در گذشته نيز آقاي اوباما انتقاداتي را نسبت به اين نوع ديپلماسي مطرح کرده بود و حتي نسبت به رفتار جمهوري خواهان خصوصا جناح نئوکان ها در مورد صدور دموکراسي به معناي تحميلي انتقاد کرده بود. اما آن چه امروزه در صحنه عمل مي توان مشاهده کرد اين است که به نظر مي رسد جريان حرفه اي در امريکا کماکان بر پايه همان نگاه قبلي خود عمل مي کند و تلاش مي کند با ظرفيت سازي در معادلات سوريه بر اساس معادله قدرت حرکت کند و اين ربطي به معادلاتي که بر مبناي ديپلماسي عمومي يا موضوع روند مردم سالاري در خاورميانه ندارد. رفتاري که امريکا دنبال مي کند بر اساس نوعي سياست حقيقي است.

 

آن چه بايد مورد تاکيد قرار گيرد اين است که برخي از کشورهاي عربي که خود پرونده بسيار سياهي در حوزه حقوق بشر دارند طي تحولاتي که در منطقه در حال شکل گيري است به عنوان هم سو و همگام با امريکا تلاش مي کنند تا در معادلات سوريه يک بازي امنيتي تعريف کنند. اين بازي امنيتي به گونه اي است که براي چهره خود امريکا در محيط بين الملل بسيار زيان آور است.

 

به نظر مي رسد که روسيه و چين موضع مشترکي با ايران در مورد بحران سوريه دارند. اين اشتراک نظر تا کجا مي تواند ادامه يابد و آيا ممکن است زماني نگاه روسيه و چين نسبت به سوريه با ايران متفاوت باشد؟

 

تجربياتي که روسيه و چين خصوصا در معادلات خاورميانه و خصوصا بعد از تحولات ليبي به دست آورده اند به آن ها اين احساس را مي دهد که غرب تلاش مي کند تا نوعي پيشروي و مدل سازي براي دخالت و نفوذ نشان دهد. به همين خاطر نگاه آن ها در چارچوب تحولات يک نگاه وستفاليايي است. بر اين معنا آن ها قضاوت هاي خود را تعميم مي دهند و معتقدند که بايستي حق حاکميت را در چارچوب معادلات داخلي خود آن کشور جست و جو کرد. به همين دليل در چارچوب بحث هايي که مبني بر دخالت از بيرون، آن ها يک گارد جدي ديپلماتيک از خود بروز مي دهند.

اما درباره اين که در تحولات سوريه سمت و سوي مسائل چگونه تعريف مي شود بايد گفت به نظر مي رسد که حتي سفري که اخيرا آقاي عنان به تهران داشت ناشي از يک درک جديد از تحولات دروني سوريه است. اين سفر بيانگر اين است که دولت سوريه جدا از بحث برخوردي که با جريان معارضين در ابعاد مختلف دارد، نشان دهنده رويکرد جديدي به تحولات سوريه است. بايد توجه داشت که معارضين سوري طيفي هستند که در درون با يکديگر مشکل دارند. به نظر مي رسد غرب در مواضع خود دچار نوعي ياس سياسي شده است. به اين دليل که جايگزيني که آن ها در نظر داشتند نمي تواند اهداف آن ها را برآورده کند. از اين جنبه به نظر مي رسد که احساس بن بست در چالش امنيتي و سپس ورود غرب به حوزه اي از راه حل هاي سياسي در دولتمردان غربي ايجاد شده است. غرب مي خواهد پيگيري راه حل سياسي را همزمان تبديل به يک فروش سياسي و ديپلماتيک کند و از اين منظر مواضع ضعف خود را در اين بازي امنيتي بپوشاند تا بتواند نوعي سهم خواهي در آينده داشته باشد.

