پدر کودک شفا يافته ميگويد: در اوج زيارت اربعين و شلوغي هاي اطراف حرم مطهر متوجه شدم احمد با صداي بلند و همراه با گريه فرياد ميزند "لبيک يا حسين" به او گفتم احمد چه شده؟
به گزارش
سلام لردگان به نقل از باشگاه خبرنگاران، روز اربعين شهادت امام حسين(ع) در کنار يکي از هيئت هاي عزاداري در چند متري حرم امام حسين عليه السلام کودکي معلول عراقي به نام احمد که توان راه رفتن نداشت نشسته بود که ناگهان لب به سخن گشود و مولاي خود سيد الشهدا(ع) را همراه با قطرات اشک و قلب کوچک خود اين گونه مخاطب قرار داد:
لبيک يا حسين، اي مولا و جد من، يکي از خادمان تو هستم، تو را قسم مي دهم به حق مادرت زهرا، به حق کسي که دو دستش را در کربلا بريدند، اکنون کسي جز تو ندارم و از تو مي خواهم مرا از اين بيماري و رنج نجات دهي که اکنون به زيارت شما آمده ام، پس مرا به حق بيمار کربلا شفاعت کن.
هنوز لحظاتي نگذشته بود که احمد در حالي که ستون کنار خود را گرفته بود به روي پاهاي خود ايستاد و اين جمله را تکرار مي کرد که اللهم صل علي محمد و آل محمد.
احمد فلاح کاظم الموسوي اهل بغداد و سيزده ساله است که طبق گفته خودش معلوليت جسمي او اين روزها بدتر شده بود.
وي مي گويد امسال نيز همچون سال هاي گذشته تصميم گرفتم با زائران پياده روي اربعين زيارت جدم امام حسين(ع) همراه شوم و به همراه خانواده و عموها و دوستان راهي کربلا شديم و بيش از هزار متر نرفته بوديم که به خاطر شدت بيماري و سختي راه، خانواده تصميم گرفتند مرا به خانه بازگردانند، اما روز دوم باز تصميم گرفتم به زيارت بروم و زبان حال من اين بود که اي جدم اي حسين عادت کرده ام هر سال به زيارت تو بيايم و به زائرانت خدمت کنم اما حال من بدتر شده، تو را به حق طفل شيرخوار شهيدت قسم مي دهد که توفيق زيارت و خدمت به زائران را به من عنايت کني و بار ديگر از پدرم اجازه گرفتم و راهي کربلا شدم تا به هيئت عزاداري خودمان در خيابان السدره رسيدم.
احمد که اکنون اشک مي ريزد ادامه مي دهد: به کربلا که رسيدم بسيار خسته بودم و عصر روز اربعين در موکب نشسته بودم و به حرم مطهر چشم دوختم و ديدم درهاي ضريح مطهر به طرف من گشوده است و گويي ضريح مطهر به من نزديک شده و جمعيت ميليوني زائران را نمي ديدم و دراين حال بود که با جدم حسين سخن گفتم و با گريه از خدا خواستم مرا به حق حسين شهيد مظلوم شفا عنايت کند که ديگر از درمان و مداوا خسته شده ام.
پدر احمد هم که همسر خود را از دست داده و از بيماري فرزند خود بسيار رنج ديده مي گويد پزشکان از در مان فرزندم ناتوان بودند و حتي نام بيماري او را هم نمي دانستند و احمد در نهايت همراه زائران و خادمان کربلا شد و از من خواست ديگر او را به دکتر نبرم تا به طبيب خود حسين اکتفا کند و در اوج زيارت اربعين و شلوغي هاي اطراف حرم مطهر متوجه شدم احمد با صداي بلند و همراه با گريه فرياد مي زند "لبيک يا حسين" به او گفتم احمد چه شده؟ و متوجه شدم روي دو پاي خود ايستاده و اشک تمام چشمان او را فراگرفته و مردم اطراف او صلوات مي فرستند و اشک مي ريزند و به او تبرک مي جويند.
منبع: آستان قدس حسيني