تحليلگر مسائل سياسي تصريح کرد، اصلاحطلبان در حکم آپانديس دولت هستند و حمايت آنها از لاريجاني و ناطق نيز نشانه بحران هويتي عميق آنها است.
به گزارش
سلام لردگان؛ به نقل از
خبرگزاري فارس- مريم عاقلي و امين صبحي: درحالي که برخي اصلاحطلبان معتقدند اصلاحطلبان ستون فقرات دولت هستند و دولت يازدهم از رحم اجارهاي اصلاحطلبان استفاده ميکند، يک تحليلگر مسائل سياسي مي گويد: «اصلاحطلبان حکم آپانديس دولت را دارند.»
وي معتقد است دولت باتوجه به سوابقي که اصلاحطلبان از خود به جاي گذاشتهاند ميداند، اگر اصلاحطلبان قدرت بگيرند از آنها عبور خواهند کرد.
اين کارشناس با بيان اينکه اصلاحطلبان درحال حاضر وضعيت تحقيرآميزي دارند که بخشي از اين تحقير در ادبيات افراد و رسانههاي کارگزاراني که خود را محور اصلاحات ميدانند نمود دارد ميگويد به همين دليل است که آنها گزينههايي مثل ناطق و لاريجاني را براي انتخابات مجلس دهم برجسته سازي ميکنند و برعکس چهرههايي مثل عارف را که خانه پر اصلاحطلبان در انتخابات مجلس است را با طرح اين گزاره که مثل عارف فراوان وجود دارد را طرد ميکنند.
بازشناسي لايههاي تغيير هويت اصلاحطلبي، تجميع جريان مدعاي آزادي با دولتي که از اساس قائل به آزادي نيست و با مشي اقتدارگرايانه در پي تحقق گفتمان توسعه است و چرايي اين تنازل گفتماني از بخش هاي مختلف اين گفت و گو با پرويز اميني تحليلگر ارشد مسائل سياسي است:
ميانتيترهاي اين مصاحبه را ميتوانيد در ذيل بخوانيد.
* اصلاحطلبان آپانديس دولت/دولت احساس ميکند پايگاه مستقلي از طريق برجام بدست آورده است
*روحاني خلأ بازيگر موجه اجتماعي در صحنه انتخابات را براي اصلاحطلبان پر کرد
*جريان توسعه گرا به شدت در صحنه سياست پراگماتيست است
*ترجيح لاريجاني و ناطق بر امثال عارف يک امر طبيعي از موضع يک پراگماتيست است
*دولت يازدهم در ارتباط با اصلاحطلبان به مسيري نميرود که اصلاحطلبان تقويت شوند
* اصلاحطلبان آپانديس دولت/دولت احساس ميکند پايگاه مستقلي از طريق برجام بدست آورده است
فارس: همانطور که ميدانيد در آستانه انتخابات دهم مجلس و تکاپوي جريانات سياسي هستيم، به نظر شما جريان اصلاحطلب در شرايط کنوني از چه موقعيت و وزن سياسي برخوردار است؟
اميني: آنچه که الان براي اين جريان مسئله است، نوع رابطهاش با دولت يازدهم است. پيشتر بيان کرده بودم که اصلاحطلبان در حکم آپانديس دولتند که همانند آپانديس در چند سال اول، کار ايمني بخشي براي
بيان جناب عارف که از دولت يازدهم خواسته بود يا به نوعي خواهش کرده بود که راه خود را از اصلاحطلبان جدا نکنند، ظهور وضعيت آپانديسي اصلاحطلبان در نسبت با دولت يازدهم است.
دولت را انجام ميدهند تا مزاحمتي ايجاد نکنند، همان موقعيت را ميتوانند حفظ کنند. بعد از برجام نيز بيان کردم که دولت يازدهم با استقلال بيشتري از اصلاحطلبان تحرک سياسي خواهد داشت چراکه احساس ميکند يک پايگاه مستقل از طريق برجام بدست آورده است و نياز اجتماعياش به اصلاحطلبان تا حدود زيادي مرتفع شده است. همچنان بر همين نظرم و گفتارهاي طرفين در چند روز اخير خصوصاً بيان جناب عارف که از دولت يازدهم خواسته بود يا به نوعي خواهش کرده بود که راه خود را از اصلاحطلبان جدا نکنند، ظهور وضعيت آپانديسي اصلاحطلبان در نسبت با دولت يازدهم است.
