آتش تنها علت نابودي جنگل و گونه هاي جانوري نيست و عوامل مختلفي در ايجاد اين معضل بشري دخيل است. در استان چهار محال و بختياري نيز به مثابه ئ بسياري نقاط ديگر سهل انگاري و عدم توجه و برنامه ريزي وگاها فقدان آگاهي و تخصص و تعهد شهروندان به ويزه مسئولين اجرايي صدمات غير قابل جبراني به طبيعت وارد آورده است.
بلوطي بي گنه افتاده بر خاک
بگفت از تيشه و از بارش خاک
فغان از آتشي که اينک به جان زد
ز جهل آدم و نخوت ز افلاک
نه کس آگه ز درد ايتخوانش
نه از خشکيدن آن ريشه کس باک
ز هر برگش شکفته غنچه اي ناب
ز هر شاخش تو گويي خوشه ئ تاک
به زير سايه اش بنشسته بيدل
کنون خشکيده شاخه سينه اش چاک
دريغا لاله و نسرين و ريواس
ز جانش شيره ئ جان بخش حاشاک
بر اين دردش نباشد التيامي
نه درماني به جز زهر است و ترياک
کنون شد جنگل ديرينه هامون
نپايد چون نداني گل ز خاشاک
از آن سايه از آن سبزه از آن شهد
نمانده جز نمايي نقش ادراک