اشتراکيابي محور اصلاحات - اعتدال با اصول گرايان تعريف خط جديدي با مفهوم سازي مقابله با «تندروي» است که با چاشني "مقابله با خطر بازگشت احمدي نژاد" توامان گشته و درصدد است که با تاکيد و تکرار اين مفاهيم انشقاق را در محور اصول گرايي- که نويسنده خود را ملزم ميداند که به جاي اين واژه از عبارت"نيروهاي انقلابي" استفاده کند- ايجاد کرده و نيروهاي انقلابي را از هم گسسته نگاه دارد.
محور اصلي جريان اصلاحات و دولت که عمدتاً خاستگاهي کارگزاراني دارد، بر حمايت از حجت الاسلام ناطق نوري و از طرفي علي لاريجاني رئيس مجلس تاکيد مي ورزد. اين جريان با رپورتاژ حمايتها و تصنيفهاي سياسي خود پيرامون اين دو فرد، شاخص هاي مشترک خود و نيروهاي انقلابي حامي اين دو فرد را دائما محور خود قرار داده تا به گفتمان تبديل کند و جريانسازي اين گفتمان بهره سياسي خود را در انتخابات پايان سال ببرد.
در جديدترين اظهار نظر اردوگاه اصلاحات، حسين مرعشي چهره پيشاني سفيد اصلاحات که امروز در جايگاه سخنگو حزب کارگزاران نيز فعاليت مي کند، در حمايت از علي لاريجاني صراحتاً گفته است: به پاس خدماتي که آقاي لاريجاني درمسئله برجام انجام داده است، اصلاح طلبان از قم که ايشان حضوردارند ازمعرفي کانديداي مشهور خودداري کنند.
درست است که بخشي از جريان نيروهاي انقلابي که ظاهراً در تسخير و تحديد محور اصلاحات-اعتدال قرار گرفته است و هم جريان اصلاحات-اعتدال به يک موضوع مي انديشند و در فکر رسيدن به يک هدف هستند ولي عقبه ايدئولوژيک هريک بسيار متفاوت است. حقيقت آشکار اين است که ميان جريان اصلاحات و نيروهاي انقلابي در رسيدن به کرسي هاي مجلس تفاوت ماهوي وجود دارد و يکي به فکر اکتساب قدرت است و ديگري تنها شايد خدمت به انقلاب را در خود ميبيند و قدم به وادي سياست نهاده؛ به هر حال در ظاهر، مسير و هدف يکسان است و همين عاملي شده تا در اذهان عمومي يک «جمع اضداد» و يا يک «ائتلاف نامتجانس» شکل بگيرد.
امروز اين «غفلت راهبردي» در حال گريبانگيري بخشي از بدنه نيروهاي انقلابي است و ناشي از اين است که هنوز تمايزي ميان اختلاف سليقه و عقيده قايل نشدهاند و لذا هم جريان اصلاحات-اعتدال، اين گروه از نيروهاي انقلابي را ابزاري براي نابودي طرف مقابل که امروز با تهمتها و توهينها و نسبتهاي ناروايي سعي در ترد شدنش از صحنه سياسي دارند و هم اين بخش از جريان نيروهاي انقلابي ظرفيت اصلاحات-اعتدال را براي رسيدن به کرسي مجلس مناسب مي بيند.
حال مساله در يک دورباطل قرار گرفته است و احتمال رسيدن به نتيجه آرماني هر دو طيف جزء محالات مي باشد و تنها پيشينهاي نامبارک براي نيروهاي انقلابي که شايد در آينده اي نه چندان دور التقاطي نيز خطاب شوند، باقي ميماند و همان طور که فتنه 88 شاقول ارزيابي بسياري گرديد، فتنه پسابرجام و انتخابات حاصله در اين فضا نيز مي تواند ملاک عمل ارزيابي ميزان بصيرت بسياري واقع گردد. در هر حال به نظر ميآيد وحدت نيروهاي انقلابي با هر سليقهاي امروز از مهم ترين موضوعاتي است که مي بايست تحت نظارت يک قوه عاقله و مرجع سياسي رخ دهد و اين تشتت و چندپارگي شدن را از ظاهر نيروهاي انقلابي بزدايند و سعي در پررنگ کردن اشتراکات درون گروهي داشته باشند و اين خلاء را به عنوان فرصت به طرف مقابل ندهند و در عقيده بر اين امر ملزم باشند که نگاه ماکياوليستي که هدف ابزار را تعريف و مشخص مي کند، موضوعي منسوخ و به دور از شريعت اسلام و سياست انقلابي است و نبايد اينگونه رفتارها اين فرصت را براي طرف مقابل ايجاد کند که در ايجاد اشتراک ميان خود و نيروهاي انقلابي پيشقدم شود، هر چند استقبال از اشتراک عقيدتي پيرامون اصول انقلاب اسلامي جزء مباهات است ولي قطع به يقين چنين چيزي رخ نخواهد داد و اگر هم رخ دهد بسيار پوشالين و سطحي خواهد بود، پس لازم ميآيد که اصالت اصولگرايي که نه يک حزب بلکه مجموعهاي ملزم به رعايت منويات امام و رهبري و منطبق با اصول انقلاب است و با اين فرض که در درون اين خانواده وسيع اختلاف سليقه هم طبيعي مي باشد، حفظ و صيانت شود.
پايان پيام/