فارس: يعني فضا به صورتي است که تفاوتها بين اصلاحطلبان و دولت يازدهم ظهور ميکند؟
اميني: بله چون بين اين دوتعارض گفتماني و تفاوت در کنش سياسي وجود دارد؛ مدعاي اصلي اصلاحطلبان «آزادي» است اما مسئله دولت مستقر، «توسعه» است و آن توسعه با اقتدارگرايي هم قابل جمع است. 2 دوره اقتدارگرايي دولت هاشمي اين مسئله را نشان ميدهد و نيز الگوي چيني توسعه که خيلي مورد علاقه اين جريان است نيز يک الگوي تمام و کمال در توسعه اقتدارگرايانه است. هر دو جناب روحاني و هاشمي نيز به دلايل شخصيتي، معرفتي و نيز تجربه عملي، ذاتاً نميتوانند مدعايي درباره آزادي داشته باشند.
* روحاني خلأ بازيگر موجه اجتماعي در صحنه انتخابات را براي اصلاحطلبان پر کرد
فارس: ولي اين دو در انتخابات سال 92 پيوند موفقي داشتند؟
اميني: آنچه اين تعارض گفتماني را در درجه اول بين آنها پر کرد، مسئله مشترک آنها يعني احمدينژاد بود. هر دو با همه وجود بر روي نفي احمدينژاد و هر نوع احمدينژاديسمي متفق و يکپارچه بودند. در درجه دوم محدوديتهاي دو طرف بود. اصلاحطلبان با محدوديت داشتن يک بازيگر موجه اجتماعي در صحنه انتخابات بهعنوان نامزد و کانديدا روبرو بودند و اشخاصي مثل عارف انتظارات آنها را برآورده نميکرد و توسعهگرايان با اين محدوديت روبرو بودند که از يک پايگاه مستقل اجتماعي براي توليد فضاي سياسي و راي آوري محروم بودند؛ بنابراين روحاني خلأ آنها را و اصلاحطلبان نيز خلأ توسعه گرايان را پر کردند.
* جريان توسعه گرا به شدت در صحنه سياست پراگماتيست است
فارس: غير از تعارض گفتماني، شما از تفاوت در کنش سياسي بين اين دو نيز صحبت کرديد؟ اين تفاوت چيست؟
اميني: جريان توسعهگرا به شدت در صحنه سياست و حتي عرصههاي ديگر نيز پراگماتيست است. مثلاً شما مجله مهرنامه را ببينيد که با سرمايه اين گروه اداره و منتشر ميشود. يک دوره در آغاز اين مجله عرصه بازتاب جريان روشنفکري ديني مصطلح است اما همانطور که همين طيف روشنفکري ديني نيز ميگويند
يک نمونه در دولت جناب هاشمي از اين پراگماتيزم، اين بود که هم خاتمي و هم لاريجاني و هم ميرسليم هر سه در دولت هاشمي وزير ارشاد شدند؛ يعني از منتهي اليه چپ تا منتهي اليه راست در حوزه فرهنگ در يک دوره مسئوليت و مهمتر نماد فرهنگ دولت سازندگياند. اين شکاف جزء با پراگماتيزم قابل تحليل نيست.
امروز درست در نقطه نقد و اعتراض به اين جريان با فرصت ظهور و بروز دادن به طباطبايي است. البته سطحي از پراگماتيزم در هر جريان سياسي وجود دارد ولي اين جريان به طور کلي در سياست، با پراگماتيسم، فرمت ميشود. اين پراگماتيزم اقتضائاتي دارد که معطوف به نتيجه عمل ميکند و بنابراين کاملا ميتواند فضاهاي متعارضي در خود بازتوليد کند.
در واقع تنها به نتيجه مورد نظر خود وفادار است وگرنه به هيچ ايدئولوژي يا شراکت سياسي وفادار نخواهد ماند. يک نمونه در دولت جناب هاشمي از اين پراگماتيزم، اين بود که هم خاتمي و هم لاريجاني و هم ميرسليم هر سه در دولت هاشمي وزير ارشاد شدند؛ يعني از منتهي اليه چپ تا منتهي اليه راست در حوزه فرهنگ در يک دوره مسئوليت و مهمتر نماد فرهنگ دولت سازندگياند. اين شکاف جزء با پراگماتيزم قابل تحليل نيست. چون براي دولت هاشمي اساس مسايل اقتصادي است و فرهنگ در حاشيه است و چه فرق ميکند وزير فرهنگ چه کسي باشد اما مرحوم نوربخش بهعنوان چهره کليدي اقتصادي دولت هاشمي ولو اينکه مجلس هم به او راي اعتماد ندهد در پيکره دولت بايد جاي استواري داشته باشد.
