|
کد مطلب: 124560
26 دي 1357 ؛ سالـروز فـرار « شـاه خـائـن » از کـشـور
تاریخ انتشار : 1395/10/26 10:56:10 نمایش : 2476
بيست و ششم دي ماه سال 1357 در آستانه پيروزي انقلاب اسلامي، محمدرضا شاه پهلوي که تحمل فشارهاي مردم انقلابي را نداشت مجبور به فراري شد که سقوط رژيم شاهنشاهي را رقم زد.
به گزارش خبرنگار سلام لردگان؛ با فراگير شدن جرقه هاي اوليه انقلاب و فشار نيروهاي مخالف رژيم و هماهنگي قيامهاي مردمي به رهبري حضرت امام خميني(ره) و پس از وقايع خونين کشتار 17 شهريور و 13 آبان 57 و برگزاري مراسم چهلم هاي مختلف در شهرهاي کشور و نيز اعتصاب کارگران شرکت نفت و از همه مهمتر چاپ اعلاميه توهين آميز روزنامه اطلاعات، کنترل امنيت کشور از دست نيروهاي رژيم و حتي حکومت نظامي خارج شد و موجب گرديد که در مدت زمان کوتاهي، پايه هاي اقتدار رژيم 2500 ساله شاهنشاهي سست شده و منجر به فرار شخص اول مملکت گردد.
در آن تاريخ، همه ناظران سياسي معتقد بودند که حل بحران با ادامه حضور شاه امکانپذير نيست و رهبر انقلاب اسلامي، به هيچ عنوان حضور شاه و رژيم سلطنتي را تحمل نخواهد کرد. شاه نيز به اين موضوع واقف بود. در اين زمان، وي، تنها خروج از کشور را به نفع خود مي دانست. سرانجام محمدرضا پهلوي سه روز پس از تشکيل شوراي سلطنت در روز 26 دي 1357، شاه پس از سالها ظلم و جنايت در حق مردم مسلمان ايران، به همراه همسرش، ايران را به سمت مصر ترک کرد، در حاليکه حتي نزديک ترين حاميان و اربابانش هم از پذيرفتن او امتناع کردند. پس از فرار شاه، ملت با آمدن به خيابان ها و اظهار شادماني و پخش گل و شيريني، اين پيروزي بزرگ را جشن گرفتند و اين زماني بود که رژيم پهلوي پس از 50 سال حکومت استبدادي، روزهاي پاياني عمر خود را سپري مي کرد؛ چنانکه در کمتر از يک ماه پس از فرار شاه، طومار عمر 2500 ساله شاهنشاهي ايران در هم پيچيده شد.
اقامت در « پاناما » به بهاي چندين ميليون دلار تمام شد و چون مقامات پاناما تصميم گرفته بودند در قبال دريافت پول و نفت ، شاه را تحويل ايران دهند ، شاه مجددا مجبور به رفتن به مصر شد .
سالهاي آخر حکومت محمدرضا شاه
1. حکومت نظامي آموزگار:
محمدرضا شاه در سالهاي آخر حکومت خود با اعتراضهاي رو به افزايش تودهي مردم مواجه بود. او به جاي پاسخ به خواسته هاي مردمي و تقويت پايههاي اجتماعي حکومت خود، همواره سعي داشت بيش از گذشته نظر مساعد آمريکا را جلب کند. بدين جهت بعد از روي کار آمدن کارتر در سال 1977م، بهمنظور جلب رضايت وي، دولت سيزدهي سالهي هويدا را تغيير داد و جمشيد آموزگار تحصيل کردهي امريکا را به صدارت گماشت و سپس راهي آمريکا شد. تظاهرات انبوه مخالفان هنگام ورود او به کاخ سفيد که موجب پرتاب گاز اشکآور از طرف پليس شد، آغاز ناخوشآيندي براي اين سفر بود. شاه در همان ديدار نخستين با رييس جمهور جديد امريکا به گونه اي متعهد شد خواستهاي آمريکا را برآورده کند که جاي هيچ گله و شکايتي براي امريکايي ها باقي نگذاشت. بدين جهت وي در بازگشت به ايران، اعتماد به نفس خود را باز يافته و بار ديگر با خيال راحت بر اريکهي سلطنت تکيه زد. ولي مشکلات اقتصادي و نابسامانيهاي ناشي از ريخت و پاشهاي گذشته از يک طرف و تشديد مخالفتها با حکومت خودکامه و مفاسد و مشکلات ناشي از آن، روند نهضت اسلامي و اعتراضات را در جامعه به گونه اي شدت بخشيد که مهار آن روزبهروز دشوارتر ميشد. سرانجام آموزگار پس از گسترش اعتراضات در سطح کشور خاصه بعد از واقعه ي سينما رکس آبادان عملا ناتواني خود را در سامان دادن به اوضاع کشور اثبات و جاي خود را به دولت جعفر شريف امامي با عنوان «دولت آشتي ملي» داد.