 

همزمان با برگزاري نشست شوراي امنيت، يک ناوگان نظامي روسيه به بندر طرطوس سوريه اعزام شد. تحليل گران استراتژيک معقتدند نوعي صف بندي بين نيروهاي نظامي روسيه و ناتو در اين منطقه ايجاد خواهد شد. با توجه به معادلات نظامي اين منطقه، برخورد نظامي و يا موازنه نظامي در اين منطقه را تا چه اندازه محتمل مي دانيد؟

 

اگر ما به قبل از تحولات ليبي و سوريه توجه کنيم مشاهده مي کنيم که دولت وقت فرانسه اولويت خود را در چارچوب مديترانه تعريف کرد. امروزه مي بينيم که تحولات مديترانه اي از کيفيت جديدي برخوردار هستند و تلاش مي شود که اشراف نظامي و امنيتي غرب در مديترانه افزايش پيدا کند. به نظر مي رسد حتي بخشي از تحولاتي که در سوريه شاهد آن هستيم ناشي از نگاهي است که غرب به يک آمايش جديد امنيتي در مديترانه دارد. از اين منظر به نظر مي رسد که روسيه براي اين که بتواند خود را بيش از پيش مطرح کند و اجازه ندهد که معناي انحصار ژئوپليتيک در مديترانه ايجاد شود، تلاش مي کند که با موضوع سوريه يک رخ نمايي از حضور و نفوذ خود نشان دهد. امروزه روسيه در موضوع سوريه تنها نقش يک بازيگر را ندارد، بلکه تلاش مي کند خود را به عنوان يک حامي جلوه دهد. اين موضوع در گذشته طي سفر لاوروف به سوريه و نحوه واکنش سوريه و افکار عمومي اين کشور قابل مشاهده بود.

 

به همين دليل به نظر مي رسد نگاهي که روسيه به تحولات سوريه دارد، الزاما معطوف به تحولات داخل سوريه نيست. بلکه بر اساس يک بسته منطقه اي و چگونگي تنظيم آهنگ آن در تعامل با غرب است. البته آقاي پوتين اخيرا گفت که روسيه سياست توسعه خود را ادامه خواهد داد اما اين به شرط رويارويي نخواهد بود. روسيه از اين موضوع کماکان پرهيز مي کند. در گذشته هم شاهد اين بوديم که چين هم همين مدل را دنبال مي کرد. با توجه به شکل گيري قدرت اقتصادي چين و تاثيرگذاري اين کشور در نظام بين الملل، اين کشور نيز همواره از برخورد مستقيم با غرب و خصوصا امريکا پرهيز مي کند و معتقد نيست که در کوتاه مدت بايستي وارد نوعي چالش شود و انرژي خود را در حوزه هاي امنيت نظامي خرج کند. آن ها معتقدند با توجه به بحران اقتصادي غرب چين بايد کماکان به پيشروي اقتصادي بپردازد.

اما درباره آن چه در حوزه مديترانه با عنوان شوک نظامي احتمالي از آن ياد مي شود، بايد گفت بعيد به نظر مي رسد غرب و روسيه وارد چنين عرصه اي در مديترانه شوند و اين گونه به نظر مي رسد که روسيه تلاش مي کند با حفظ ثبات و ساختار سوريه به تحولات بنگرد. وقتي رئيس جمهور روسيه به تل آويو سفر کرد حامل يک پيام بود و آن هم اين که رژيم اسرائيل به عنوان بخشي از پازل روسيه است. به همين دليل پوتين به رام الله هم سفر کرد. بنابراين نگاه روسيه به خاورميانه الزاما معطوف به کانون هاي بحران نيست. بلکه تاثيرگذاري روسيه در درون اسرائيل امروزه باعث نگراني جدي غرب شده است.

 

از اين منظر من فکر مي کنم که روسيه به دنبال يک برخورد جدي نيست اما هم زمان به غرب اين هشدار را مي دهد که سوريه هرگز زير فصل هفت نخواهد رفت و روسيه هرگز اجازه نخواهد داد منطقه پرواز ممنوع بر فراز منطقه اعمال شود.

 

خبرگزاري سلام لردگان به نقل از گزارش پايگاه اطلاع رساني سپاه عاشورا

 

 

 
 
 
ارسال کننده
ایمیل
متن
 



جهت عضويت در کانال های خبري سلام لردگان روی تصاویر کليک کنيد
پیوند
سايت رهبري

دولت

مجلس