*ترجيح لاريجاني و ناطق بر امثال عارف يک امر طبيعي از موضع يک پراگماتيست است
فارس: اين تفاوت عمل سياسي در نسبت بين اصلاحطلبان و دولت يازدهم چه پيامدي دارد؟
اميني: يکي از پيامدهايش، ترجيحي است که ضلع هاشمي - روحاني و کارگزاران براي علي لاريجاني و ناطق نوري نسبت به چهرههايي مثل عارف قائلند. چون علاقه يک پراگماتيست اين است که به نتيجهاي که
براي يک پراگماتيست خيلي روشن است که جناب عارف و افراد نظير آن قادر نيستند چنين نقشي ايفا کنند؛ بنابراين ترجيح لاريجاني و ناطق بر امثال عارف يک امر طبيعي از موضع يک پراگماتيست است.
ميخواهد، برسد. دولت يازدهم ميخواست که برجام به شکل دلخواه در مجلس تصويب شود و لاريجاني يک نقش استثنايي براي تحقق اين نتيجه بازي کرد. حالا براي يک پراگماتيست خيلي روشن است که جناب عارف و افراد نظير آن قادر نيستند چنين نقشي ايفا کنند؛ بنابراين ترجيح لاريجاني و ناطق بر امثال عارف يک امر طبيعي از موضع يک پراگماتيست است.
مسئله دوم که در يک ذهن پراگماتيست برجسته ميشود، سوابقي است که اصلاحطلبان در ذهن اين آقايان بعد از دوم خرداد دارند. به محض اينکه احساس قدرت کردند، کارگزاران را حذف و هاشمي را آماج سنگينترين حملات رسانهاي و سياسي قرار دادند. آنها هيچگاه اين سوابق اصلاحطلبان را فراموش نميکنند چراکه ميدانند اگر اصلاحطلبان قدرت بگيرند از آنها عبور خواهند کرد، بنابراين اجازه نميدهند که اصلاحطلبان قدرت بگيرند.
مسئله سوم که در حاشيه نگه داشتن اصلاحطلبان را به شکل پراگماتيستي توجيه ميکند، نوع تعامل پرچالش اصلاحطلبان با حاکميت است که يک مصداق آن در دوره دوم خرداد و مجلس ششم و يک دوره ديگر آن در حوادث بعد از انتخابات سال 88 است. اين نوع تعامل براي خواستههاي پراگماتيستها هزينهسازي ميکند و پيشبردن کارها را دشوار و پيچيده ميکند.
*دولت يازدهم در ارتباط با اصلاحطلبان به مسيري نميرود که اصلاحطلبان تقويت شوند
علاوه بر اينها، جنابان هاشمي و روحاني شخصاً و خصلتاً کسي نيستند که بخواهند زير بليط اصلاحطلبان قرار بگيرند مخصوصاً الان که بعد از انتخابات خرداد 92 و پس از برجام احساس قدرت سياسي و اجتماعي نيز دارند؛ بنابراين دولت يازدهم در ارتباط با اصلاحطلبان به مسيري نميرود که اصلاحطلبان در آن تقويت شوند. بلکه مسيري ميرود که اصلاحطلبان در خدمت دولت قرار بگيرند و در شرايط فعلي نيز اصلاحطلبان چارهاي ندارند و کار ديگري نميتوانند انجام دهند.
فارس: برخي از اصلاحطلبان درباره تغييرات هويتي و تنازلهاي خود معتقدند که اين يک نوع سرمايه گذاري است و به همين دليل از يکسري گزينه هاي حداقلي مثل روحاني، لاريجاني و ناطق حمايت ميکنيم براي 30 سال آينده.
اميني: در مقام توجيه مواضع فعلي اصلاحطلبان شايد بشود چنين چيزهايي گفت اما واقعيت چيز ديگري به نظر ميرسد. اصلاحطلبان درحال حاضر وضعيت تحقيرآميزي دارند که بخشي از اين تحقير در ادبيات افراد و
اصلاحطلبان در حال حاضر وضعيت تحقيرآميزي دارند که بخشي از اين تحقير در ادبيات افراد و رسانه هاي کارگزاراني که خود را محور اصلاحات ميدانند و گزينه هاي مثل ناطق و لاريجاني را براي انتخابات مجلس دهم برجسته سازي ميکنند
رسانههاي کارگزاراني که خود را محور اصلاحات ميدانند و گزينههاي مثل ناطق و لاريجاني را براي انتخابات مجلس دهم برجسته سازي ميکنند و برعکس چهرههايي مثل عارف را که خانه پر اصلاحطلبان در انتخابات مجلس است را با طرح اين گزاره که مثل عارف فراوان وجود دارد، نمود دارد.