2. دولت آشتي ملي شريف امامي:
شريف امامي از مهرههاي دستنشاندهي انگليس بود و در اعمال خود سعي در جلب نظر انگليس داشت. دولت «آشتي ملي» نيز عليرغم انجام کارهايي نظير الغاء تقويم شاهنشاهي، بستن کازيوها و برچيدن قمارخانه ها و... نتوانست اوضاع سياسي را سروسامان دهد و در حاليکه هنوز 15 روز از تشکيل دولت آشتي ملي نگذشته بود؛ يکي از بزرگترين فجايع تاريخ انقلاب در ميدان ژالهي سابق روي داد و هزاران نفر در روز 17 شهريور به خون خود غلطيدند.
3. دولت نظامي ازهاري:
حرکت بعدي شاه، تشکيل دولت نظامي به نخستوزيري ازهاري (رئيس ستاد ارتش) بود. ازهاري از عناصر افراطي ارتش محسوب ميگرديد. با روي کار آمدن دولت نظامي کليهي مطبوعات و دانشگاهها تعطيل شد و دفاتر روزنامهها به اشغال نظاميان درآمد. بهنظر ميرسيد چند روز پس از دولت جديد ازهاري آرامشي نسبي برقرار شود. بدين جهت شاه دستور داد که نظاميان بر روي مردم شليک نکنند. مردم نيز از اين وضعيت در جهت افزايش تظاهرات خود استفاده کردند و اوضاع را دوباره نا آرام کردند. حکومت نظامي ازهاري نيز راه به جائي نبرد. با آغاز محرم و با الهام از قيام امام حسين(ع) شور جديدي در مردم پديد آمد. شتاب حرکت مردم دوچندان شد. در بسياري از شهرها تظاهرکنندگان با کفن به خيابانها ريختند.
4. شاپور بختيار:
شاه پس از ناکامي دولت نظامي ازهاري، به ناچار براي خروج از بنبستي که در آن گرفتار شده بود به رهبران جبهه ي ملي روي آورد. شاه قبل از همه دکتر غلامحسين صديقي را براي مقام نخست وزيري در نظر گرفت. دکتر صديقي پس از يک هفته مطالعه و مشورت پاسخ رد داد و شاه از شاپور بختيار دعوت کرد. بختيار اين پيشنهاد را بهشرط «گرفتن اختيار کامل و خروج شاه از کشور بعد از رأي اعتماد مجلسين به دولت» پذيرفت. شاه ناگزير تمام شرائط را پذيرفت و در 26 دي ماه 1357 در حاليکه کسالت و ناراحتي مزاج را بهانه قرار داده بود، بههمراه همسر خود از فرار کردتا به تصور خويش آتش افروخته از خشم تودهها را تخفيف دهد. حکومت 27 روزهي بختيار آخرين مرحلهي سير حوادثي بود که به سقوط سلطنت 37 سالهي محمدرضا پهلوي انجاميد. در اين دوران تظاهرات، اعتصابات و ويرانيها به اوج خود رسيده بود.
شاه ديگر مهره سوخته بود ...
