اگربخواهيم عقبه حرکت مردمي قيام 15 خرداد را برررسي کنيم بايد ريشه هاي آن را از کودتاي 28 مرداد و علل وقوع آن و همچنين نقش سياست هاي همگام روساي جمهور آمريکا يکي پس از ديگري که همگي در جهت تأمين منافع آمريکا بوده اند، جستجو نمود.
به گزارش خبرنگار
سلام لردگان؛
اگربخواهيم عقبه حرکت مردمي قيام 15 خرداد را برررسي کنيم بايد ريشه هاي آن را از کودتاي 28 مرداد و علل وقوع آن و همچنين نقش سياست هاي همگام روساي جمهور آمريکا يکي پس از ديگري که همگي در جهت تأمين منافع آمريکا بوده اند، جستجو نمود.
بعد از کودتا 28 مرداد و سرنگوني دولت مصدق روسا ي جمهور آمريکا ازترومن گرفته تا آيزنهاور و کندي همگي با استراتژي هاي متفاوت اعم از استراتژي نگاه نو، اهداف پيراموني و دمکراسيهاي کنترل شده سعي نموده اند کشورهاي جهان سوم و بخصوص دولت هاي پيراموني خود را براي مقابله با خطرنفوذ کمونيست شوروي و چين با ترفندهاي مختلفي حفظ نمايند، ايران را محور اين نقشه مي دانستند .
همزمان با بروز حوادثي از اين قبيل در ايران از سال 1328 تا 1338 حکومت کشورهاي مصر و عراق توسط جنبش افسران آزاد سقوط کرد و جمال عبدالناصر در مصر و عبدالکريم قاسم در عراق به مصدر حکومت رسيداند لذا آمريکا از ترس بروز چنين جنبش هاي بيدار کننده اي در ايران از تمامي ظرفيت هاي خود در جهت سرکوب بيداري مردمي در ايران استفاده نموده است که از مهمترين اقدامات سرکوبگرانه نرم آمريکا اين بود که به وضعيت اقتصادي و سياسي ايران سامان بدهد و از فروش تسليحات به ايران و همچنين تقويت بنيه نظامي بکاهد .
براي رسيدن به اين هدف آمريکا خوش خدمت تر از علي اميني در ايران سراغ نداشت لذا با تکيه و پا فشاري بر نخست وزيري علي اميني به شاه موجبات تشکيل دولت او را فراهم نمود، اميني در جهت رسيدن آمريکا به اهدافش تا جايي پيش رفت که بعضاً با محمد رضا شاه دچار اختلافاتي هم شده است لذا شاه از ترس اينکه مبادا سلطنت پادشاهي سرنگون شود، در سال 41 به آمريکا سر کرده و تعهد نمود که خود شخصاً اقدامات اصلاحي آمريکا را انجام نمايد و رييس جمهور آمريکا ( کندي) قبول کرد که علي اميني از نخست وزيري استعفا نمايد. شاه بعد از بازگشت به ايران اسدالله علم را به نخست وزيري و تشکيل دولت منصوب کرد و اين در حالي بود که مجلس نيز قبلاً توسط علي اميني منحل شده بود .
اولين اقدام علم اجرا کردن لايحه انجمن هاي ايالتي و ولايتي بوده است بعد از رحت آيت الله بروجردي در سال 41 و عدم مرجعيت واحد در ايران، شاه زمينه را براي اصلاحات آمريکايي مناسب تر مي ديد . امام خميني (ره) با همراه کردن مردم و علماي قم با خود برعليه اجرايي کردن اين لايحه اقدام نمود .
تلگراف هاي امام (ره) و علماي قم به شاه و دولت در جهت لغو اين لايحه و همچنين قيام هاي مردمي در حمايت از امام (ره) سر انجام بعد از دو ماه کارساز شد و دولت مجبور به لغو اين مصوبه شد. لذا شاه با عصبانيت از روحانيت در ايران به عنوان ارتجاع سياه نام برد.
شاه مي خواست با اجراي لوايح شش گانه انقلاب سفيد، با انجام رفراندوم سلطه آمريکا و کاهش فشارهاي مردمي عليه رژيم خود را تثبيت نمايد که بازهم با مخالفت امام(ره) موجبات شکست اين طرح فراهم شد و امام (ره) دستگير شد و حوادث بعد انقلاب رقم خورد .
درس اول : امام (ره) نقشه هاي شوم آمريکا را از اينگونه اصطلاحات مي دانست و مانع به ثمر رسيدن آنها شد لذا هيچوقت به آمريکا اعتماد نکرد و هميشه با ادبيات انقلابي آن را شيطان بزرگ ناميد نه کدخداي دنيا .
درس دوم: بعد از قبول کردن انجام اصطلاحات مد نظر آمريکا توسط شاه در سال 41 جان اف کندي رييس جمهور آمريکا به علي اميني و دولت او به عنوان يک مهره سوخته نگاه کرد و با عدم حمايت از آن موجبات سقوط او را فراهم کرد، پس دلخوش به وعده هاي آمريکا نبايد بود .
فاضل محمدي چيگويي دانشجوي کارشناسي حقوق جزا و جرم شناسي
انتهاي ياداشت/630 ل