بخشي از اين تحقير در ادبيات اصلاحطلبان نمود دارد که دائماً شراکت با لاريجاني و ناطق را نفي ميکنند چراکه احساس ميکنند طرح برجسته آنها از سوي دولتيها به معناي حذف شدن يا در حاشيه نگهداشتن اصلاحطلبان هستند. بخشي ديگر از اين تحقير در سخنان اخير جناب عارف بازتاب داشت که از جريان دولت خواهش کرده بود راه خود را از اصلاحطلبان جدا نکنند.
فارس: بنابراين ائتلاف دولت با اصلاحطلبان در انتخابات پيش رو منتفي است؟
اميني: نه ائتلاف منتفي نيست اما احتمالاً يک ائتلاف تحقيرآميز براي اصلاحطلبان شکل خواهد گرفت.
فارس: پس ليستي که کارگزاران منتشر کرد کاملاً در اين چارچوب قرار ميگيرد؟
اميني: بههرحال بايد پرسيد اصلاً چرا اين ليست را منتشر کردند؟ يا جناب عطريانفر چرا بايد صريحاً بگويد ما مرکز اصلاحاتيم، درحاليکه ميداند اين نوع بحثها اختلافبرانگيز است؟ بهعنوان يک احتمال قوي جريان رسانهاي و سياسي کارگزاران ميخواهد جلوي زيادهخواهي اصلاحطلبان را بگيرد. به نظرم در جناح هاشمي-روحاني فرضي وجود دارد که اصلاحطلبان راهي جز تمکين به تصميم آنها در انتخابات ندارند.
فارس: پس اين شوراهاي عالي يا هماهنگي که در اصلاحطلبان شکلگرفته چه نقشي دارند؟
اميني: هر نقشي داشته باشند، فهرستهاي انتخاباتي از دل اين شوراهاي عالي و هماهنگي و اصلاحطلبان بيرون نخواهد آمد. حداکثر نقشي اگر داشته باشند، تصميم گرفتهشده را اعلام کنند.
فارس: پس چرا هنوز اصلاحطلبان ميگويند روحاني مستأجر 4 ساله و يا رحم اجارهاي است؟
اميني: اصلاحطلبان سندروم توهم منحصربهفردي دارند که برخي وقتها سر از حماقتهاي منحصربهفردي در سياست درميآورد. اين سندروم عبارت از مقابله با واقعيتها يا جايگزين کردن آرزوها بهجاي واقعيتهاست. اينکه بعد از شکست سنگين در انتخابات شوراهاي شهر دوم و بعد از شکست دوقبضه در انتخابات مجلس
اصلاحطلبان سندروم توهم منحصربهفردي دارند که برخي وقتها سر از حماقتهاي منحصربهفردي در سياست درميآورد. اين سندروم عبارت از مقابله با واقعيتها يا جايگزين کردن آرزوها بهجاي واقعيتهاست.
هفتم (هم شکست تحصن و هم شکست انتخابات)، فکر کني با کاراکتري مثل معين و با شعارهاي تندتر از خاتمي به صحنه بيايي و پيروز انتخابات خواهي شد، يعني مقابله با واقعيتها و تحليل توهمي داشتن از واقعيتهاست. نتيجه اين توهم اين شد که جناب کروبي با شعار هر نفر 50 هزار تومان فارغ از همه جريانات و گروههاي سياسي اصلاحطلب آراء بيشتري را به دست آورد. يا توهمي که از حوادث بعد از انتخابات داشتند و بر اساس آن وارد معارضه با جمهوري اسلامي شدند و امروز ازآنچه کردهاند سخت پشيماناند. يا توهمي که از انتخابات مجلس نهم داشتند که مشارکت سياسي پايين و مثلاً حدود 30 درصد خواهد بود و آنها با تحريم انتخابات ميتوانند يک جمعيت 70 درصدي را نمايندگي کنند. بعد ديدند که در انتخابات مجلس نهم 65 درصد حضور پيدا کردند. دوم خرداديها بر اساس همين توهمات به وضعيت امروز رسيدند. آنها از موضع مابعد از جمهوري اسلامي به موضع ماقبل از دوم خرداد (هاشمي-روحاني) ارتجاع کردند.
آنها بعد از خرداد 92 دچار يک توهم جديد شدند که ميتوانند از دولت روحاني بهعنوان پلي براي حاکميت مجدد اصلاحطلبان استفاده کنند که احتمالاً نتيجه اين توهم نيز يکقدم ارتجاع بيشتر يعني قرار گرفتن پشت سر لاريجاني و ناطق در اين جريان خواهد بود که البته در صورت چنين اتفاقي اصلاحطلبي با بحران هويت عميقي روبرو خواهد شد.
انتهاي پيام/