، به نقل از فارس، عليمحمد مودب، مدير موسسه شهرستان ادب و شاعر انقلابي کشورمان در نخستين واکنش به ترور دانشمند هستهاي کشورمان و شهادت شهيد محسن فخريزاده، سروده خود را در اختيار خبرگزاري فارس گذاشت.
سواري بر زمين افتاد و اسبي در غبار آمد
غروب از جاده دردا باز اسبي بيسوار آمد
بَرَد چون عشق دل، جز باختن راهي نميماند
سواران را بگو جز تاختن راهي نميماند
جراحتها به تنها جامه ديدار ميدوزد
بکش ما را ز خون ما چراغ لاله ميسوزد
بکش ما را که با خون زنده است اين باغ بارآور
خوشا در خون طپيدن، الأمان از مرگ در بستر
خضابي خوشتر از خون نيست مردان خدايي را
ببين در قتلگه سيماي عقل کربلايي را
کفن خون باد مردان را و تقدير معين باد
چراغ عقل ابراهيمها در شعله روشن باد
خوشا عقلي که در صفين با کرّار همراه است
خوشا عقلي که ميماند خوشا عقلي که جانکاه است
ز جان تن ميزند تا خون دهد بستان ايمان را
که تا روشن نگه دارد چراغ عقل انسان را
خدايا يال اسبان مدتي شد خون نميبيند
بيابانها خيابانهاي ما مجنون نميبيند
خوشا با سر اشارات شهيدان بر سر نيزه
کلام اين است و فقه اين است خون بر منبر نيزه
ببين در کربلا در جوش، بحر خون خوبان را
چه فخري برتر از خون، چهرةگلگون خوبان را
چرا تن ميزني از عقل اي جان تشنه خون باش
اگر ليلي شناسي رو به صحرا آر ! مجنون باش
به شور اين رودها تا ساحل موعود خواهد رفت
نترس از سد و صخره عاقبت اين رود خواهد رفت
يکي بر ره نشسته صخرهواري تا که ره بندد
شهيدي غرقه در خون بر خيال صخره ميخندد
اگر کشتي ست عاشورا، در اين خون غرقه بايد زيست
ببين چشم شهيدان را، به جز خون هيچ راهي نيست
حسين اي نوح! اي کشتي! مرا هم غرقه در خون کن
به خون قربانيان را از غل و زنجير بيرون کن
بخوان تا عزم سر از گريه شبگير بردارد
پدر بر خاک افتاده پسر شمشير بردارد
هلا زين دم به جز خون، هيچ حرفي با منافق نيست
گلوي زخم ما را ديگر آن گفتار سابق نيست
دگر حرفي نمانده گفتگوي آخرين خون است
بمان تا حرف آخر، خون جواب داغ اين خون است
انتهاي پيام/