در بخشي از نامه، رهبر معظم انقلاب بي اعتمادي خود نسبت به مقامات آمريکايي را اينگونه بيان ميکنند: «دولت ايالات متحده آمريکا نه در قضيه هستهاي و نه در هيچ مسأله ديگري، در برابر ايران رويکردي جز خصومت و اخلال در پيش نگرفته است و در آينده هم بعيد است جز اين روش عمل کند. اظهارات رئيسجمهور آمريکا در دو نامه به اينجانب مبني بر اينکه قصد براندازي جمهوري اسلامي را ندارد، خيلي زود با طرفدارياش از فتنههاي داخلي و کمک مالي به معارضان جمهوري اسلامي، خلاف واقع از آب درآمد و تهديدهاي صريح وي به حمله نظامي ـ و حتي هستهاي که ميتواند به کيفرخواست مبسوطي عليه وي در دادگاههاي بينالمللي منتهي شود ـ پرده از نيت واقعي سران آمريکا برداشت.»
با توجه به بي اعتمادي رهبر معظم انقلاب نسبت به آمريکاييها، برآن شديم تا بخش کمي از سوابق بدعهدي آنها را بار ديگر مرور کنيم.
اعتماد به آمريکا براي بازسازي ژاندامري اولين نمونه از بد عهدي آمريکاييها به ايران است.
ژنرال شوارتسکف که براي بازسازي ژاندارمري به ايران آمده بود، در واقع به دنبال سازماندهي يک نيروي نظامي وابسه به آمريکا در کشور بود.
همچنين آرتور ميلسپو که به عنوان مستشار در کشور ما حاضر شده بود، در دوره جهنگ جهاني دوم سياستهايي را در کشور پياده کرد که منطبق با اهداف آمريکا در جنگ جهاني دوم بود.
اما کودتاي ۲۸ مرداد، مصداق بارز بدعهدي و خيانت آمريکاييها در کشور ما به حساب ميآيد.
آمريکاييها حتي در ماجراي ۲۸ مرداد به هم پيمانان خودشان هم رحم نميکنند و حاضر نميشود تا منافع به دست آمده را با آنها تقسيم کند.
ولي بدعهدي آمريکاييها تنها به ايران و نسبت به هم پيمانان داخلي کشورما ختم نميشود؛ چرا که آمريکاييها بارها سابقه بدعهدي و عهد شکني با هم پيمانان خارجي خود را در مسائل گوناگون داشتهاند.
براي مثال در زمان جنگ جهاني دوم، زماني چرچيل از آمريکا ميخواهد که نيروهاي کمکي خود را بفرستد، با کوتاهي آمريکاييها مواجه ميشود و دولت آمريکا زماني وارد قضيه ميشود که کار تمام شده و زمان تقسيم غنائم فرارسيده است.
نمونه ديگري از اين بد عهدي را هم ميتوان در قضيه کنسرسيوم نفت پس از کودتاي ۲۸ مرداد و براندازي مصدق ديد که در آن آمريکا با دور زدن انگليسيها بيشترين سهم را از ماجراي کنسرسيوم ميبرد.
نمونه ديگري از بدعهدي هاي آمريکا را در شنود مکالمات تلفني و جاسوسي در کشورهاي اروپايي و هم پيمان خودش يافت.
موضوعي که هرچند هفته اي يکبار در جريان اخبار مختلف به آن اشاره ميشود و هر دفعه سند جديدي از جاسوسي آمريکا در کشورهاي هم پيمانش منتشر ميشود که نشان از خيانت آمريکاييها به هم پيمانانش را دارد.
اما عدهاي در داخل کشور هستند که خيال ميکنند دوستي با آمريکا براي آنها منفعتي خواهد داشت و آمريکا هيچوقت آنها را دور نخواهد زد! به همين دليل به يک مورد از خيانتهاي دولت آمريکا به دوستانش در ايران اشارهاي کوتاه ميکنيم.
شاه که اصليترين متحد آمريکا در داخل کشور ما بود، چند روز پيش از پيروزي انقلاب اسلامي از کشور فرار کرد اما آمريکاييها تا مدتها حاضر نشدند به محمدرضا پهلوي پناه بدهند و تنها دردوران کوتاهي که وي مريض بود براي مراقبت به او پناه دادند و پس از آن محمدرضا شاه را به مصر فرستادند.
هرچند که رفتن محمد رضا شاه به مصر هم بينتيجه نبود، و پناه دادن به شاه يکي از جرمهايي بود که انور سادات به خاطر آنها ترور شد.
انتهاي پيام/نج