محمدرضا پهلوي که از ۲۶ دي ۱۳۵۷ در بحبوحه انقلاب اسلامي از ايران گريخته بود تا ۵ مرداد ۱۳۵۹ و زماني که در قاهره درگذشت، در سرگرداني و آوارگي بود. او در اولين مرحله از سفر بدون بازگشت خود وارد آسوان مصر شد و به هنگام ورود به مصر مورد استقبال رسمي سادات رئيس جمهور اين کشور قرار گرفت. وي سپس در دوم بهمن ۱۳۵۷ با بدرقه رسمي سادات، مصر را به قصد مراکش ترک کرد. ملک حسن، شاه و همراهانش را به مدت ۶۷ روز در کاخ «جنانالکبير» در حومه پايتخت مستقر نمود.
دولت مراکش مايل نبود اقامت شاه در اين کشور طولاني شود. شاه تمايل داشت رهسپار آمريکا شود اما مقامات آمريکايي به دليل بحران سياسي در روابط تهران و واشنگتن، مايل به پذيرائي از وي نبودند. شاه در شرايطي که نتوانسته بود کشوري را به عنوان پناهگاه بيابد، به پيشنهاد مشترک راکفلر و کيسينجر مجبور شد به کشور باهاما در آمريکاي مرکزي برود.
” شاه تصميم مي گيرد به مکزيک بازگردد اما پرزيدنت « لوئيز پورتي يو » علي رغم قولي مردانه اي که قبلا داده بود حاضر به پذيرش مجدد شاه نشد“
در فرودگاه باهاما هيچ يک از مقامات دولتي براي پذيرائي از شاه حضور نيافتند و شاه و همراهان توسط «رابرت آرمائو» عضو ارشد «سيا» به مقصد از پيش برنامهريزي شده هدايت شدند. شاه، همسرش و يک پيشخدمت به يکي از جزاير و بقيه همراهان به جزيره ديگر برده شدند.
در همين مجمعالجزاير بود که شاه توسط پزشکان اعزامي از فرانسه، از بيماران سرطان لنفاويش مطلع شد.
شاه و ساير همراهان وي باقيمانده همراهان روز ۲۰ خرداد ۱۳۵۸ با يک هواپيماي کرايهاي از باهاما راهي مکزيک شدند و در يک خانه ويلايي که قبلاً براي اقامت آنان در نظر گرفته شده بود، مستقر شدند.
پس از ۴ ماه اقامت در مکزيک وي مطلع شد که دولت کارتر با سفر او به آمريکا صرفاً با هدف معالجه بيماريش موافقت کرده است.
وي سپس در ۳۰ مهر، مکزيکوسيتي را به مقصد بيمارستان نيويورک ترک کرد و به مدت ۵۴ روز در آنجا بستري شد در اين مدت دو بار تحت عمل جراحي طحال و کيسه صفرا قرار گرفت.
اردشير زاهدي در خاطراتش روزها آخر شاه را چنين توضيح ميدهد: «در اين موقع وزارت امور خارجه آمريکا از شاه خواست تا خاک آمريکا را ترک کند.
شاه تصميم ميگيرد به مکزيک بازگردد اما پرزيدنت «لوئيز پورتييو» عليرغم قول مردانهاي که قبلاً داده بود حاضر به پذيرش مجدد شاه نشد و گفت ممکن است حادثة مشابهي براي ديپلماتهاي مکزيکي مقيم تهران روي بدهد و جان آنها به خطر بيفتد.
چون هيچ کشوري مايل به پذيرش شاه نبود خود آمريکاييها محلي را براي اقامت شاه پيدا کردند و او را به پاناما فرستادند. بعدها دخترم (والاحضرت مهناز) تعريف کرد که در موقع انتقال پدربزرگش به پاناما او آن قدر لاغر شده بود که لباس از فرط لاغري به تنش بند نميشد و مرتباً شلوارش پايين ميآمد.
اقامت در پاناما به بهاي چندين ميليون دلار تمام شد و چون مقامات پاناما تصميم گرفته بودند در قبال دريافت پول و نفت، شاه را تحويل ايران بدهند شاه مجدداً مجبور به رفتن به مصر شد و عاقبت در همين کشور درگذشت.
|
|
|
|